قدس آنلاین/ مجید تربت زاده : مرداد ماه سال 1392 ، شاهزاده هنوز برای خودش برو و بیایی داشت. رئیس دستگاه اطلاعات عربستان ، در باره مسایلی همچون بحران سوریه، لبنان ، مسأله هسته ای ایران و... دستش باز بود که هر جور صلاح می داند عمل کند. برای همین وقتی اوضاع منطقه را ناجور دید و احساس کرد برنامه هایش آن جور که حساب کرده پیش نمی رود ، ایران در مسأله رویارویی با ترورویسم در سوریه محکم ایستاده است ، روسیه حمایت از سوریه را رها نمی کند و آمریکا نیز بیشتر دنبال حل و فصل موضوع هسته ای با ایران است و روابط ریاض – واشنگتن موقتاً دوران رکود را می گذراند، با ایرباس اختصاصی اش سر از مسکو در آورد. بر اساس دیپلماسی سنتی آل سعود ، با دست پر و بسته های مشوق اقتصادی پرو پیمان به دیدار «پوتین»رفته بود . این دیدار چهار ماه بعد تکرار و مانند دیدار نخست خبرهای ضد و نقیضی در باره آن منتشر شد. روسها البته در برابر وعده های وسوسه انگیز اقتصادی سعودی ها ، وسوسه نشدند و اوضاع بعدها برای « شاهزاده » در سوریه اسفناک ترشد. حالا و با گذشت 3 سال «امیر عبداللهیان» معاون سابق وزیر خارجه در باره این دیدار گفته است هم پیشنهادهای اقتصادی «بندربن سلطان» و هم رفتار سیاسی دستگاه اطلاعات و امنیت عربستان در رابطه با بحران سوریه ، روسها را شگفت زده کرده بود. «شاهزاده» از روسها خواسته بود به حمایت از اسد پایان دهند چون عربستان همه تروریستهای جهان را برای سرنگونی اسد به سوریه آورده است. او در پاسخ به مقام های مسکو که گفته بودند: تروریست ها پس از پایان کار اسد ، به سراغ شما در ریاض خواهند آمد، پاسخ داده بود: بله...می دانیم... اما وقتی کار اسد را تمام کردند بلافاصله همه آنها را بمباران کرده و می کشیم!
کودک گوشه گیر «العسیر»
پدرش «سلطان بن عبدالعزیز» 20 ساله بود که «بندر» به دنیا آمد. مادرش«موضی» زنی غیر اشرافی از منطقه «العسیر» و یکی از همسران «سلطان» بود که دور از مرکز و هیاهوی سیاسی و حکومتی زندگی می کرد. برای همین «بندر» نزد مادر و عمه اش زندگی کرد و 8 ساله بود که برای نخستین بار پدرش را دید. با مرگ پادشاه عربستان – ملک عبدالعزیز- دوران انزوای «بندر» هم به پایان رسید و به او اجازه داده شد برای نخستین بار با مادرش به قصر نقل مکان کنند. او حالا برادر زاده شاه جدید و فرزند ولیعهد آینده بود. البته پدرش «سلطان بن عبدالعزیز» تنها ولیعهد عربستان است که زودتر از شاه کشورش در 80 سالگی مُرد و آرزوی پادشاهی را به گور برد.
دکتر افتخاری
تحصیلاتش را در انگلستان گذراند. ابتدا کالج نیروی هوایی سلطنتی و سپس پایگاه نیروی هوایی در «مکسول» . وقتی به عربستان بازگشت برای 17 سال در نیروی هوایی فعالیت کرد و تنها توانست به درجه ستوانی برسد! عشقِ پرواز با هواپیماهای جنگی بود و سال 1977 هنگام فرود ، کنترل هواپیما را از دست داد ، بشدت آسیب دید و مجبور شد زندگی نظامی را کنار بگذارد. برای همین به مدرسه مطالعات بین المللی «پل نیتز» در آمریکا رفت، فوق لیسانس گرفت و پس از آن هم با مدرک دکتری افتخاری حقوق از « هاروارد» وارد دنیای سیاست شد. سال 1978 به عنوان فرستاده ویژه شاه موفق شد با کنگره آمریکا لابی کند و مجوز فروش هواپیماهای اف -15 به عربستان را بگیرد. پس از این به عنوان فرستاده ویژه در آمریکا ماند و اختیاراتی فراتر از سفیر به او داده شد. 5 سال بعد سفیر عربستان در آمریکا شد و با 5 رئیس جمهور ایالات متحده همکاری نزدیک و روابط دوستانه برقرار کرد تا حدی که برخی رسانه های غربی به او لقب «پادوی کاخ سفید» را دادند.
بندر بن بوش !
