تحولات منطقه

وزیر اسبق ارشاد اسلامی با تاکید بر اینکه آقای هاشمی را باید در دستگاه انقلاب اسلامی ارزیابی کنیم، گفت:کسانی که در هیچ‌کدام از شاخص‌ها با آیت‌اللله هاشمی مشترک نیستند، نمی‌توانند عَلَم حمایت و دفاع از ایشان را بلند کنند.

کسانی که هیچ اشتراکی با آیت‌الله هاشمی ندارند نمی‌توانند عَلَم حمایت ایشان را بلند کنند/ آقای هاشمی را باید در دستگاه انقلاب اسلامی ارزیابی کنیم
زمان مطالعه: ۲۶ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، در حالی‌که قرار بود قسمت دوازدهم برنامه جهان‌آرا با حضور ابوالقاسم طالبی راجع به فیلم سینمایی «یتیم‌خانه ایران» روی آنتن شبکه افق برود، متأثر از درگذشت حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی تغییر موضوع داده تا این قسمت از جهان‌آرا حول محور این حادثه اجرا شود. 

صفارهرندی عضو تشخیص مصلحت نظام میهمان این برنامه بود که به همراه وحید یامین‌پور به‌عنوان مجری کارشناس حول ابعاد شخصیتی حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی به گفت‌وگو پرداختند.

ارتباط تلفنی با دکتر علی‌عسکری رئیس سازمان صداوسیما که در حسینیه جماران و کنار پیکر رئیس فقید تشخیص مصلحت نظام حضور داشت و همچنین آیت‌الله یزدی، عضو جامعه مدرسین قم از دیگر بخش‌های این قسمت از جهان‌آرا بود.

در بخشی از این گفت‌وگو صفارهرندی با اشاره به هجمه‌هایی که در دوران دوم خرداد 76 به‌صورت ناجوانمردانه علیه آقای هاشمی انجام می‌گرفت گفت: انسان نگران می‌شود کسانی که قبلاً جلودار اظهار این اهانت‌ها بودند، یک روز برای دفاع از آقای هاشمی آستین بالا زدند که البته این هم یک طراحی و وجه دیگری از اهانت‌ها و سرکوفت زدن‌هاست.

وی ادامه داد: آقای هاشمی را باید در دستگاهی ارزیابی کنیم که سر و تهش معلوم باشد. این دستگاه، دستگاه انقلاب اسلامی است. آقای هاشمی فقط در این دستگاه ارزیابی می‌شود و خارج از آن نمی‌شود آقای هاشمی را تحلیل کرد. حتی اگر وقتی می‌خواهیم نقطه ضعفی را بشماریم که برای همه آدم‌ها متصور است، باید در نسبت با خود انقلاب انجام بگیرد.

در ادامه متن کامل این گفت‌وگو را از نظر می‌گذرانید:

یامین‌پور: هیچ‌کس تردید ندارد که برای شنیدن خبر ارتحال آیت‌الله هاشمی، آمادگی وجود نداشت. در وهله اول آن‌چیزی که ما در رسانه‌ها دیدیم یک حالت شوک خبری بود. ما برای ایشان طلب آمرزش و مغفرت می‌کنیم.

از دوران کودکی در خاطر داریم که عکس مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی همیشه کنار عکس حضرت امام و عکس رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌دیدیم. از همان‌موقع که امام در قید حیات بودند. همیشه این سه بزرگوار یک ترکیبی از مدیران و رهبران انقلاب اسلامی را تشکیل می‌دادند. همه مردم آقای هاشمی را به‌عنوان مبارز و یکی از چهره‌های مؤثر در انقلاب می‌شناختند و می‌شناسند.

آقای صفارهرندی! تشخص مرحوم آیت‌الله رفسنجانی در مبارزات انقلابی چه بود و چه وجه تمایزاتی با سایر مبارزین داشت؟

صفار‌هرندی: اول این را عرض کنم که نزدیکی‌های غروب که از سفر برمی‌گشتم از طریق پیامک‌ها، اخبار را دریافت کردم. همان‌موقع متذکر شدم که ما روز قبل یعنی شنبه علی‌الاصول باید در جلسه مجمع حضور می‌داشتیم که البته اعلام نشد که در جلسه مجمع شرکت کنیم. برای من هم استثنائی و عجیب بود و نمی‌دانم ارتباطی با این ماجرا داشت یا خیر، یعنی روز گذشته تغییری در حال ایشان ایجاد شده بود یا خیر و آیا این موضوع سبب تعطیلی جلسه مجمع شد یا خیر خبر ندارم، ولی دیروز که در جلسات کاری شرکت می‌کردم هیچ خبری از یک اتفاق برای ایشان نشنیدم، تا اینکه امروز این خبر را با تأسف دریافت کردیم. خداوند ایشان را مشمول غفران و رحمت واسعه خودش قرار بدهد.

حقیقت امر این است که خاطرات نوجوانی و جوانی‌ ما با نام بعضی از چهره‌ها و شخصیت‌ها گره خورده که مرحوم آقای هاشمی یکی از برجسته‌ترین‌های آنهاست. می‌شود گفت اوایلی که در دبیرستان حضور داشتم با کتاب امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار نوشته آقای هاشمی آشنا شدم و بعداً کتاب  کارنامه سیاه یا سرگذشت فلسطین بود نوشته «اکرم زعیتر» بود که ایشان آن را ترجمه کرده بودند. تا اوایل انقلاب ایشان کمتر به هاشمی معروف بودند. از زمانی‌که حزب جمهوری اسلامی تأسیس شده بود، بچه‌هایی که به حزب می‌رفتند ایشان را با نام آقای هاشمی صدا می‌کردند و ما آنجا می‌فهمیدیم که آقای هاشمی همان آقای رفسنجانی است.

