قدس آنلاین-رقیه توسلی:دوستی ندارد با ما. با مردمانی که با امام شان جفا کرده اند. از داشته هایمان می پرسد و از گردابی که دست و پا کرده ایم برای خودمان.
از دوری می پرسد. تنهایی مان را به رُخ می کشاند و افسوس خوران، اشک می ریزد. به درهای بسته نگاه می کند. به پنجره های پرده انداخته و به نورِ آفتاب که دعوت نمی شود به روح مان.
زُل می زند به عنبیه هایمان که زلال نیست و به نفس هایمان که عطر نجابت و عشق نمی دهند.
آه مولاجان! دلتنگی، از اندازه ی شور و شوریدگی مان متاسف است و سالهاست از ترازو، وزن دوست داشتن مان را می پرسد و عرق می ریزد.
قرن هاست نمی شود آرام باشیم مهدی جان! چون هوایِ معرکه عمرمان، ابریست و چه ها که نکرده ایم. چون دلتنگی می گوید: عاشقی به زبان و ادا نیست... کجاست آتشِ دلدادگی و ندامت تان؟
کاش دلتنگی به دادِ هاج و واج مان برسد... و بیاید ما را از این روز وشب های متروکِ گمگشتگی نجات دهد... نغمه عاشقی بدمد در گوشت و پوست مان و از نو بنا کند ما را... کاش دلتنگی و تاریکی کنار بروند...
نظر شما