«پادو» اما از حق نگذریم لابی گر خوبی بود و در طول دوران سفیر بودنش میان مقام های آمریکایی نفوذ بسیاری داشت. با همین نفوذ بود که در دوران «ریگان» توانست قراردادهای تسلیحاتی خوبی با آمریکا ببندد. در دوران «بوش» پدر و پسر کار را از روابط صمیمانه هم گذراند و به یک مشاور مورد اطمینان تبدیل شد. بشکلی که پیش از حمله آمریکا به عراق پیش از اینکه «کالین پاول» وزیر خارجه آمریکا از تصمیم رئیس جمهور با خبر شود« بندر» از آن مطلع شده بود. همین ماجرا و اینکه «بوش» ها او را مانند عضو خانواده خود حساب می کردند سبب شد سیاستمداران آمریکایی او را «بندر بوش» خطاب کنند!
دوران «کلینتون» در تأمین هزینه های تحقیقات خاورمیانه ای دانشگاه «آرکانزاس» مشارکت داشت و همچنین توانست «قذافی» را قانع کند که متهمان انفجار هواپیمای آمریکایی در «لاکربی» را به آمریکا تحویل دهد. او پیش از اینها در ممجالس خصوصی «قذافی» را این طوری توصیف کرده بود:... او مثل جری لوئیس(کمدین خِنگ انگلیسی) است اما تلاش می کند خود را «چرچیل» جا بزند!
آدم کُش وارد می شود
سال 2005 که «ملک عبدالله» او را به عنوان دبیر کل شورای امنیت ملی عربستان منصوب کرد به «شاهزاده» فرصت داد تا همه صفات پنهانش را رو کند. از یک سو در لبنان توطئه می کرد و از سوی دیگر برای مذاکره در باره این کشور به ایران سفر می کرد و یا در ایام حج تمتع با برخی مقام های «حزب الله» دیدار و گفت و گو می کرد. در همین روزها حکومت عربستان را تشویق می کرد روابط با اسرائیل را گرم تر و گسترده تر کند چون در حال حاضر خطر ایران برای سعودی ها از اسرائیل بیشتر است! از سال 2005 به بعد ، پشت پرده همه نا آرامی ها ، کشت و کشتارها و تروریست پروری های منطقه ، «بندر» حضور فعال دارد. از حمایت مالی و رهبری پنهان «القاعده» ، دشمنی با محور مقاومت ، اقدامهای ضد ایرانی در هر جای جهان ، اختلاف افکنی میان شیعه و سنی بگیرید تا مقابله با موج بیداری اسلامی در مصر ، بحرین، لیبی و... ، نا آرامی های سوریه ، کشتار مردم سوریه با سلاحهای شیمایی ، ترور رفیق حریری ، ترور عماد مغنیه ، حمله به سفارت ایران در لبنان ، تأمین هزینه حمله آمریکا به سوریه، عملیات تروریستی در سودان، لیبی ، افغانستان ، پاکستان و ... .
شرط را باخت
در حالی رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان شد که پیش از آن خودش به تلاش برای کودتا در عربستان محکوم شده بود. «شاهزاده» لابد وقتی ناکامی پدرش را در رسیدن به سلطنت دیده بود ، دنبال تغییر اساسی حکومت در عربستان افتاده بود. البته در این نقشه ناکام ماند و بعدها با عفو توسط «ملک عبدالله» به صحنه بازگشت. در سِمت جدید خودش را به آب و آتش زده بود. همه توان لابی گری، جاسوس بازی، تروریست پروی ، پدر سوختگی و حسابهای بانکی اش را به کار گرفته بود ، با رفقای آمریکایی اش شرط بسته بود جلوی دستیابی ایران به غنی سازی را بگیرد. سر انجام هم شرط را باخت ، هم در متلاشی کردن محور مقاومت شکست خورد و مهمتر از همه در سرنگونی اسد ناکام ماند . پولها خرج کرده بود و خونها ریخته بود اما مدتی بعد به پایان خط رسید و از بازی کنار گذاشته شد.
ناپدید
پیش از این هم چند بار ناپدید شده بود. وقتی شایعه دست داشتنش در کودتا شنیده شد، وقتی گفتند دو افسر سعودی در همکاری با سازمان های جاسوسی روسیه با استفاده از رفیقه های زیبا روی «بندر» او را بدجور مسموم کرده اند ، وقتی کوزه گر در کوزه افتاد و خبر رسید در حمله تروریستی به ساختمان محل کارش زخمی و سپس کشته شده است و... اما هربار سروکله اش پیدا شده بود و نقشه های جدیدی را برای کشتار در منطقه تدارک دیده بود. خدا می داند این ناپدید شدن آخر اوست یا «شاهزاده تروریست ها» قرار است با مرگ پادشاه عربستان ،چند وقت دیگر از آمریکا، اردن ، مراکش یا جای دیگر از سوراخش بیرون بخزد و باز با پولهای تمام شدنی و نقشه های خونبارش بیفتد به جان مردم و کشورهای منطقه ؟
نظر شما