اوایل امسال بود که مأموران پایگاه سوم آگاهی تهران بزرگ در جریان سرقتهای سریالی یک دسته متهمین از منازل مسکونی پایتخت در منطقه امیرآباد و یوسف آباد قرار گرفتند و بعد از آن تلاشها برای دستگیری متهمین به جریان افتاد. با این همه هیچ اثری از سارقان در صحنه نمانده بود به جز تصاویر چند دوربین مداربسته که نشان میداد این افراد تازه کار هستند و هیچ سابقهای از این افراد در سامانههای پلیس و دستگاه قضایی نبود.
ساعت ده شب 11 مهر ماه سال جاری بود که مأموران کلانتری یوسف آباد در جریان سرقت از منزلی در حوزه استحفاظی خود قرار گرفتند. در پی این موضوع سریعا مأموران به محل مربوطه اعزام شدند.
مردی که خانهاش مورد سرقت قرار گرفته بود در برابر افسر بازجوی پرونده گفت: امشب به مهمانی رفته بودم و همینکه به خانه بازگشتیم با خانهام در حالی که به هم ریخته بود روبرو شدم. خیلی اوضاع بد بود و حال همسرم بد شد. تمام طلاهایمان به همراه جواهرات گرانقیمت و ارزشمندمان به سرقت رفته است. محاسبات اولیهام نشان میدهد قیمت اموالی که از ما سرقت شده است 350 میلیون تومان است. سارقان از طریق پنجره وارد خانه شده اند و از همان راه نیز رفته اند. چراغ خانه را خاموش کرده بودیم و به احتمال زیاد یکی از دلایلی که آنها فهمیدهاند ما در خانه نیستیم همین خاموشی چراغها بوده است.
پس از ساعتی از وقوع این رخداد بود که مأموران گشتی بسیج در حال گشتن خودروهای در حال تردد در حوالی خیابان وحدت اسلامی، به ماشین مشکوکی برخورد میکنند. این مأموران زمانیکه از مسافران ماشین سؤالاتی در مورد رابطه و نسبتشان با هم پرسیدند با اظهارات ضد و نقیض آنها روبرو شدند و به همین دلیل به گشتن ماشین روی آوردند که مشخص شد یک کیف پر از طلا و جواهر در ماشین موجود است. با اینکه این مظنونان مدعی بودند بیچاره هستند و این طلاها برای زنان و اقوامشان است که آورده اند تا در تهران بفروشند مأموران بسیج از نیروی انتظامی کمک خواستند و بعد از آن مأموران پایگاه سوم آگاهی به محل مربوطه رفته و به بررسی موضوع پرداختند که مشخص شد طلا و جواهرات مربوط خانه مذکور در یوسف آباد است و این خانه حدود دو ساعت پیش مورد سرقت قرار گرفته بود. زمانیکه از یکی از مظنونان پراید سوار در مورد اموال سرقتی سوال پرسیده شد این مظنون با هویت بهمن مدعی شد که زن من مریض است و این طلا و جواهرات را آورده ام تا بفروشم و خرج عمل زنم را که در بیمارستان بستری است پرداخت کنم.
پس از ثبت این اظهارات هر سه سرنشین خودروی پراید بازداشت و با هماهنگیهای صورت گرفته با بازپرسی دادسرای ناحیه 34، این سه مظنون تحت نظر قرار گرفتند. یکی از این افراد که ادعا میکرد به تازگی به سرقت روی آورده است در همان اظهارات اولیه خود مدعی شد که با سارقان به تازگی آشنا شده و آن شب به عنوان زاغزن با این سارقان به محل سرقت رفته بود. پس از ثبت این اظهارات بود که تحقیقات روی متهمین با دستور قضایی آغاز شد.
پس از انجام تحقیقات و بازجوییهای فنی و پلیسی مشخص شد که سارقان حرفه ای نبوده و از یک سردسته به نام سعید، که از سارقان حرفه ای و سابقه دار است کار را یاد گرفته و بعد از آن خودشان و به سرکردگی بهمن شروع به سرقت کرده اند. تحقیقات بیشتری صورت گرفت و در حین شناسایی منازل سرقت شده، سارقان به ده فقره سرقت از منازل اعتراف صریح داشتند.
سرهنگ کارآگاه محمد نادربیگی با اعلام این خبر در ادامه گفت: با توجه به اعتراف صریح سارقین، تحقیقات در زمینه فعالیتهای دیگر متهمان این پرونده همچنان ادامه دارد و چند نفر از این سارقان به زندان فرستاده شدهاند. همچنین شکاتی که قادر به شناسایی متهم خود هستند میتوانند به پایگاه سوم آگاهی مراجعه کنند تا با بررسی مدارک موجود تحقیقات در زمینه این پرونده تکمیل شود.
خبرنگار قدس آنلاین با سردسته این باند گفتوگوی کوتاهی انجام داده که درادامه میخوانید:
چند سال داری؟
21 ساله هستم.
چه شد به سمت سرقت رفتی؟
غرور جوانی.
بیشتر توضیح میدهی؟
من فرزند کوچک خانواده هستم و به دلیل اینکه برادران بزرگم به جایی رسیده بودند دوست داشتم زودتر از این حرفها پولدار شوم. از سویی نیز کارگر ساختمانی هستم و در ساختمانهایی که کار کردهام متوجه میشدم یکباره یکی یا دو تا از کارگرانش غیبشان میزند. رفتم سراغشان را گرفتم و متوجه شدم رفته اند سرقت و به نان و نوایی رسیده اند. انتظار داشتید تحت تأثیر قرار نگیرم. من هم جوان هستم و غرور جوانی دارم. پنج سال بود که کارگری ساختمان میکردم و نه زن داشتم و نه زندگی اما همینکه به سرقت رفتم کلی کمک خرج خانوادهام شدم. خب هر طوری که حساب کردم متوجه شدم این اشتباه از من است که نمی روم دزدی و بالاخره به یکی از دوستانم که دزد بود و هنوز تحت پیگرد نیروی انتظامی قرار دارد به سرقت رفتم. دوستانم خوب پولی به دست آورده بودند و من دیگر فکر دستگیر شدنم نبودم. الان کلی اذیت شده ام که نمی دانستم قرار است این بلاها سرم بیاید.
روش سرقت تان چطور بود؟
ما زنگ نمیزدیم. نگاه میکردیم هر خانهای که برقهایش خاموش بود به سمت پنجرهاش میرفتیم و با یک پیچ گوشتی و تنها همان یک پیچ گوشتی پنجره را باز میکردیم. داخل که میشدیم خانه را بدون روشن کردن برق اش میگشتیم و بعد هم خارج میشدیم.
محدوده خاصی برای سرقت داشتی؟
من نگهبان یک ساختمان در حال ساخت بودم و در همان محدوده نیز سرقت هایم را انجام میدادم. پولش خوب بود اما وقتی که دستگیر شدم تازه فهمیدم سارق گیر هم میافتد. اصلا فکر این قسمتش را نکرده بودم و حالا باید کلی اموال به مالباختگانم برگردانم.
نظر شما