تحولات لبنان و فلسطین

ضرورت پرداختن حوزه‌های علمیه به فقه اجتماعی

باید بپذیریم صرف‌نظر از میزان توانمندی فقه، همیشه میان فقه واقعی (فقه ثبوتی) و فقه موجود (فقه اثبات‌شده) تفاوت‌هایی وجود دارد. به تعبیر دیگر، آنچه امروزه فقه نامیده می‌شود، تمام فقه نیست و ظرفیت‌های ناشناخته و محقق‌نشده‌ای دارد. در واقع شریعتی که از سوی خداوند آمده، بسیار کامل‌تر، پرلایه‌تر و تأثیرگذارتر از فقهی است که در حال حاضر نماینده‌ آن است. البته فراموش نکنیم، این فقه تنها راهی است که می‌توانیم در قالب آن، شریعت را به جامعه بشری عرضه کنیم. پرسش اینجاست که آیا این فقه توانسته است دقیقاً مسایل شریعت را استخراج کند و به ظهور برساند؟ پاسخ منفی است. پس در هر عصری، فقه‌ موجود، واجد واقع‌نمایی‌هایی است، ولی از شریعت فاصله داشته و نارسایی‌هایی دارد.اگر این نکته را بپذیریم، پرسش دوم و دقیق‌تر این خواهد بود که فقه در چه زمینه‌هایی نارسایی‌های بیشتری دارد؟ در چه حوزه‌هایی کمتر وارد شده و کمتر توانسته شریعت را بازتاباند؟ فقه موجود (نه شریعت) در نگاه‌های کلان اجتماعی (که مناسبات را تنظیم می‌کند) کمتر وارد شده است. این امر یک دلیل روشن و تاریخی دارد.
دلیلش آن است که از آنجا که ما حکومت را در دست نداشتیم و در بسیاری از مقاطع تاریخ، ظالمان حاکم بوده‌اند، نوعی فقه با گرایش فردی شکل گرفته‌است. همان‌طور که می‌دانید، شرط ورود به اندیشه‌های کلان اجتماعی این است که ابتدا صورت مسأله و دستورکاری به نام اجتماع در میان باشد؛ چون چنین شرطی محقق نشده، ما وارد حوزه اندیشه‌های اجتماعی نشدیم یا با ابزار و نگاه فردی به آن پرداخته‌ایم؛ یعنی به جای آنکه به بخش‌های فردی زندگی جنبه اجتماعی ببخشیم، برعکس به بعضی از بخش‌های اجتماعی وجه فردی بخشیده‌ایم.
ناگفته نماند، پس از انقلاب تحولات فراوانی در این زمینه افتاد، اما ما انتظار داریم حوزه‌های علمیه سریع‌تر در مسیر اندیشه‌های اجتماعی حرکت کنند. اگر فقه با نگاهی دقیق و جامعه‌شناسانه بتواند در ارایه چارچوب‌های کلان اجتماعی و ورود به اندیشه‌های کلان مناسبات‌ساز موفق شود، بی‌تردید بهترین و زیباترین مناسبات را در جامعه ایجاد خواهد کرد. در این صورت، نه‌تنها در جامعه‌ای مانند ایران، بلکه در جهان اسلام می‌تواند مدلی برای مناسبات گوناگون بسازد. آن گاه بدون کمترین آزار به مذاهب دیگر، با همه فِرق تعامل خواهد کرد و آن‌ها را در یک نظم هماهنگ و تعاملی به‌عنوان امت قرار می‌دهد. اگر اندیشه‌های کلان‌تر فقه شناخته شود، می‌تواند با ارتباطی بسیار سازنده، مطلوب و آرامش‌بخش در فضاهای جهانی، رابطه زیبایی میان انسان‌ها برقرار کند. همه این ظرفیت‌ها در فقه وجود دارد، اما شرطش این است که در فضای فردی و نیمه‌فردی محصور نشود. فقه باید بر پایه زیرساخت‌های جامعه‌شناختی شروع به طرح اندیشه‌های کلان بر اساس منابع دینی (نه بر اساس اندیشه‌های خودساخته) کند. به این ترتیب، تحول عجیبی در فقه رخ می‌دهد و بدرستی می‌فهمد که جامعه چیست و برای ایجاد مناسبات درست در جامعه، باید بر چه اولویت‌ها و ساختارهایی تکیه کند. این فقه می‌تواند با اخلاق تعامل سازنده‌ای برقرار کند. بر اساس آیه «ان الله یامر بالعدل و الاحسان»، عدل و احسان کارکرد اخلاق است. پس جامعه در مسیر پیشرفت و تکامل قرار می‌گیرد و بی‌تردید بهترین و بیشترین تمدن‌ها را ایجاد خواهد کرد.
زندگی اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) نمونه‌های موفقی از تعامل انسانی و سازنده با افراد و گروه‌های گوناگون است. تاریخ بشریت هرگز چنین نمونه‌هایی را در خود ندیده است. در زمان امام علی(علیه السلام)، سرنخ‌های تعامل و همزیستی مسالمت‌آمیز دینی به چشم می‌خورد. این مذهب در هیچ دوره دیگری دیده نمی‌شود. ما باید سیره‌ امام علی(علیه السلام) را در مناسبات شیعه و سنی در فقه، منبع قرار دهیم و عملی کنیم. حق همین است که سیره معصومان منبع شود. به دلیل مشکلات کنونی میان شیعه و سنی، دشمنان ما را متهم کرده‌اند که اسلام نمی‌تواند اتباع مذاهب خود را کنار هم بنشاند. در واقع، انتقاد آن‌ها این است که ما نباید ادعا کنیم که می‌توانیم مسایل دیگران را حل کنیم؛ چون هنوز مسأله اولیه خودمان را حل نکرده‌ایم.
مشکل ما این است که فقه نظم اجتماعی را ایجاد نکرده، بلکه وارد عرصه‌های فردی شده است. پیامدهای این مشکل تنها این نیست که دست فقه از فضای اجتماعی کوتاه شده، بلکه اندیشه‌های فردی که فقه تولید می‌کند نیز بلای جان جامعه شده است. دلیلش این است که دیدگاه‌های فردی بسیار منقسم‌کننده و لطمه‌زننده‌ هستند. بنابراین، این کار جفا به فقه است.
ما هیچ‌گاه به زندگی اجتماعی اولیای اسلام مانند امام علی(علیه السلام) یا قیام امام حسین(علیه السلام) اقتدا نکردیم. پرسش نکردیم که نسبت حرکت امام حسین با جامعه (به معنای امت) چه بوده است.  به بیان دیگر، هیچ‌گاه درباره حرکت امام حسین(علیه السلام) مطالعات جامعه‌شناختی نکردیم. نمی‌دانیم نسبت آن با جامعه اسلامی و مذاهب چیست، چقدر بر آن‌ها تأثیر گذاشته و مردم را چگونه می‌دیده است؟ بررسی نکردیم که چرا شعار امام علی(علیه السلام) درباره امت بوده است. همچنین به خطبه‌های امام حسین(علیه السلام) خطاب به جامعه اسلامی در روز عاشورا دقت نکردیم. ما این دریای عظیم را به اندازه‌ مختصری درک کردیم. ابعاد مهم‌تر قیام امام حسین(علیه السلام) ایجاد فرهنگ و مناسبات اجتماعی بوده و باید روی این مسایل مطالعه کنیم. مادامی که ارتباط فقه با فضاهای اجتماعی قطع است، از حضور در حساس‌ترین و اساسی‌ترین عرصه‌های بشری محروم می‌ماند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.