یامین‌پور: ارتباطی با آقای علی‌عسکری رئیس سازمان صداوسیما داریم که ظاهراً در حسینیه جماران و در کنار پیکر مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی حاضر هستند.

علی‌عسکری: من هم به شما و همه بینندگان شبکه افق عرض تسلیت دارم. بسیاری از شخصیت‌ها اینجا تشریف آوردند. رئیس دفتر مقام معظم رهبری، وزرا، رئیس‌جمهور هم چند لحظه قبل تشریف آوردند. اتفاق تأسف‌باری بود. وقتی در هیئت دولت بودیم خبر رسید که ایشان سکته کردند. ما تصور نمی‌کردیم که مطلبی باشد، ولی بعداً در اخبار آمد که قضیه جدی است و متأسفانه ایشان به لقاءالله پیوستند و باعث تأثر ما شد. ما شوکه شدیم و اینجا آمدیم.

امیدوارم ان‌شاءالله خداوند این بزرگوار را رحمت کند. او انسان بزرگ، فعال، مبارز و انقلابی بود. در زندان اوین وقتی که حدود 20 ساله بودم اولین بار ایشان را دیدم، عجیب است آن‌وقت منافقین که در زندان بودند گفتند اگر کسی با آقای هاشمی تماس بگیرد ما او را بایکوت می‌کنیم. وقتی که در بند 4 بودیم تصمیم گرفتیم تعمداً وقتی ایشان را می‌دیدیم با ایشان احوال‌پرسی کنیم.

وقتی هم به بند یک آمدیم خدمت ایشان بودیم. یک انسان مجاهد و مبارز بودند. خاطرم هست چقدر روی قرآن کار می‌کردند و زحمت می‌کشیدند. تا انقلاب شد. در انقلاب هم یار امام و جزو حلقه اول ایشان بود. در تمام عرصه‌ها و صحنه‌ها حاضر بود.

انسانی چابک و فعال و کارجمع‌کن. اوایل کارهای انقلاب بسیار مشکل بود. ایشان وسط انقلاب بودند و در تمام عرصه‌ها حضور داشتند. تا جایی‌که ایشان جانشین رهبر کبیر انقلاب در جنگ شدند. آن‌موقع هم که در جنگ و در صنایع فعال بودیم تماس فراوانی با ایشان داشتیم. بعد از آن هم یار رهبر انقلاب و صمیمانه در کنار ایشان بودند. به‌هرحال سعی می‌کردند نیروهای انقلاب را با رهبری هماهنگ کنند.

اگر مشکلی هم پیش می‌آمد سعی می‌کردند با آنها همدلی کنند و آنها را با نظام و رهبری همراه کنند. بنا بر آنچه که بنده اطلاع دارم رابطه بسیار صمیمانه و خوبی با رهبر معظم انقلاب داشتند. در سال‌های قبل به آقای محسن هاشمی می‌گفتم امام دست ایشان را روی دست مقام معظم رهبری می‌گذارند و می‌گویند با هم باشید. تا آخر هم ایشان در خدمت رهبری معظم انقلاب و مردم بودند.

از خداوند می‌خواهیم که روح ایشان را شاد کند. ایشان یکی از نوادر انقلاب بودند. به‌هرحال از دست رفتند و ما برای روح آن بزرگوار آرزوی علو درجات می‌کنیم و به مقام معظم رهبری حفظه‌الله تعالی و مردم و انقلابیون و وفاداران به انقلاب تسلیت عرض می‌کنم. ان‌شاءالله ایشان در جوار رحمت خدا باشند و با شهدای اسلام و انقلاب محشور شوند.

یامین‌پور: آقای علی‌عسکری به انتصاب آقای هاشمی رفسنجانی به جانشینی فرماندهی کل قوا اشاره کردند. اتفاقاً حکم امام راحل را جلوی خود دارم. به‌نظرم این متن خیلی الهام‌بخش است. آقای خامنه‌ای رئیس‌جمهور طی نامه‌ای به محضر امام خمینی اعلام داشت: «پیشنهاد مشخص اینجانب که قبلاً نیز کتباً و شفاهاً معروض گردیده، این است که:

1- کلیه امور مربوط به نیروهای مسلح، ارتش، سپاه، ژاندارمری اعم از عملیات، پشتیبانی، امور سازمانی و اداری و غیره به شخص واحدی مفوض و محول گردد.

2- شخص مزبور از سوی حضرتعالی موظف گردد که امور را از نزدیک و با قاطعیت تمشیت کند.

3- دادگاه نیروهای مسلح موظف گردد که در تعقیب قضایی متهمین و اجرای محکومیت‌ها به‌طور کامل از نظر و دستور وی تبعیت کند. با توجه به همه جوانب، به نظر اینجانب، تنها فرد مناسب برای تصدی این مسئولیت مهم، جناب آقای هاشمی رفسنجانی است.»

اعتمادی که رهبر معظم انقلاب به آقای هاشمی رفسنجانی داشتند خیلی فوق‌العاده است.

امام خمینی در پاسخ چنین مرقوم فرمودند:

«جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی- دامت افاضاته

با توجه به درگیری رویاروی آمریکای جهان‌خوار علیه اسلام و ایران و هماهنگی غرب و شرق و ارتجاع منطقه در مبارزه با انقلاب اسلامی و جلوگیری از پیروزی اسلام، به پیشنهاد رئیس‌جمهور محترم، جناب حجت‌الاسلام آقای خامنه‌ای - دامت افاضاته جنابعالی را با تمام اختیارات به جانشینی فرماندهی کل قوا منصوب می‌نمایم. و جنابعالی موظف به اجرای دستورات ذیل می‌باشید»؛ که امام خمینی مجموعه‌ای از دستورات را به آقای هاشمی ابلاغ می‌کنند که علاقمندان محترم برای مطالعه آن می‌توانند به جلد 21 صحیفه امام(ره) مراجعه کنند.

پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب هم منتشر شد. آقای صفار‌هرندی! پیام خیلی فوق‌العاده‌ای است!

صفارهرندی: به‌نظرم این پیام به‌جا آوردن حق رفاقت دیرینه و 59 ساله، یعنی از سال 1336 تا امروز بود. البته ما در خاطرات هر دو بزرگوار خوانده بودیم و به این سابقه متذکر بودیم، اما امشب برای من یک رمزگشایی شد.

مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی که در حال ترک کرسی ریاست‌جمهوری بودند، حضرت آقا تعبیری به‌کار بردند که خیلی معروف شد و آن‌هم این بود که هیچ‌کس برای من هاشمی نمی‌شود. در این متن حضرت آقا به‌گونه دیگری به آن اشاره می‌کنند و فلسفه آن را هم می‌گویند. در این همه دوره پرفراز و نشیب و این همه دوره مبارزه در کنار دوره انقلاب و استقرار و از سرگذراندن فراز و نشیب‌های جنگ و پس از آن فرد دیگری را پیدا نمی‌کنیم که در همه این مراحل هم‌پای حضرت آقا طی کرده باشد.

به عکس‌هایی که از ابتدای انقلاب به‌جا مانده و ما هم از آن خاطره داریم اشاره کردید. یک عکس معروف وجود داشت که مرحوم شهید بهشتی، حضرت آقا و آقای هاشمی با هم در یک قاب بودند و این سه‌گانه در اذهان جاگرفته بود و پیوند و پیمان مستحکمی را که بین این سه شخصیت تأثیرگذار در انقلاب و پس از انقلاب وجود داشت نشان می‌داد.

خاطرم هست آقای هاشمی در شهادت مرحوم شهید بهشتی و یارانش، متن سوگ‌نامه خیلی جان‌گدازی را با قلم زیبایی نوشته بودند. این پیوند هم بعد عاطفی و هم بعد اعتقادی داشت، یعنی اشتراک این شخصیت‌ها در مواضعی که آنها را حق می‌دانستند، از گذشته‌های دور شروع شد و در کوران حوادث مربوط به انقلاب جوهر انقلابی این شخصیت‌ها همین‌طور برجسته‌تر می‌شد و پولاد وجودشان آبدیده‌تر می‌شد.

همه هم این سوابق را به‌نوعی با هم داشتند، یعنی اگر زندان رفتن بود با هم بودند، اگر تحمل رنج‌هایی از جنس توهین و اهانت نادانان و اغیار بود برای همه آنها بود و اگر حضور مؤثر در کنار امام بود برای همه این بزرگواران بود. به‌گونه‌ای که حقیقتاً دست امام مقابل این شخصیت‌ها پر بود و خودش را مخیر می‌دانست کدام‌یک از این برجستگان را برای یک امر مهم انتخاب کند و اینجا وقتی حضرت آقا پیشنهاد می‌دهند آقای هاشمی برای این کار مناسب است، اگرچه به‌صورت قانونی رئیس‌جمهور رئیس شورای عالی دفاع بود، ولی وقتی ایشان این‌گونه راحت این پیشنهاد را می‌دهند حضرت امام هم احساس می‌کنند که بین اینها دوئیتی نیست و این پیشنهاد را خیلی مصلحانه می پذیرند.

تعبیری که حضرت آقا بارها درباره آقای هاشمی به‌عنوان رفیق قدیمی داشتند، آقای هاشمی هم در باره آقا داشت. امشب در همین فاصله‌ای که داشتم به اینجا می‌آمدم تلویزیون را لحظاتی دیدم که ایشان در جلسه‌ای که با حضور دانشجویان برگزار می‌شد وقتی راجع به حضرت آقا صحبت می‌کنند می‌گویند ایشان عشق من است.

نسبت شخصی آقای هاشمی با حضرت آقا همین است. حضرت آقا، عشق ایشان بود. در دیدار و ملاقاتی که بعد از عمل جراحی حضرت آقا ایشان به ملاقات رفته بودند، فرد کاملاً این رابطه عاطفی سنگین و صمیمانه را حس می‌کرد. علی‌ای‌حال آقای هاشمی چهره‌ای است که الان جز شخصیتی مثل حضرت آقا شاید نباشد که بتواند جزئیاتی را که در طول دوران طولانی مبارزه و زندگی همراه با مسئولیت خطیر سپری شده توصیف کند، یعنی همه دیگران شاید فقط از دور، دستی در غوغای عاطفی و اعتقادی داشتند، ولی کسی مثل آقاست که می‌داند آقای هاشمی چه کار کرد و در چه صحنه‌هایی حاضر بود و حتی اگر بنا باشد که کسی بیاید آسیب‌شناسانه هم راجع به این دوره سپری‌شده حرف بزند باز فردی است که باید این اشراف را مثل حضرت آقا داشته باشد.

معتقدم که گزافه نیست اگر بگوییم نام آقای هاشمی با نام انقلاب عجین شده است. این یک چیز طبیعی و عادی برای کسانی است که نسبت واقعی با انقلاب داشتند و آقای هاشمی را همیشه در آن سیما می‌بینند. آقای هاشمی که برای انقلاب زحمت کشیده و شکنجه شده و زیر شکنجه حاضر نبوده اهانتی را که عنصر خبیث ساواکی از او می‌خواسته به امام بگوید، نمی‌کرده است. این را از شاهد عینی آن ماجرا شنیدم. آقای هاشمی چنین فردی است.

