به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی نماینده ولی فقیه در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یادداشتی برای تسنیم با عنوان « غارت نفت سیاست آمریکا در منطقه» نوشت:
یکی از اهداف آمریکا بهعنوان بزرگترین مصرفکنندۀ نفت در جهان، تسلط بر نفت کشورهای منطقه است. عربستان سعودی، عراق و ایران، به ترتیب اولین، دومین و سومین صادرکنندۀ نفت در جهاناند. نگاه آمریکا به این کشورها، نگاه کنترلی بر معابر نفت و چپاول این طلای سیاه است. ازنظر کارشناسان و مسئولین آمریکایی، سلطۀ بر نفت جهان میتواند کنترل سرنوشت کشورها منطقه و حتی اروپا را به دست آمریکا بسپرد.
در اوایل دهۀ 1320، فارستال، وزیر امور خارجه وقت آمریکا گفت: «اروپا در ده سال آتی ممکن است از اقتصاد زغالسنگ به نفت سوق پیدا کند، بنابراین هر کس که بر روی معبر نفت خاورمیانه بنشیند میتواند کنترل سرنوشت اروپا را در دست خود بگیرد.»(1)
در شهریور 1322، کوردل هال؛ وزیر خارجه آمریکا در نامهای به رئیسجمهور وقت ایالاتمتحده نوشت: «از یک نظر خود پسندانه، به منفعت ماست که هیچ قدرت بزرگی در خلیجفارس، روبروی توسعۀ نفتی مهم آمریکا در عربستان سعودی شکل نگیرد.»(2)
اسناد و مدارک و دلایل زیادی وجود دارد که تسلط بر نفت و سرکوب نهضتهای ضد استعماری، اساس کودتای 28 مرداد 1332 در ایران به ایالاتمتحده شد.(3)
بعد از موفقیت کودتا، علی امینی؛ وزیر دارایی دولت کودتا و از مهرههای آمریکا در ایران، مأمور بازگرداندن نفت ایران به ایالاتمتحده شد.(4)
حمایت عمدۀ آمریکا از محمدرضاشاه پهلوی نیز در همین راستا قابل تبیین است. هنری کیسینجر؛ وزیر امور خارجۀ وقت آمریکا در تاریخ 11/11/1395 بر این موضوع صحه گذاشت و گفت: «ایران بدون قید و شرط به ناوگانهای ما سوخت میرساند و هرگز از سلطۀ خود بر منافع نفتی، برای اعمال فشارهای سیاسی استفاده نمیکرد. وی هرگز به هیچ تحریم نفتی علیه غرب یا اسرائیل نپیوست.»(5)
کارتر؛ رئیسجمهور وقت آمریکا نیز مطلب را شفافتر بیان میکند و در کتاب خاطراتش مینویسد: «من نیز همانند دیگر رؤسای جمهور آمریکا بر این باور بودم که شاه برای ما همپیمان قدرتمندی است. حفظ روابط حسنه با مصر و عربستان سعودی و همزمان فروش نفت به اسرائیل با توجه به اینکه از سوی عربها تحریم شده بود، حکایت از قابلیتی در وجود شاه داشت و این قابلیت برای من ستایشآمیز بوده.»(6)
این قابلیت در دیگر سخنان کارتر و رؤسای جمهور ایالاتمتحده، فراتر از این تعریف میشود. در دیماه 1330 مستشاران فنی وابسته به سفارت آمریکا در تهران کمتر از ده نفر بودند. در اوایل سال 1355 این افراد به نزدیک پنجاههزار نفر افزایش یافتند(7) ، تا سلطۀ بر ایران و خصوصاً نفت ایران، راحتتر و ارزانتر به دست آید.
عمده نگرانی آمریکا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تشکیل نظام اسلامی، نگرانی از چگونگی سلطه بر نفت ایران است. روزنامه نیویورکتایمز چندی پس از پیروزی انقلاب نوشت: «آمریکا دو رشته منافع عمده دارد و بعید به نظر میآید که این منافع ازاینپس تأمین بشوند. نخست نفت است ... مسأله دیگر آن است که ایران تنها صادرکنندۀ سادۀ نفت نبود، بلکه از گذرگاه عبور نفت به غرب، یعنی جریان آن در خلیجفارس حفاظت کامل میکرد.»
به خطر افتادن منافع آمریکا و کوتاه شدن دست ایالاتمتحده از سلطۀ بر نفت ایران، عوامل دشمنی آمریکا با ایران شد. در همین راستاست که امام خمینی(ره) در تاریخ 14 آبان 1358 فرمودند: «این بساطی که آمریکا درآورده است و این هیاهویی که این شیطان بزرگ فریاد میزند و شیاطین را دور خودش جمع میکند، این برای این است که دستش کوتاه شده است. دستش از ذخایر ما از منافعی که در این جا داشت، کوتاه شده است.»(8)
وابستگی آمریکا به نفت، از یکسوم در سال 1985 به دوسوم در سال 2020 خواهد رسید و این سیر صعودی، بهیقین در تبیین سیاستهای آیندi آمریکا اثر خواهد گذاشت و دشمنی ایالاتمتحده با ایران را افزایش خواهد داد.
