فرهنگ/ زهره کهندل: لباسی که محافظش بود، حالا داشت ذره ذره در کوره آتشی که در آن گیر کرده، ذوب میشد. قرار بود بهار سال آینده، لباس دامادی به تن کند. مادر داغدار، پدر صبور و عروس سیاه پوش به سوگ نشستهاند و در این بین ما نیز مقصریم. این اعتراف شاید کمی سنگین باشد اما واقعیتی است که رسانهها نمیتوانند از زیر بار آن شانه خالی کنند. در گفت و گو با دکتر اکبر نصراللهی، استاد ارتباطات و نویسنده کتاب «مدیریت پوشش خبری بحران در رسانههای حرفهای» به بررسی عملکرد رسانهها در حادثه «پلاسکو» پرداختیم.
وضعیت اطلاعرسانی بحران پلاسکو را با اولویت اطلاعرسانی شبکه خبر چطور ارزیابی میکنید؟
روند اطلاعرسانی این بحران، نسبت به گذشته بهتر بود هم از لحاظ سرعت و هم از نظر کمیت پوشش اخبار. اما درباره پوشش اخبار بحران، نباید فقط به اینکه چقدر سرعت اطلاعرسانی بالا بوده یا چه میزان از رویدادها و موضوعات پوشش داده شده، بسنده کنیم بلکه باید به شاخصهای دیگری هم توجه شود. پوشش روندی ماجرا و توجه به همه مراحل، پرداختن به چرایی آن و پیگیری از مسؤولان بسیار اهمیت دارد مثلاً درباره این بحران، نکتهای که رسانهها باید به آن توجه کنند یکی این است که رئیس شورای شهر تهران اعلام کرد 14 بار به ساکنان این بنای تجاری اخطار داده شده که به آن توجه نشده است. از سوی دیگر معاون شهردار تهران گفته بود که 8 بار اخطار دادیم که هیأت امنای پلاسکو به آن توجه نکردند. پرسش اینجاست شهرداری که با یک دستفروش برخورد خشن و البته قانونی دارد چرا در مورد ساختمانی که حدود 4 هزار نفر در آن کار میکنند و نزدیک به 600 واحد تجاری در آن مستقر است، فقط به اخطار بسنده کرده است؟ اگر گفته شود که این اقدام، فراتر از اختیارات شهرداری تهران بوده، پس چه کسی باید اقدام میکرده؟ قوه قضاییه یا استانداری؟ بالاخره دستگاه مسؤولی وجود دارد که اگر به اخطارها توجه نشود برخورد بالاتر از «اخطار» یعنی «اقدام» داشته باشد.
رسانهها در این بین چه نقشی دارند؟
بخش زیادی از این آمادگی را رسانهها باید ایجاد کنند. اگر مسؤولان به هر دلیلی به موضوع مهمی توجه نکرده یا کم توجهی کنند یا به دلایل اقتصادی، سیاسی و صنفی نخواهند به منافع عمومی توجه کافی داشته باشند، این رسانهها هستند که باید با پیگیری مستمر موضوع، آنها را مجبور به پاسخگویی کنند. نباید متظر بمانند تا زلزله روی دهد و در زمان وقوع فقط به بحث اطلاعرسانی اکتفا کنند بلکه باید به پیشتر برگشت و بررسی کرد که رسانهها چقدر به بافت فرسوده توجه میکنند و چقدر به مسؤولیت نظارتی خود بر عملکرد دستگاههای مسؤول عمل میکنند؟ چقدر مردم را نسبت به خطرات محتمل آگاه میکنند؟ به عبارت دقیقتر تا چه میزان به رویکرد پیشگیرانه توجه میکنند؟ به نظر میرسد رسانههای ما به زمان وقوع بحران متمرکز میشوند که البته تا حدی طبیعی است چون توجه مردم به رسانهها در زمان بحران زیاد میشود . پرسش اصلی این است که قبل از بحران، رسانهها نسبت به بحرانهای قابل پیشبینی چه عملکردی داشتهاند که انجام ندادهاند؟ نکته مهم دیگر این است که رسانهها به وقت بحران فقط به اطلاعرسانی توجه کردهاند یا وارد سطوح عمیق تر یعنی چرایی حادثه شدهاند؟ جای بحثهای کارشناسی خالی بود اینکه چند ساختمان قدیمی و فرسوده مشابه در شهرهای بزرگ وجود دارد؟ کجای کار میلنگد که اخطار داده میشود اما اقدام نمیشود؟ چه زد و بندهای احتمالی پشت ماجرا هست؟ سیل، آتشسوزی و زلزله، اتفاقات غیرطبیعی نیست. غیرطبیعی این است که روی گسل زلزله باشیم ولی رسانهها و مسؤولان، اقدام پیشگرانه مؤثری نداشته باشند. غیرطبیعی این است که در یک حادثه ناگوار همچون آتش سوزی پلاسکو یا برف مازندران، برخی دستگاههای مسؤول بهرهبرداری سیاسی کنند. غیرطبیعی این است که کارشناسان به عنوان مدافعان مردم برای بررسی جوانب موضوع به رسانهها دعوت نمیشوند. قطعاً مسؤولان از عملکردشان دفاع و کارها را توجیه میکنند.
با این وضعیت رسانهها هم در این به وجود آمدن این بحران، مقصر بودند؟
من مقصر اصلی را بیشتر متوجه رسانهها میدانم. اگر مسؤولان کارشان را به خوبی انجام نمیدهند، رسانهها باید نظارت و پیگیری بکنند. در کشوری که مردم در معرض بحرانهای مختلف قرار دارند باید از هرفرصتی برای دادن آموزشهای لازم به مردم و افزایش آمادگی خود و دستگاههای اقدام کننده، استفاده کرد. وظایف مهم مسؤولان را به آنها یادآوری و از آنان پیگیری کرد، تجربیات بحرانها مختلف در کشور خودمان را مرور و ضعف و قوتها را کلبد شکافی و از تکرار موارد منفی پیشگیری کرد. همچنین از تجربیات موفق دیگر کشورها دربحرانها حداکثر استفاده را کرد اما کمتر این اقدامات و پیگیریها و یادآوریها و آموزشها را در رسانهها مشاهده میکنیم؛ برعکس وقتی بحرانی اتفاق میافتد رسانهها بیشتر در محل حادثه خیمه میزنند و پرحجم به آن ماجرا میپردازند. وقتی بحران تمام میشود، آن را فراموش میکنند. در ماجرای برف مازندران، این بحران از نظر جوی قابل پیشبینی بود اما مسؤولان هشدارهای لازم را ندادند. به خاطر ضعف در آگاهی رسانی، یک سال زحمت کشاورزان هدر رفت.
برخی از رسانهها مدعی هستند که در این باره اطلاعرسانی دارند؟
اگر این ادعا درست باشد پس مردم به رسانهها اعتماد ندارند و یک جای کار میلنگد. رسانهها بعد از بحران، کارشان شروع میشود که چه باید بکنند تا در مواجهه با بحران، خسارات و تلفات را به حداقل برسانند. متأسفانه رسانههای ما کارشان را با بحران شروع و با بحران، تمام میکنند. این قصه تلخ رسانههای ما در مدیریت اخبار بحران هست. شاید خسارات مالی را بتوان جبران کرد اما تلفات جانی را اصلاً. اگر تقید دینی داریم ولی کارمان را درست انجام نمیدهیم در کشته شدن قربانیان حوادث نقش داریم و این یعنی قتل عمد.
نظر شما