یک‌وقتی در مجمع به‌دلیل ماجرایی که اتفاق افتاده بود و جسارتی به امام شده بود، مفصل درباره امام سخن گفت. مرسوم بود در جلسات غالباً موقعی‌که دل و دماغ بیشتری داشت، قبل از شروع به‌کار مجمع بحث روزی را مطرح می‌کرد. چند بار از این جلسات با مدح و ثنایی از جریان اصیل انقلاب یعنی حضرت امام و حضرت آقا همراه بود، یعنی این ابراز وفاداری با اصل حرکت و همراهی با پیشوا و قائد انقلاب چه در گذشته و چه امروز همیشه و علی‌الدوام با ایشان همراه بود.

فکر کنم آخرین تصویری که از در کنار هم بودن این بزرگواران در قاب ذهن‌مان نشسته است در دیدار روز میلاد حضرت رسول اکرم(ص) یعنی 17 ربیع‌الاول بود که لااقل ما خبر نداریم بعد از آن دیدار، دیدار دیگری هم از این حضور رفیقانه آقای هاشمی کنار رهبر انقلاب وجود داشته باشد.

یامین‌پور: حزن و اندوه رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت ایشان در متن کاملاً هویداست. ایشان در چند جای متن اشاره کردند که گویا با رفتن یک رفیق دیرین تنها شدند. مسبوق هم هست، رهبر معظم انقلاب نسبت به ارتحال دوستان‌شان واکنش‌های عاطفی خیلی شدیدی نشان می‌دهند. نمونه اخیر آن رحلت مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی بود. منتهی این متن به‌نظرم یک فوق‌العادگی دارد که شاید بشود یکی دو برنامه فقط راجع به آن صحبت کرد.

یک بند از این پیام را می‌خوانم شاید آقای صفارهرندی اشاراتی در این باره داشته باشند. «هوش وافر و صمیمیت کم‌نظیر او در آن سالها، تکیه گاه مطمئنی برای همه کسانی که با وی همکار بودند بویژه برای اینجانب به شمار می‌آید. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هایی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود، بکلّی بگسلد و وسوسه‌های خناسانی که در سالهای اخیر با شدت و جدیت در پی بهره‎‌برداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.»

در این متن نکاتی وجود دارد، صرف‌نظر از این جاذبه‌ای که در این متن بود حضرت آقا و آقای هاشمی ظاهراً در بین‌الحرمین یک عقد اخوتی به‌معنای رفاقت آن خوانده‌اند، اشاره‌ صریح حضرت آقا این است که بالاخره دستانی در سال‌های اخیر در کار بوده که با شدت و جدیت دنبال این بودند که ربط قبلی را بگسلند. ما مواجهیم با دو فقیه و مجتهد که قطعاً در مسائل مستحدثه ممکن است اجتهادهای مختلفی داشته باشند.

یک رفاقت 60 ساله است که نیمه دوم آن در دوره اجتهاد این دو بزرگوار به‌سر برده است و طبعاً از میان ده‌ها، صدها و هزاران مسئله‌ای که در صحنه کلان مدیریت جمهوری اسلامی، در جنگ و پس از جنگ ممکن است اختلاف‌نظرهایی به‌وجود آمده باشد، بخصوص در سال‌های اخیر، خیلی فوق‌العاده‌ است که علی‌رغم همه اختلاف نظرها رابطه عاطفی برقرار است. رهبر معظم انقلاب اذعان می‌کنند که در محبت شخصی او نسبت به ایشان خللی وارد نیامده است.

صفارهرندی: رابطه عاطفی اگر صرفاً مبتنی بر عواطف از جنس عواطف معمولی باشد، احتمال وارد آمدن خلل و گلایه کردن و دلخوری در آن وجود دارد، ولی این رابطه با چیز دیگری زمینه می‌شود و آن یک اعتقاد بنیادین دینی است. درست است آقای هاشمی رفیق آقا بود، ولی خود ایشان در همین صحبت‌های اخیر می‌گوید بالاخره ایشان رهبر است و ما رهرویم.

وقتی این نگرش شد -با اینکه سن ایشان پنج سال از حضرت آقا بیشتر بود- ولی می‌دانستند رهبری نظام جمهوری اسلامی هم به‌اعتبار آنچه که خبرگان به نظرشان رسید و تدبیر کردند و هم تدبیری که پیش از رحلت حضرت امام در جلسه‌ای که حضرت آقا و آقای هاشمی و بعضی از بزرگان نظام بودند خود ایشان فرموده‌ بودند آقای هاشمی وقتی می‌داند به‌لحاظ اعتقادی حضرت آقا در جایگاه نیابت امام عصر است و باید پیرو باشد، آن رابطه عاطفی با این عجین می‌شود و حاصل آن تعبیر حضرت آقا می‌شود که علی‌رغم وسوسه‌های جریان‌های فاسد که بخش عمده آن از بیرون از نظام و انقلاب بود و بخش دیگر آن عناصر مریض و حسود داخلی بودند. روز 29 خرداد 88 حضرت آقا تقریباً 10 دقیقه در مدح آقای هاشمی صحبت می‌کنند.

یامین‌پور: ارتباطی هم با حضرت آیت‌الله یزدی داریم و از ایشان در باره ابعاد شخصیتی و مدیریتی آقای هاشمی می‌پرسیم.