جیمز بیکر، وزیر امور خارجه پیشین آمریکا مینویسد: «استراتژی ایالاتمتحده، باید استمرار تقاضای فراوان و ارزان انرژی بدون مزاحمت یا فداکاری باشد.»(9)
در گزارشی از دیک چنی که در سال 2001 منتشر شد، تضمین دسترسی به منابع انرژی در خارج از کشور، نخستین اولویت سیاست آمریکا تعیین شد. (10) با همین نگاه و به علت محدودیتهای تعریفشده در مسیر سیاستهای اقتصادی آمریکا به علت بروز انقلاب اسلامی ایران، نیروهای ویژه ایالاتمتحده با هدف مبارزه با اعضای القاعده وارد شمال آفریقا شدند و اشکارا در مناطقی مستقر شدند که شرکت های نفتی آمریکا و انگلیس در آن فعالیت دارند یا در صدد کسب امتیاز جدید اکتاش یا تولید در آن هستند. حضور نظامی آمریکا در آسیای مرکزی و حوزه دریای خزر نیز در راستای سیاست منطقه ای و نفتی آمریکا در خصوص کنترل منافع نفتی قابل بیان و محاسبه است.
ژنرال آنتونی زینی، فرمانده ارشد آمریکایی در سال 1999 در کنگره آمریکا پرده را کنارتر زد و گفت: «منطقه خلیج فارس با منابع عظیم نفتی خود از دیرباز از منابع حیاتی آمریکا محسوب می گردد و آمریکا باید دسترسی آزاد به منابع این منطقه داشته باشد». مدیر اجرایی شورن در سال 1998 درباره علاقمندی ایالات متحده و کمپانی های نفتی به بازار نفت عراق ابراز داشته بود که شرکتش مشتاق دسترسی به ذخایر نفت عراق است. (11)
حمله نظامی به عراق موجب شد که دو شرکت عظیم نفتی اکسون و شل آمریکایی برای فعالیت در عراق به فرصت های بزرگی دست یابند.(12) با اشغال عراق تحریم های طولانی این کشور که توان بالقوه تولید نفت را مختل کرده بود، پایان یافت و با کلید خوردن راهبرد ضد اوپک، نفت به عنوان عنصر اصلی در برکناری صدام حسین پذیرفته شد. لورنت موراویک کارشناس فرانسوی مؤسسه راند کالیفرنیا در استراتژی بدیل برای مبارزه با تروریسم، پا را فراتر میگذارد و از دولت آمریکا می خواهد در صورتی که دولت عربستان از خواسته های آمریکا امتناع نماید، کنترل منابع نفتی، درآمدها و دولت، از خانواده سعودی خارج شود و در اولین گام میادین نفتی عربستان به اشغال در آید.(13)
حضرت امام خامنه ای در تاریخ 12/2/1383 فرمودند: «امروز قدرت های استکباری دنیا، مثل دوران استعمار قرن بیستم دهان باز کرده اند تا هر نقطه ای را که برای آن ها ثروت و قدرت بیشتری ایجاد می کند، ببلعند... خاورمیانه، منطقه ثروتمندی است؛ طمع بلعیدن آن، اینها را آرام و راحت نمی گذارد؛ قصدشان بلعیدن این منطقه است». آمریکا تنها به منافع خود می اندیشد. برای او نفت و ثروت مهم است. همه در ذیل نفت و انرژی تعریف می شوند. اگر نزدیک ترین دوست هم باشند، اما با فدا شدن آن ها منافع آمریکا تأمین می شود، ایالات متحده خود را بر همه چیز و همه کس ترجیح می دهد.
ویکتور هنسون استاد دانشگاه کالیفرنیا و نویسنده کتاب خون ریز و فرهنگ، در سال 2002 میلادی گفت: «هیچ یک از دلایلی که در گذشته مانع از تیرگی روابط بین دو کشور آمریکا و عربستان می شد، دیگر وجود ندارد. دولت عربستان حامی تروریسم است و از گروه های تروریستی حمایت می کند. سیاست نفتی این کشور دیگر متغیر اصلی در تعیین قیمت نفت در بازارهای جهانی نمی باشد».(14)
بیل کلینتون رئیس جمهور اسبق آمریکا تمام واقعیت را بیان می کند و می گوید: «آنچه برای منافع و امنیت ملی آمریکا در خاورمیانه مهم محسوب می شود، حفظ جریان آزاد نفت از خلیج فارس به بازارهای جهانی، همراه ثبات قیمت هاست».(15)
ریچارد نیکسون یکی از رؤسای جمهور پیشین آمریکا نیز در 7 ژانویه 1991 در روزنامه نیویورک تایمز، در مورد علت تجاوز آمریکا به خلیج فارس و جنگ با عراق می نویسد: «ما به خاطر دفاع از دموکراسی به کویت نرفته ایم... ما برای سرکوب یک دیکتاتور به کویت نرفته ایم... ما برای دفاع از تساوی بین المللی هم به کویت نرفته ایم، ما به این دلیل به آنجا رفته ایم که به هیچ کس اجازه ندهیم به منافع حیاتی ما لطمه بزنند».(16)
تصمیمات آمریکا درباره ایران نیز در همین چهارچوب تعریف و تبیین می شود. اگر فردی مثل شاه نوکر آمریکا باشد، ایالات متحده قابلیت های نوکری او را ستایش آمیز می خواند. اما اگر جمهوری اسلامی سخنی بگوید و این سخن بوی استقلال بدهد، ایران هرگز در مسیر تعریف آمریکا قرار نمی گیرد و با ایران اسلامی دشمنی می شود. همه باید نوکر باشند و از نفت و دارایی خود به نفع ابرقدرت غرب بگذرند.
