بدون تردید خیّام از گویاترین نمادهای تمدّنی، فرهنگی و علمی ما ایرانیان است. وی از جمله چهرههای درخشانی است که علیرغم ابهامها در زندگی و اندیشة او، همواره مظهری از توانمندی، زایندگی و گویایی فرهنگ ایرانی بوده است. هرچند شهرت عمر خیام بیشتر به جهت شاعری میباشد امّا در واقع او فیلسوف و ریاضیدانی است که بهویژه کتابهای فلسفی ابوعلیسینا را عمیقاً مطالعه و بررسی کرده بود. همچنین نوشتهاند که او به تدریس، رغبت چندانی نشان نمیداد؛ شاید به این دلیل که شاگردان هوشمند برگزیدهای پیرامون خود نمییافت و چه بسا از آنجهت که اوضاع روزگار خود را ـ که مقارن حکومت سلجوقیان و مخالفت شدید با فلسفه و همچنین رونق بازار بحثها و جدلهای متشرّعان ظاهربین بود ـ شایستة ابراز اندیشههای آزاد و بلند نمیدید. از این رو، برخی مورّخان با این که استعداد و نبوغ خیّام را در علوم مختلف اعم از نقلی و عقلی و ریاضی و نجوم ستودهاند، ولی وی را در تعلیم و انتشار دانشِ ژرفی که در سینة خود داشته، بخیل دانستهاند.
باید در نظر داشت که شناختن شخصیتی که به تعبیر علاّمة فقید محمد تقی جعفری «در مجرای داوریهای قرون متمادی تا روزگار ما از کفر مطلق تا عرفان والای ملکوتی در نوسان بوده است» بسیار دشوار است. به نظر میرسد خیام بر اساس رباعیاتش، حکیمی است که نتوانسته به حقیقت ـ آنگونه که هست ـ دست یابد و با وجود این که گروهی را در راه دین، متفکّر میبیند و قومی دیگر را مشاهده میکند که به گمان خود به «یقین» رسیدهاند، ترس آن دارد که روزی بانگ برآرند: «کای بیخبران، راه نه آن است و نه این». از این رو سرگشتگی، تردید و حیرت او که ناخواسته به «غم آشیانِ» عالم آمده است و دست کم میخواهد بداند که کیست، از کجاست و به کجاست، چنان قوّت میگیرد که بر «یقین» او سایه میافکند. گویی هیچگاه نتوانسته یا نخواسته است «عقل فضول پیشه»ی خود را در خواب کند تا «دمی از وسوسة عقل بیخبر» فارغ بماند.
خیام دانشمندی است که ذهن تیز و تفکّر عمیقش، او را در دریای بیکران پرسشهای بیپاسخ غرق کرده است. متفکّری است که در پایان راه دانایی خویش، به نادانی خود، آگاهی یافته و با استاد معنوی خود، ابن سینا، هم سخن شده و این بیت او را زیر لب زمزمه کرده است که:
تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم
او پس از تدّبر و تفکّر فراوان به نادانستههایی پیبرده که وی را در برابر اسرار هستی، مبهوت و حیران ساخته است. فشار این حیرانی و سرگردانی آنقدر زیاد بوده که از اندیشه به زبان و از زبان به قالب موجز رباعی خزیده و چنان بنای استواری از چهار مصراع کوتاه ساخته است که گاه بیش از یک کتاب مفصّل، قدرت القای اندیشه و احساس دارد؛ زیرا اینها رباعی صِرف نیست بلکه نجواهای جان افسردة بیقراری است که سرگردانِ اندیشة واقعبین و حقیقتجوی خویش شده است.
حکیمعمرخیام برای بیان اندیشههای خود، ضمن آگاهی از قالبهای شعری گوناگون، از میان انواع آنها، رباعی یا ترانه را برگزیده که بنا به تأیید سخنگویان قبل و بعد از خودش، با ذوق و سلیقة ایرانی سازگاری داشته و لطیفترین و مؤثرترین وسیله برای نفوذ در اذهان پیر و جوان بوده است. در حقیقت باید چنین گفت که خیام در شعر فارسی، مکتبی را تأسیس کرده است که سبب شده پس از وی، هر کس دیگری که به شیوه و سیاق او رباعی سروده است، اهل زمانه، آن را به نام خیام ثبت کنند؛ زیرا بیان رمزآلود او این امکان را فراهم کرده است که هر کس به تناسب حال و درد و مقام خود از رباعیات وی برداشت و تفسیر متفاوتی داشته باشد.
در پایان ذکر این نکته جالب توجه است که در دنیای ادب و هنر بیرون از مرزها ـ خاصه در جهان انگلیسی زبان ـ خیام معروفترین شاعر ایرانی است که شهرتش از محافل علمی و ادبی بسیار فراتر رفته است و نام او در ردیف چهار شاعر بزرگ جهانی یعنی هومر، شکسپیر، دانته و گوته قرار داده شده است. اینشهرت، مرهون ترجمة رباعیات او به وسیلة «ادوارد فیتزجرالد»، شاعر انگلیسی، میباشد. اوست که در قرن نوزدهم میلادی، افکار بزرگ این فیلسوف شاعر را به جهانیان شناساند و موجب توجه همگان به این اعجوبة علم و هنر گردید.
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۸:۲۵
کد خبر: ۴۸۴۸۹
قدس انلاین- محمد جواد شکوری- غیاثالدین ابوالفتح عمربنابراهیمنیشابوری معروف به عمر خیام، از بزرگترین و مشهورترین شعرا و حکیمان تاریخ ایران بعد از اسلام در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری است که معروفّیت وی، مرزها را درنوردیده و در سرتاسر گیتی به عنوان شاعری خردگرا شناخته شده است.
زمان مطالعه: ۱ دقیقه
نظر شما