آیت‌الله یزدی: انا‌ لله و انا الیه راجعون. کل نفس ذائقه الموت. مرگ برای همه حق است و برای همه ما هست و عاقبت همه ما مرگ است. مرگ بهترین موعظه برای همه ماست. خداوند ان‌شاءالله همه شخصیت‌هایی که به هردلیلی از این دنیا می‌روند مورد غفران خود قرار دهد و به درجات عالی برساند.

با جناب آقای هاشمی رحمه‌الله علیه از روزهای اول انقلاب مأنوس بودیم. در دوران حیات حضرت امام و در قبل از پیروزی انقلاب، یک فصلی دارد، بعد از پیروزی انقلاب فصل مفصلی دارد، در دوران جنگ و بعداز آن هم فصل‌های دیگری دارد. در همه این مراحل به ایشان خیلی نزدیک بودم و خاطراتی بسیار خوبی از ایشان دارم. ایشان یکی از شخصیت‌هایی بود که در طول تاریخ انقلاب خدمت‌گزار انقلاب بود. با امام و رهبری همراه بود. همیشه یکی از سمت‌های مهم را اداره می‌کرد.

در زمان جنگ چون ایشان جانشین فرماندهی بود مرتب به جبهه می‌رفت و مجلس را بنده اداره می‌کردم. با اینکه مسئولیت اداره قوانین را داشتم، در عین حال مسئولیت اداره مجلس بر عهده من قرار می‌گرفت. ایشان هم رئیس مجلس بودند. در همان جریان هیئت سه‌نفره اگر کسانی یادشان باشد که اختلافات بین مرحوم رجایی و بنی‌صدر بود و حضرت امام این هیئت را تشکیل دادند، من از طرف سه قوه مأمور بودم. ایشان رئیس قوه مقننه و مرحوم شهید بهشتی رئیس قوه قضائیه و رئیس قوه مجریه هم حضرت آقا بودند. بالاخره حکم این سه نفر به من داده شد.

من یادم نمی‌رود که آقای دکتر بهشتی از اتاق آقای هاشمی پایین می‌آمدند و من به بالا و به دفتر هیئت رئیسه می‌رفتم -چون نایب‌رئیس مجلس بودم- ایشان به من گفتند کار را شروع کردی؟ گفتم من هنوز حکمی به دستم نرسیده است. ایشان بلافاصله به اتاق آقای هاشمی رفت و این حکم سه‌نفره را تأیید کرد و به من داد و گفت کارت را شروع کن.

بعد از جریان هیئت سه نفره یادم هست به آقای هاشمی گفتم اسناد مذاکرات هیئت سه‌نفره اسناد ارزشمندی است، اینها را باید چه کرد و کجا باید گذاشته شود؟ ایشان گفتند بهترین جای آن اداره قوانین مجلس است. در زمانی‌که در مجلس با ایشان همکاری داشتم، خیلی پرونده‌ها را به بنده ارجاع می‌داد. یادم نمی‌رود به ایشان گفتم این پرونده به امضای شما هم رسیده و تمام شده است، چرا دو باره به من ارجاع می‌دهید؟

گفتند من می‌خواهم اطمینان بیشتری پیدا کنم، شما هم یک دور این پرونده را ببینید؛ بعد از اینکه پرونده را می‌دادم و نظر می‌دادم، ایشان نظر بنده را قبول می‌کرد. همچنین در دوران بعد از رحلت امام وقتی‌که من رئیس قوه بودم برای ریاست قوه منصوب شدم. ایشان سمت‌های دیگری داشتند. رئیس‌جمهور بودند. صحبت ماده‌ای از قانون اساسی پیش آمد که می‌بایست صورت اموال خود را به رئیس قوه بدهند، همه اعضا دادند. من به آقای هاشمی گفتم و ایشان گفت مانعی ندارد و صورت اموال خود را بلافاصله برای من فرستادند.

در زمانی‌که مسئول قوه قضائیه بودم جلسات سران سه‌قوه تشکیل می‌شد و این جلسات غالباً مفید بود و بسیاری از گرفتاری‌های داخلی را در همان جلسات حل می‌کردند و همین الان توقعم از سران قوه این است که مسائل جزئی و اختلاف نظرها را بین خودشان در جلسات مشترک حل و فصل کنند.

در هرحال خداوند آقای هاشمی را رحمت کند. این اواخر هم مسئولیت مجمع تشخیص مصلحت را داشتند که یکی از ارگان‌های مهم نظام است و در اداره جلسات تشخیص مصلحت هم حضور فعال داشتند. تا وقتی‌که وضعیت جسمی مساعدی داشتم مکرر در این جلسات شرکت می‌کردم، این اواخر به‌دلیل وضعیت نامناسب جسمی شرکت نمی‌کردم، دعوت‌نامه می‌فرستادند، ولی توفیق شرکت نداشتم.

در هر صورت ایشان عضو مجمع روحانیت مبارز تهران هم بودند. این اواخر بنده را هم انتخاب کردند و گاهی در این جلسات شرکت می‌کردم. گاهی این جلسات در دفتر ایشان تشکیل می‌شد و ما شرکت می‌کردیم.

خداوند ان‌شاءالله عاقبت همه ما را به‌خیر کند. ایشان در نظام وزنه‌ای بود و یک عمر کار کرد. خداوند جزای خیر به ایشان بدهد و آنچه که خیر است برای همه ما پیش بیاید. اگر بخواهم در باره شخصیت ایشان و در ناحیه موضع‌گیری‌های مثبت و منفی صحبت کنم، بحث طولانی خواهد شد، ولی باید همواره نیکی‌ها و خدمات گذشتگان را دید. خداوند هم از سر تقصیرات ما خواهد گذشت. ان‌شاءالله عاقبت همه ما به‌خیر باشد.

