امروزه پاسخ به این سوال که راهکارهای مقابله با فقر و محرومیت زدایی چه مواردی بوده و دولت ها برای مبارزه با این دوپدیده باید چه اقداماتی را اجرایی کنند یکی از سوالات مهم و اساسی در حوزه توجه به معیشت مردم محسوب می شود از این رو ذکر نکاتی در این باب را ضروری می دانم.
۱- در جامعه ای که خط فقر برای یک خانوار ۴ نفره چیزی حدود ۳ میلیون تومان بوده اما حداقل حقوق یک کارگر چیزی کمتر از یک میلیون تومان تعیین می شود طبیعی است که این موضوع نشان دهنده پذیرش وجود فقر از سوی دولت ها و تسریع موضوع تولید فقر در جامعه است.
۲- تبعات پذیرش وجود فقر در جامعه: تبعات پذیرش این ناهنجاری در میان مردم و شهروندان از سوی مسئولان و مدیران کشور در نهایت منجر به ایجاد پدیده هایی چون کارتن خوابی، کودکان کار و مواردی مشابه می شود. ضمن اینکه چه بسا تعداد زیادی از خانوارهای ایرانی هستند که به خاطر حفظ آبرو صورت خود را با سیلی سرخ می کنند و هر آن ممکن است تحت تاثیر فشارهای اقتصادی وارده به این خانواده ها گاها بخشی از ناهنجاری های اجتماعی برای این خانوار ها نیز مشاهده شود.
۳- باید اذعان داشت وجود پدیده فقر و محرومیت در یک جامعه، ربطی به یک دولت خاص نداشته و از بالاترین تا پایین ترین مدیران دولتی در تولد و رشد چنین پدیده ای مقصر هستند. به هر حال وقتی در جامعه ای فقر باشد آن جامعه به یک جامعه غیر دینی تبدیل خواهد شد. اقداماتی مانند جمع آوری متکدیان و حتی افراد معتاد به زور از محلی مشخص و سپس رهاکردن آن ها در جامعه بدون کوچکترین حمایت و توجه، نه تنها اقدامی غیر انسانی است بلکه هیچ کمکی به حل وجود پدیده هایی نخواهد کرد. در حالیکه افراد معتاد یا برهکار بیمارانی هستند که اگر شغل و زندگی مناسبی داشته و از حیثیت و آبرو در جامعه برخوردار بودند هرگز به سمت چنین فضایی نمی رفتند.
۴- متاسفانه برخی از نهادها و دستگاه های اجرایی به جای حل موضوعات و معضلات جامعه که ریشه در فقر و عدم کسب درآمد و شغل مناسب دارد صورت مسئله را پاک می کنند تا به زعم خود حداقل برای مدتی کوتاه این معضل حداقل در ظاهر ماجرا حل شود که نمونه بارز آن برخورد گهگاه برخی از نهادها با مسئله دستفروشی است. موضوعی که قطعا این افراد از روی ناچار و نداشتن شغل و درآمد مناسب برای تامین معیشت خود به آن پناه آورده اند وقتی بدون ریشه یابی و ارائه راهکار با برخورد برخی از نهادها مواجه می شود نه تنها هیچ منفعتی برای کشور نداشته بلکه تبعات سوء فراوانی را برای جامعه ایجاد می کند.
۵- متاسفانه برخی از مسئولین چشم خود را بر روی واقعیت های جامعه مانند فقر و محرومیت مردم بسته و توجه به کرامت انسانی شهروندان برایشان به مرحله حداقلی رسیده است که خود این موضوع منشا و ریشه بسیاری از برخوردهای ناصحیح در جامعه است.
۶- سخنان افرادی مانند استاندار تهران که از نبود بی خانمان در شهر تهران سخن گفته و وجود این ناهنجاری در شهر را بعید دانسته یا درباره جمع آوری دستفروشان از سطح شهر هیچ واکنشی نشان نمی دهد احتمال وجود نوعی عدم درک واقعیت ها از وضعیت زندگی مردم به واسطه دریافت های نجومی و دور بودن سطح زندگی این افراد از عموم مردم را تقویت می کند.
۷- برخورد خیلی سطحی و غیر مسئولانه نسبت به موضوع فقر و تبعیض در جامعه نشان دهنده یک پنجره شکسته در جامعه ایران است که وجود این پنجره ها در جامعه نشان دهنده عدم وجود امنیت در آن جامعه است ولو اینکه تعداد این پنجره ها بسیار محدود یا حتی یک پنجره باشد.
نتیجه: در جمع بندی این سطور باید متذکر شد که وقتی فردی دچار بیماری می شود به پزشک مراجعه کرده و در صورت مراجعه به یک مکانیک طبیعتا هیچ اتفاق مثبتی برای وی رخ نخواهد داد، بلکه ممکن است حال این شخص به واسطه اشتباه به یک مکانیک بدتر نیز شود. امروزه مشکلاتی مثل بیکاری یا تورم در کشورهایی با شرایط به مراتب بدتر و ظرفیت هایی کمتر از کشور ما حل شده است. تفاوت اصلی در و ضعیت موجود در اقتصاد ایران و اقتصادهای توسعه یافته، اراده مسئولین و سطح توانمندی مدیران و وزیران موجود و عدم شناخت مشکلات و ریشه های ایجاد آن در کشور است. به گونه ای که نقش پررنگ دولت ها در اقتصاد به زیاده خواهی و دولتی کردن اقتصاد انجامیده است. طبیعی است در جامعه ای که وزیر میلیاردی بر سر کار بیاید هیچ شناخت و توجهی به وضعیت اشتغال و سطح زندگی عامه مردم نخواهد شد.
نظر شما