تحولات لبنان و فلسطین

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: ما هم نطفه‌ای در شکم دنیا هستیم. اگر در یک ماهگی مردیم بیست مثقال، ماه دوم چهل مثقال، ماه سوم شصت مثقال، ماه چهارم که علی(ع) را قبول کرد هزار مثقال. بعد از چهار ماهگی مویمان قیمت پیدا می‌کند، رگمان قیمتی می‌شود.

مرحوم دولابی: ما هم نطفه‌ای در شکم دنیا هستیم

به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: بعد از بسته شدن نطفه، مادر تا چهار ماهگی هر وقت غذا می‌خورد بِسمِ اللهِ گفت. سرچهار ماه که شد می‌گویند اگر نطفه را سقط کنند، باید هزار مثقال طلا بدهند. اگر ماه اول سقط کنند بیست مثقال، ماه دوم چهل مثقال، ماه سوم شصت مثقال، ماه چهارم هشتاد مثقال. اما همین که چهار ماه تمام شد و روح دمیده شد باید هزار مثقال طلا بدهند. یکباره ده برابر می‌شود. از ماه چهارم به بعد ده برابر می‌شود.

ما هم نطفه‌ای در شکم دنیا هستیم. اگر در یک ماهگی مردیم بیست مثقال، ماه دوم چهل مثقال، ماه سوم شصت مثقال، ماه چهارم که علی(ع) را قبول کرد هزار مثقال. بعد از چهار ماهگی مویمان قیمت پیدا می‌کند، رگمان قیمتی می‌شود. هر که در شکم دنیا با قلبش امیرالمومنین(ع) را قبول کرد قیمت پیدا می‌کند. آنکه مسلم می‌شود هم قیمت دارد چون دور شماست. چه رسد به آنکه با قلبش علی(ع) را قبول کند.
مسلمانان الان دور شما هستند، حریم‌اند، کمک‌اند، از یک میلیارد مسلمان فقط دویست سیصد میلیون شیعه‌اند، علی(ع) را دوست دارند. مابقی یعنی پنج برابر شیعه نیستند. این که شما محفوظ می‌مانید مال اینهاست. مثل دیوار کلفت از شما محافظت می‌کنند.


بیست مثقال، چهل مثقال، شصت مثقال، هشتاد مثقال، این قیمت مسلمانان دنیاست. اما وقتی که روح ولایت امیرالمومنین(ع) به بدنشان آمد شد هزار مثقال. یعنی ده برابر می‌شود. یعنی یک شیعه ده برابر است. عددش ده برابر مسلم نیست، بلکه خودش ده برابر خلق شده است.


وقتی انقلاب شده بود یک آقا سیّدی در تهران مجلس داشت. یک شب که روضه بود، مجلس هم نورانی و قشنگ بود، آن آقا سیّد از من پرسید آیا دنیا درد مخاض ندارد؟ من هم که یک کم دردم گرفته بود گفتم چرا! آن وقت که انقلاب شده بود همه درد مخاض داشتند، در حال زاییدن بودند. اگر درد نداشتند که بلند نمی‌شدند بدوند. حتّی وقتی شاه فرار کرد بعضی می‌رقصیدند. معلوم بود زاییده است که می‌رقصد.


اصلاً دنیا آبستن بود زایید. چه چیز خوبی هم زایید. چقدر بزرگ، چقدر قشنگ، چقدر زیبا. همه را جمع کرد. منتها اکنون بچه است.
بچه‌ هم چند روزی بغل مامان و باباست، بعد راه می‌افتد. ما هم همینطور. اول بغل بودیم بعد راه رفتیم بعد کم کم کاسب شدیم زارع شدیم عابد شدیم.

کتاب طوبای محبّت جلد دوم – ص 215
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.