یامین‌پور: نکته‌ای که حضرت آیت‌الله یزدی فرمودند جزو ادبیات دینی ما بخصوص ما ایرانی‌ها است که باید از اموات و درگذشتگان به‌نیکی یاد کرد. بعضی رفتارهای سبک و نامتناسب که بلافاصله بعد از وفات یک بزرگی در بعضی از رسانه‌ها رخ می‌دهد شایسته فرهنگ متعالی اسلام و ما ایرانیان نیست. به‌جای خود بعد از گذشتن فضاهای احساسی و عاطفی می‌شود به بسیاری از موضوع‌ها رسیدگی کرد، این نشانه بلوغ فرهنگی یک کشور و ملت است که علی‌رغم وجود اختلاف نظرها و تفاوت دیدگاه‌ها و سلیقه‌ها احترام بزرگان خود را حفظ می‌کند و از آنها به‌خوبی یاد می‌کند. ما از ایشان و از همه بزرگان انقلاب اسلامی که پیش از ایشان رحلت کردند، از مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح و بسیاری از بزرگان دیگر و تجربه افکار و اندیشه‌های آنها را به‌عنوان پشتوانه‌های نظری و فرهنگی نظام و انقلاب می‌دانیم و می‌خوانیم و نگه خواهیم داشت.

ممکن است بعضی از جوان‌ترها علاقمند باشند سوابق آقای هاشمی پیش و پس از انقلاب را به‌صورت مکتوب مطالعه کنند. آقای هاشمی از آن اشخاصی بودند که «روزنگاری» داشتند و اتفاقاتی که در طی روز برای‌شان رخ می‌داد، چه در دوران ریاست‌جمهوری و چه پیش و چه پس از آن یادداشت می‌کردند که در مجلدات متعددی منتشر شده و در اختیار همگان قرار دارد.

این دست‌نوشته‌های آقای هاشمی یکی از بهترین منابع مطالعاتی تاریخ انقلاب است. دوستانی که علاقمند هستند رابطه رهبر معظم انقلاب و آقای هاشمی را مطالعه کنند ارجاع می‌دهم به کتاب «شرح اسم» که آقای بهبودی تنظیم کردند.

کتاب مفصلی است از زندگی رهبر معظم انقلاب اسلامی تا پیروزی انقلاب که دوران مبارزه ایشان است و در جای‌جای کتاب حضور آقای هاشمی رفسنجانی را می‌بینید و آن‌وقت متوجه می‌شوید متنی را که رهبر معظم انقلاب به‌عنوان تسلیت صادر کردند این‌قدر حزن‌آلود و اندوه‌ناک است.

صفارهرندی: برای نسل ما، شیرین‌ترین خاطرات از آقای هاشمی برمی‌گردد به دهه 60، زمانی‌که خطبه‌های تعیین‌کننده ایشان در جایگاه خطیب جمعه، شارژکننده روحیه افراد برای یک هفته بود. در ایامی که جریان نفاق و ضد انقلاب از هر طرف هجومی به افکار مردم داشتند و شبهه‌افکنی می‌کردند. از آن‌طرف جنگ بود و از طرف دیگر شلتاق‌های ایالت متحده و متحدانش بود.

آقای هاشمی در ستیز با همه این جبهه‌های کفر توان‌مند ظاهر می‌شد. تعبیر جالب ایشان که غربی‌ها مثل گاو تحلیل می‌کنند، یک خاطره ماندنی در ذهن هم‌نسل‌های بنده است، یعنی ما از این بزرگواران این چیزها را یاد گرفتیم. یا در مواجهه با جریان‌های لیبرال‌های دهه 60، مرزبندهای تند را از امثال آقای هاشمی یاد گرفتیم.

گاهی برای ما یادآوری کردن حرف‌های آن زمان همراه با این شیرینی‌ها است و گاهی هم به انسان حالت تأثر رخ می‌دهد که می‌خواهند تصویر واژگونه‌ای ارائه دهند و باورهای پیشین را برهم بزنند. بخشی از آن وسوسه‌ها و خناس‌گری‌ها از این جنس بود.

وقتی آقای هاشمی به ریاست‌جمهوری پس از دوران جنگ برگزیده شدند و بعد از این بود که حضرت آقا به رهبری رسیدند، برداشت همه این بود که هیچ‌کس مناسب‌تر از آقای هاشمی برای مدیریت کشور در آن مقطع در بخش اجرا نخواهد بود. انصافاً هم ایشان قبراق و سرحال و چابک بودند.

خبرهایی که داشتیم این بود که ایشان خیلی کار می‌کرد و حق ریاست‌جمهوری را ادا می‌کرد. حالا یک رئیس‌جمهور ممکن است مانند اداری‌ها رفتار کند. آقای هاشمی معروف بود صبح زود به سر کار می‌آید و تا پاسی از شب زحمت می‌کشید. آن‌زمان جریان خبیث غربی در رسانه‌های خود القای دوئیت می‌کردند و می‌گفتند چون دوره امام گذشت مسئله رهبری در ایران تجزیه‌شده است.

یک رهبری سیاسی است که آقای هاشمی عهده‌دار آن می‌شود و یک رهبری مذهبی هم که حضرت آقاست. از همان‌جا خباثت را برای القای حرف جدید آغاز کردند. اینجاست که آقا می‌فرمایند علی‌رغم همه وسوسه‌ها، آقای هاشمی از محبت و ارادتش نسبت به جایگاه رهبری کاسته نشد. تحرکات خیلی موذیانه‌ای داشتند.

