دکتر داوود فیرحی: ویژگی کتاب آستانه تجدد ]شرحی بر تنبیه الامه و تنزیه المله مرحوم نائینی[ این است که فقیهی نوگرا این کتاب را نوشته است. این کتاب به اعتبار شرایط زمانه، فشرده است. نویسنده اندیشمند کتاب، واژههایی را به کار برده است که یا نیاز ندیده یا فرصت نکرده است توضیحی درباره آنها بدهد. بنابراین کتاب دو پیچیدگی دارد؛ یکی پیچیدگی ادبیات آن دوره است، زیرا فقها معمولاً ادبیات پیچیدهای را به کار میبردند؛ ادبیاتی که لغات و اصطلاحات در آن بسیار زیاد است. پیچیدگی دیگر فشرده بودن آن است؛ یعنی مرحوم نائینی واژهای را به کار میبرد که این واژه باید در یک ترم خوانده شود و با رجوع به منابع اصلی، منظور مرحوم نائینی مشخص شود. برای مثال، واژهای به نام «حقیقت دولت» در این کتاب وجود دارد که بهموجب آن مشخص میشود، حقیقت دولت ولایتیه یا امانتیه است، اما ممکن است دانشجوی امروز متوجه منظور ایشان نباشد. در واقع مرحوم نائینی خواستار این است که بگوید دولتِ درست کدام دولت است و اینکه دولتهای امروز، دولتهای درستی هستند یا خیر. به همین دلیل نیز بنده خواستم در این کتاب روشی را دنبال کنم که ترکیبی از شرحنویسیهای قدیم و جدید باشد. در واقع کوشش کردهام، اصل متن حفظ شود تا خواننده برای دسترسی به متن مرحوم نائینی، به جای دیگری رجوع نکند و هر لحظه امکان بازگشت به متن مرحوم نائینی را داشته باشد. بنده همچنین سعی کردهام در کنار متن اصلی، لغات عمده متن را نیز استخراج کنم تا اگر خوانندهای تمایلی به خواندن شرح نداشت، با این لغات بخشی از اطلاعات را درباره ادبیات مرحوم نائینی به دست بیاورد. در واقع میتوان گفت، این امر قسمت دوم کار بنده بوده است.
* نگاه فرامنطقهای مرحوم نائینی
قسمت سوم این بوده است که بعضی از واژههای مرحوم نائینی را که اصطلاح بودهاند، مطرح کردهام. همانطور که میدانید، تفاوت لغت با اصطلاح در این است که معنای لغت را میتوان با مراجعه به لغتنامه به دست آورد، اما اصطلاح واژگانی است که بار تئوریک دارد؛ یعنی با مراجعه به لغتنامه، معنای آن بهطور کامل درک نمیشود. برای مثال، میتوان به دو واژه تاریخ و تواریخ اشاره کرد. وقتی بهمعنای واژه تواریخ در لغتنامهها مراجعه میکنید، با این توضیح روبهرو میشوید که تواریخ جمع تاریخ است، اما وقتی به اصطلاحات نگاه میکنید، متوجه میشوید کسی که تاریخ را به کار میبرد، در واقع برای کل جهان تاریخ واحدی را فرض میکند، همچنان که هگل و دیگران این کار را میکردند، اما کسی که از تواریخ صحبت میکند، از تاریخ تمدنها و منطقهها در استدلال خود استفاده میکند. شما هرگز نمیتوانید این معنا را در لغت تعریف کنید. برای مثال، وقتی مرحوم نائینی از حقیقت دولت صحبت میکند، با مراجعه به لغتنامه، معنای حقیقت را چیزی که اساس چیز دیگری است یا چیزی که حق است مییابید، اما از دیدگاه تئوریک، حقیقت در مقابل واقعیت قرار میگیرد؛ یعنی آنچه درست است و آنچه شکل گرفته است. در واقع هرآنچه شکل گرفته است لزوماً درست نیست. ممکن است درست باشد یا نباشد یا حتی نیمهدرست یا ناقص باشد. وقتی ایشان واژه حقیقت دولت را به کار میبرد، دیگر نمیتوان در لغتنامه پی معنای آن بود. در واقع خواننده کنجکاو انتظار دارد کسی معنای آن را برایش توضیح دهد.
* حقوق مشترکه بین الملل
مرحوم نائینی در جایی اصطلاحی تحتعنوان «حقوق مشترکه بینالملل» دارد. حقوق در لغت جمع حق است. مشترک نیز از اشتراک گرفته شده است؛ چیزی که بین چند نفر مشترک و غیراختصاصی است، درحالیکه وقتی مرحوم نائینی از «حقوق مشترکه بینالملل» صحبت میکند، در واقع براساس درکی است که از اشتراکات ملل به دست آورده و تفاوتی که حقوق مشترک با حقوق ملی در ادبیاتش دارد. اینکه مرحوم نائینی در اینجا از حق بهعنوان رایت (right) صحبت میکند یا از حقوق بهعنوان (low) که بهمعنای مقررات است، به توضیح نیاز دارد.
دو کار دیگر نیز در این کتاب انجام گرفته که خیلی مهم است، یکی اینکه سعی شده است به دو دلیل حواشی مرحوم طالقانی حفظ شود. مرحوم طالقانی اولین شارح و حاشیهنویس «تنبیهالامه» هستند. بنابراین وقتی این حاشیه که در سال 1334 نوشته شده است، حفظ میشود، علاوه بر توضیحی که مرحوم نائینی در حاشیه آورده است، نظریهها و ایدههای او در سال 1334 نیز در حاشیهها حفظ میشود، زیرا نظریهها و ایدههای مرحوم نائینی آنگونه بوده که سال 1334 اقتضا میکرده است. سعی بنده بر حفظ این حاشیهها بوده است تا کسی که شرح سال 1394 را میبیند، تغییرات این جامعه را احساس کند و بداند «تنبیهالامه» را بهگونهای دیگر نیز میتوان خواند.
* دیدگاهی درباره ولایت فقیه
آخرین کار این است که سعی شده است سه پیوست برای این کتاب آورده شود. یکی اصل کار خود مرحوم نائینی است که دیدگاهی درباره ولایتفقیه است. شایعهای مطرح است که براساس آن گفته میشود ایشان خواب دیده بودند که کتابشان هفت فصل داشته است؛ یعنی دو فصل اضافه که در پی این خواب آن دو فصل را حذف کرده بودند. عدهای نیز میگویند، آن دو فصل مربوط به ولایتفقیه بوده است. این عده به بهانه اینکه اگر مرحوم نائینی در اینباره بحث میکرد، این بحث چگونه میشد، ایدههای خود را به نائینی تحمیل میکنند. به همینمنظور سعی کردم برای آگاه کردن خواننده از این تفاوت، خود بحث مرحوم نائینی را که در جای دیگری آمده بود، در چند صفحه ترجمه کنم و در این کتاب بگنجانم. بعد از آن رساله فتوای نیمهاستدلالی شیخ آورده شده است، زیرا مرحوم نائینی این بحث را در مقابل فتوای شیخ مطرح میکردند. مقدمه مرحوم طالقانی نیز آورده شده است تا اوضاع و احوال دهه سی مشخص شود.
نظر شما