با همین نگاه بیل کلینتون در 23 اسفند 1378 در نامه ای به رئیس مجلس نمایندگان آمریکا خواستار تمدید تحریم های نفتی سال 1374 بر ضد ایران می شود. وی در این نامه درباره علت تمدید این تحریم ها می نویسد که تداوم سیاست ها و اعمال ایران، همچنان تهدیدکننده منافع ملی، سیاست خارجی و اقتصاد آمریکا است.(17)
کنت تیرمن هم بر اساس همین منطق جنگل در تیر ماه 1377 می نویسد: «اگر ایران تحریم نشود، آن وقت به مسیر اصلی صادرات نفت و گازهای دریای خزر به بازارهای جهانی تبدیل خواهد شد». (18)
خداوند رحمت کند بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره)را که در اردیبهشت 1358 فرمودند: «ما هیچ توقعی نداریم که دولت آمریکا یا سایر دول ابرقدرت، آن هایی که می خواهند منافع ما را ببرند، حال که ما دست آن ها را کوتاه کرده ایم، بیایند تشکر هم بکنند».(19)
طبق سیاست آمریکایی ها، وقتی منافع و غارت نفت کشورها به دست ایالات متحده با خطر مواجه شد، آنان فریاد می زنند و با ما دشمنی می کنند. سخن اینجاست که ما در برابر فشار آمریکا کوتاه بیاییم تا نفت و ذخایر کشورمان به یغما برود و یا از منابع انرژی ایران دفاع کنیم و پای ارزش هایمان بایستیم؟!
آنچه در این نوشتار به آن پرداخته شد، حداقل از اوایل دهه 1320 تا به امروز سیاست آمریکا همین بوده است. حرف رؤسای جمهور و وزرای خارجه آمریکا و حتی سخن هیلاری کلینتون نیز در شرایط کنونی همین است. کدام انسان عاقل اجازه می دهد دین و ثروتش را به تاراج ببرند؟! حالا اگر به تاراج می بردند و لااقل اجازه حیات می دادند، یک بخش بود. همین وحشی ها با افغانستان و عراق چه کردند؟ با صدام و حسنی مبارک و قذافی چه کردند. عربستان را هم برای منافع خود می خواهند. اگر پادشاه سعودی مانع غارت نفت کشورش شود، همین آمریکایی ها او را در لیست حامیان تروریست قرار می دهند. آیا به این غارتگر و دزد منطقه می شود اعتماد کرد؟!
دعوای ما با آمریکا، دعوا با چنین کسی و چنین منطقی است. اصلاً حرف حساب سرشان نمی شود. مذاکره را هم تنها برای قانع کردن ما برای چپاول ذخایر نفتی مان می خواهند. تنها شایسته سران آن کشور این است که فریاد بزنیم: مرگ بر آمریکا
پانوشت ها:
1- W.Millis, The forrestal Diaries, p.266
2- الگوهای رفتاری ایالاتمتحده آمریکا در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران، ص 29.
3- چالشهای ایران و آمریکا، صص 24 و 25.
4- همان
5- روزنامه اطلاعات، 11/11/1395.
6- 444 روز ماجرای گروگانهای آمریکایی در ایران، ص 10.
7- الگوهای رفتاری ایالاتمتحده آمریکا در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران، صص 46 و 47.
8- صحیفه امام، ج 10، ص 490.
9- کتاب آمریکا، ش 7، ص 330.
10- همان،ص316
11- همان،ص 346
12- همان،ص 345
13- بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان، 12 اردیبهشت 1383
14 - آمریکا و خاورمیانه، ص 167
15 - همان، ص 96
16 - نیمه پنهان آمریکا،ص 96
-17 خبرگزاری جمهوری اسلامی، 24 اسفند 1378
18 - کیهان، 30 تیر 1377
19- صحیفه امام، جلد 7، ص 357
نظر شما