یامین‌پور: خیلی‌ها شب و صبح دنبال این بودند که یک بیانیه‌ای از آقای هاشمی علیه رهبری انقلاب اسلامی بگیرند.

صفارهرندی: اگر این با عقیده همراه نبود، ارادت‌ها و رفاقت‌ها گسست پیدا می‌کرد، ولی اگر پشت آن اعتقاد باشد که این جایگاه اصلاً ساده نیست و این رهبری اعتقادی است و در عصر غیبت موظف شدیم از این جایگاه تبعیت کنیم، آقای هاشمی این صحنه را این‌گونه می‌دید و برای خنثی‌کردن آن وساوس اگر کاری می‌کردی بخشی از آن این بود که حق رفاقت را به‌جا بیاورد و بخش دیگر آن بعد اعتقادی ماجراست.

یامین‌پور: حتماً شب اول قبر ارادت به ولایت به‌صورت یک چهره نورانی نجات‌بخش ایشان خواهد بود. آقای هاشمی از آن شخصیت‌هایی بودند که به‌واسطه جایگاه و شخصیت‌شان آدم‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ یا با ایشان مخالف هستند و یا موافق. بالاخره کسی دو دوره رئیس‌جمهور بوده، چندین سال رئیس مجلس بوده، سال‌ها رئیس تشخیص مصلحت نظام بوده، یعنی 37 سال در جایگاه‌های مهم نظام بوده است.

طبعاً عده‌ای ممکن است با سلیقه‌ها و رویکردهای ایشان در تعریف از انقلاب اسلامی و سایر مباحث اختلاف نظر داشته باشند و البته ممکن است اختلاف نظرها کمی هم هیجانی شود و تبدیل به موارد ناخوشایندی هم شود. منتهی به‌خاطر دارم چه‌بسا اگر از آقای هاشمی می‌پرسیدید سخت‌ترین دورانی که بر شما گذشت چه دورانی بود، اشاره به سال‌های پس از دوم خرداد 76 کند. چون دوران فعالیت‌های دانشجویی بنده بود به‌خاطر دارم تقریباً هیچ‌روزی نبود که روزنامه‌های اصلاح‌طلب نیش و کنایه و هجمه‌ای نسبت به آقای هاشمی نداشته باشند.

تعابیر عجیبی برای ایشان تهیه کرده بودند مثل عالیجناب سرخ‌پوش و ... و می‌شود گفت به‌مدت پنج سال در اوج فشار بودند. خیلی روی این موضوع نمی‌خواهم مکث کنم، ولی بد نیست این موضوع را مرور کنیم که چرا این اتفاق افتاد و چرا یک‌دفعه یک جریان سیاسی تصمیم گرفت از خجالت آقای هاشمی در بیاید و این‌قدر او را تحت فشار قرار دهد؟

صفارهرندی: مخالفان آقای هاشمی در دهه 60 ضد انقلاب بودند، یعنی اگر کسانی علیه آقای هاشمی حرف می‌زد به‌اعتبار این بود که آقای هاشمی یک چهره مؤثر در کنار امام است و تیرهایی که قرار بود به سمت امام رها شود به اطرافیان امام می‌خورد.

در مقاطعی وقتی رد این افراد را تعقیب می‌کنیم مشاهده می‌کنیم این افراد گاهی در قیافه دوست و رفیق آقای هاشمی ظاهر شدند، در حالی‌که هیچ قرابت فکری نداشتند، چون آقای هاشمی که تغییر نکرده بود و اگر کسانی موضعی از طرف ایشان بیان می‌کنند، این یک فتنه و دام است.

به‌نظر من آتش تهیه‌ای که بعضی رندانه ریختند و آقای هاشمی را مورد هجمه قرار دادند، مقدمه‌ای بود برای اینکه پیام‌های جدید دریافت کنند و می‌خواستند تصویر دیگری به جامعه از آقای هاشمی ارائه شود. در دوران دوم خرداد 76 ناجوانمردانه ایشان را مورد هجمه قرار دادند.

تعابیر خیلی تندتر از این بود که صرفاً بگوییم در فضای سیاسی احیاناً متلکی گفته می‌شود؛ خیر، تشبیه ایشان به یکی از سردمداران قتل و غارت و دسیسه یکی از موارد بود، آن‌وقت می‌بینیم مدتی بعد همین‌ها رخت دوستی و رفاقت با ایشان را بر تن و تظاهر به دوستی با ایشان می‌کنند.

این را از باب تنقیض نمی‌گویم و بیشتر از باب مدح آقای هاشمی می‌گویم. در دهه 60 کسانی بودند که اراجیف سر هم می‌کردند و به هر ساختمان بزرگی که می‌رسیدند می‌گفتند این برای آقای هاشمی است، در حالی‌که دروغ بود و چنین چیزی واقعیت نداشت.

هر ثروت انباشته‌ای را به ایشان نسبت می‌دادند که بارها از بزرگان انقلاب شنیده شد که این چیزهایی که به سران انقلاب نسبت می‌دهند برای خودشان باشد. حالا شما ببینید، آن کسی که قبلاً جلودار انجام این کار بوده، وقتی یک روز برای دفاع از آقای هاشمی آستین بالا می‌زند، آدم نگران می‌شود که این یک طراحی و وجه دیگری از اهانت‌ها و سرکوفت زدن‌هاست.

