آذر انورحسینی، نقاش و مدرس این هنرجویان در گفتوگو با خبرنگار ما اظهار میدارد: در این کار گروهی سعی کردیم از تکنیکهای مبانی تجسمی استفاده کنیم که بچهها همه در این تکنیکها مهارت لازم را داشتند .
وی میافزاید: ساینا آقاجان زاده، مازیار قوامی، آذین شبیری، روژین افشاری و دیبا صدقی همه از پنج سالگی هنرجویان من و متولد 1380 درمشهد هستند و به واسطه همین مهارت طی سالها کار، سعی کردیم این نقاشی را به صورت کار مدرنی کشیده شود.
وی در ادامه تأکید میافزاید: از برگزاری این جشنواره که باخبر شدم، با بچهها موضوع را مطرح کردم و دو هفته مدام به جز ساعت کلاسها کارکردیم، اگرچه درسال 93 بچهها تجربه یک کار گروهی چهار متری با موضوع زلزله را داشتند.
درادامه ساینا آقا جان زاده که اثر او به جشنواره صلح و دوستی ژاپن راه یافت نیز میگوید: نقاشی برای من حس خوب آرامش را به همراه دارد و چون کم حرف هستم، با نقاشی معمولاً حرفهایم را بیان میکنم.
این نقاش نوجوان تصریح میکند: هنر را دوست دارم، اما با توجه به بحث آینده شغلی ترجیح میدهم دندانپزشک بشوم و در کنار آن نقاشی را ادامه دهم.
وی در باره ارایه ایده و راهیابی اثرش به جشنواره صلح و دوستی ژاپن میگوید: زمان اگرچه کم بود اما با استاد مهربانمان خانم آذر انورحسینی که برای همه ما مانند مادری مهربان است، ساعتها از صلح و دوستی حرف زدیم .
وی تأکید میکند: در گفتوگوهایمان به این نتیجه رسیدیم که همیشه صلح به معنای اتفاقی خوب پس از جنگ نیست و مهم تر از آنکه ما در گروه پنج نفره به مفهوم صلح رسیدیم که برای من تعریف صلح، همبستگی شد.
آقاجان زاده همچنین درباره شنیدن خبر پذیرفته شدن اثرش نیز میگوید: باورم نمی شد. آخر زمان برای کشیدن کار کم بود، من ابتدا اصلاً به برنده شدن فکر نمی کردم، اما به هرحال این حس، حس خوبی است .
وی درباره اثرش نیز توضیح میدهد: من در پس زمینهای آبی که نشان از صلح و آرامش دارد، آدمهای گوناگونی را کشیدم که دستانشان به هم وصل است. آدمهایی که به صلح رسیده اند و در نهایت دو انسان بزرگتر که این آدم دستانشان در اتصال دستها، پرندهای است که به پرواز در میآید.
آذین شبیری هم یکی دیگر از افراد این اثر گروهی است. او نیز میگوید: نقاشی برای من بهترین سرگرمی است که بسیاری از حرفهای نگفته را میتوان با آن بیان کرد. او دلیل ورودش به نقاشی را کشیدن نقاشی از دوران 3 سالگی میداند و میگوید: خانواده متوجه علاقه من به نقاشی شدند و من از همان کودکی به کلاس خانم انورحسینی آمدم .
وی درادامه میافزاید: رفتار مادرانه استادم سبب شد که در کنار او به نقاشی علاقهمند بمانم. دلم میخواهد در آینده در کنار دندانپزشکی، نقاشی را هم به صورت حرفه ای ادامه بدهم.
وی خاطرنشان میکند: کار گروهی برایم مهم بود، ما ایمان و امید داشتیم که این اتفاق خوب میافتد و ابتدا گروهی کار کردیم و بعد هرکدام به تنهایی به کشیدن مفهوم صلح و دوستی پرداختیم. به هرحال کار انفرادی و گروهی هر کدام ویژگیهای خودش را دارد.
وی میگوید: دلم میخواهد نقاشی بعدی من بیان مشکل اساسی جامعه باشد.
مازیار قوامی که او هم در این گروه نقاشی است، میگوید: من با نقاشی بهتر حرف میزنم و شاید دلیلی که من را در کودکی به کلاس نقاشی آوردند، آن بود که با مداد و خودکار تمام دیوارهای خانه را نقاشی میکردم.
او در ادامه بهترین اتفاق در راه ورود به این عرصه را آشنایی با استاد خوب میداند و میافزاید: اگر در سن کودکی با استادت نتوانی ارتباط خوبی برقرار کنی، آن عشق و علاقه به بالندگی نمیرسد و ممکن است برای همیشه راه را رها و حتی دل زده هم بشوی.
وی در ادامه میافزاید: من در این کار گروهی به مفهوم صلح درونی دست یافتم. که هر انسانی ابتدا باید خود به آرامش برسد و صلح جهانی پیرو صلح درونی میسر است. وی در پایان تأکید میکند: ما برای کار گروهی بسیار گفتمان داشتیم، مطالعه و سعی کردیم از طرحها و رنگهای سنتی استفاده کنیم که معمولاً نقاشی ما را در جهان با نقاشی سنتی و استفاده از رنگهای آبی فیروزهای میشناسند. حال شادمانی اصیلی که آرامش وعشق را به همراه دارد.
او میگوید: هر موضوعی که کشیدن آن مثبت نگری در مخاطب را ایجاد کند، از نظر من میتواند اولویت موضوعی در نقاشی باشد.
نظر شما