وقتی آقای هاشمی را بخواهیم ارزیابی کنیم، باید در دستگاهی باشد که سر و تهش معلوم باشد. این دستگاه، دستگاه انقلاب اسلامی است. آقای هاشمی فقط در این دستگاه ارزیابی می‌شود و خارج از آن نمی‌شود آقای هاشمی را تحلیل کرد. حتی اگر وقتی می‌خواهیم نقطه ضعفی را بشماریم که برای همه آدم‌ها متصور است، در نسبت با خود انقلاب است.

بخش دیگری از مسائل مربوط به آقای هاشمی تصویری است که از ایشان به‌عنوان یک روحانی مبارز رسیده به حکومت، در اذهان داخل و خارج مشاهده می‌شود.

شاید ما کمتر از این شخصیت‌ها داشته باشیم که از آنها ترسیمی دنیاپسند شده باشد. شخصیت‌های تأثیرگذار از کشور ما که در بیرون وجود دارد. از رهبری معظم انقلاب که بگذریم شاید معادل آقای هاشمی کسی پیدا نشود که به‌عنوان یک چهره در ذهن و دل جهانی که راجع به ما قضاوت می‌کند را به این ابعاد شخصیتی پیدا کرده باشند.

منتهی همان‌طور که آقای هاشمی می‌گفتند که غربی‌ها مثل گاو تحلیل می‌کنند، واقعاً در این ارزیابی هم اینها گاهی اوقات در اوت می‌زدند. گمان‌شان این بود که جدال فکری و نظری که بین شخصیت‌های روحانی ما وجود دارد می‌تواند به تسویه‌های خونین منجر شود.

تدارکی که اینها دیده بودند از جنسی بود که در انقلاب‌های دیگر هم دیده شده بود و گاهی منجر به زدوخوردها و قلع  و قمع‌ کردن‌های گروه‌های متقابل می‌شد. در حالی‌که در کشور ما اینها نمی‌دانند چهره‌های شاخص روحانی ما، چون به یک عنصری به‌اسم خداترسی هم مجهز هستند اگر امروز به سروکله هم بزنند و مباحثات تندی هم داشته باشند، وقت نماز که بشود یکی جلو می‌ایستد بقیه اقتدا می‌کنند.

یکی از دوستان می‌گفت در منزل مرحوم آیت‌الله مشکینی بودیم که مرحوم آیت‌الله میانجی هم آنجا حضور داشت و یک عده دیگری از فقها و علما که از علمای طراز اول حوزه و نظام بودند هم حضور داشتند. یک بحث فقهی حکومتی بین اینها رخ داد، آن فردی که تعریف می‌کرد می‌گفت منِ عوام ترسیده بودم که الان به مرحله دست به یقه می‌رسد.

آن‌طوری که اینها تند با هم صحبت می‌کنند باید شاهد نزاع سخت این بزرگواران باشیم. وقت نماز شد و تعارف این دو بزرگوار که شما باید جلو بایستید و دیگری می‌گفت نه، شما باید جلو بایستید؛ بالاخره یکی آن دیگری را به زور جلو فرستاد و خودش هم اقتدا کرد. بیرونی‌ها چون این چیزها را نمی‌بینند مداخلاتی می‌کنند که آن صحنه را صحنه غیرطبیعی رقم می‌زنند و یک عده هم از سر جهل و نادانی به این عرصه کمک می‌کنند، ولی بدانند به‌دلیل اصالت نگاه معنوی ناشی از تفکر اسلامی، دینی، ولایی و شیعی که هرکدام از اینها اثر و بهره‌ای دارد، بر اثر ماندگاری و استواری چنین نگاهی آنها هیچ‌وقت میوه منحوس چنین بذرهایی را که کاشتند نخواهند چید، یعنی حتماً تیر آنها به سنگ خواهد خورد.

کمااینکه در طول این 37 سال تا حالا از این چیزها بهره‌ای نگرفتند و هرگز موفق نشدند میوه این نوع نفاق‌افکنی‌ها را برداشت کنند.

یامین‌پور: امروز بعدازظهر که این خبر منتشر شد شبکه‌های اجتماعی را مرور می‌کردم که متأسفانه چیزهای ناشایستی هم دیده می‌شد، یعنی همین اول کار، زدوخوردی بین حامیان و دوستداران و منتقدان ایجاد شده بود. امیدوارم همان‌طور که عرض کردم و آیت‌الله یزدی هم فرمودند به این خصلت نیک ایرانی‌ها و مسلمانان متمسک باشیم که از اموات به‌خوبی یاد کنیم. خود ذکر خیر طبعاً اسباب نزول مغفرت و رحمت خواهد بود.

صفارهرندی: یک‌بار دیگر با تأسف از این ضایعه و درخواست علو درجات برای مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، تصور می‌کنم نباید راه را اشتباه برویم. نسبت نیروهای وفادار به انقلاب و ارزش‌های متعالی نظام و در رأس آن بحث ولایت با آقای هاشمی، به‌مراتب بیشتر از کسانی است که پایبند هیچ‌کدام از این مواضع نیستند.

دلیل آن هم این است که اگر اجزای شخصیت ایشان را تجزیه کنیم و شاخص‌هایی از آن را استخراج کنیم، اگر مثلاً 20 شاخص معرف ایشان باشد، بچه‌های انقلاب لااقل در 18 مورد با ایشان مشترک هستند. شاید در یکی دو مورد در این سلیقه‌های جزیی بر سر یک موضع و فرعی اشکال داشته باشند، اما کسانی که در هیچ‌کدام از اینها با ایشان مشترک نیستند و از اساس با ریشه‌های ایشان درگیر هستند نمی‌توانند عَلَم حمایت و دفاع از آقای هاشمی را بلند کنند و یک تصویر کاریکاتوری از آقای هاشمی ارائه می‌دهند که خیلی زود خودش را رسوا می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.