به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، هر چند که سند امنیت ملی ایالات متحده در سال 2015 اشاره می کند که ایران اصلی ترین تهدید امنیتی ملی آمریکا و متحدین منطقه ایش است؛ اما تقریبا در طول دو دهه گذشته و حتی بر اساس برآوردهای کارشناسان سیاسی – امنیتی، در آینده نیز، تقابل نظامی گسترده و یا به عبارتی جنگ با ایران، در دستور کار ایالات متحده آمریکا نخواهد بود. هرچند که در ادبیات باراک اوباما، جمله «همه گزینه روی میز است» تکرار میشد، اما بیان این گزاره و تکرار آن، مصرفی صرفا سیاسی داشت.
اما آن چه که اولویت راهبردی ایالات متحده آمریکا در مورد ایران را نشان میدهد، نه تقابل نظامی، بلکه اعمال تحریم های هدفمند و هوشمند است. جمع بندی نهادهای راهبردی ایالات متحده از میزان اثرگذاری چنین مولفه ای و به صورت خاص، تاثیر آن بر دیپلماسی و رفتار هسته ای جمهوری اسلامی ایران، نیز موید اولویت راهبردی تحریم برای این کشور است. چرا که تحریم هم ساختار سیاسی ج.ا.ا را حفظ می کند ( به دلیل مشخص نبودن عواقب فروپاشی و ارزیابی دقیق آن) و هم از تبدیل ایران به یک قدرت منطقه ای مسلط، ممانعت می کند.
حال با آمدن ترامپ آیا قرار است که مطلوب و اولویت راهبردی ( یعنی تحریم ) ایالات متحده در مورد ایران تغییر کند؟ به طور قطع می توان گفت خیر و بلکه تحریم های ایران بسیار متحمل است به حوزه های موشکی نیز تسری یابد و گسترده تر شود. از سویی دیگر، ترامپ سعی خواهد کرد تا در اجرای بخش ها و حوزه هایی از برجام که با منافع آمریکا مغایرت دارد و مطلوب این کشور نیست، ایجاد اخلال کند و آن را عملیاتی نکند. هر چند که نسبت به تیم لیبرال قبلی حاکم بر کاخ سفید، دیدگاه های یکجانبه گرایانه شدیدتری دارد و بنابراین، پاسخگویی و انعطاف کمتری نیز به فشارهای طرفین درگیر در برجام، نشان خواهد داد. هر چند که قابلیت تفسیر بالای برجام و ضعف شدید گزاره های الزام آور آن ( که حتی در دولت اوباما، گزاره الزام آوری چون مدت زمان برداشته شدن تحریم ها نیز زیر سوال رفت)، امکان مانور ترامپ را در بحث تحریم ها، تقویت خواهد کرد.
بنابراین در مجموع می توان گفت که اولویت و مطلوبیت راهبردی تحریم، کماکان بر دوران مدیریت ترامپ نیز سایه انداخته است و لذا، تفسیر صحبت ها و مواضع ترامپ به تشدید نظامی گری و افزایش امکان تقابل سخت با ایران ( آن گونه که در برخی از رسانه های داخلی مطرح می شود)، بیش از معطوف بودن به تبیین کارشناسی، معطوف به انگیزه های سیاسی است.
به عبارتی، برجسته سازی و ضریب دهی به مواضع تند و غیرمتعارف ترامپ از سوی برخی از رسانه های داخلی و شبکه های بیگانه همچون بی بی سی، در راستای بازتولید و بازسازی «دوگانه جنگ و صلح» صورت می گیرد. دوگانه ای که به باور اتاق فکرهای این رسانه ها، میتواند ترس مورد نیاز برای جهت دهی به کنش انتخاباتی جامعه ایرانی را تولید و ایجاد نماید.
قرائت و خوانش این رسانه ها از مواضع ترامپ برای افکار عمومی در داخل کشور این است که «با وجود بر سرقدرت بودن چنین فرد جنگ طلب و تهاجمی، احتمال برخورد سخت بین ایران و آمریکا تقویت شده و به قدرت رسیدن فردی تندرو و افراطی ( بخوانید هر فردی غیر از گزینه مورد نظر این جریان رسانه ای) در انتخابات ریاست جمهوری سال 96، می تواند پازل جنگ و تقابل نظامی ایران و آمریکا را تکمیل کند.
بنابر آن چه که در ابتدای یادداشت بیان شد، اساسا تقابل سخت با ایران، جزو مطلوبیت و اولویت راهبردی ایالات متحده آمریکا قرار ندارد و چنین بازنمایی هایی از ترامپ در برخی از رسانه های داخلی، صرفا معطوف به مصرف سیاسی و داخلی است. به بیانی بهتر، تولید دوگانه «جنگ و صلح» از متن مواضع و کنش های سیاسی ترامپ، تلاشی برای تولید ترس و به تبع آن، فربه سازی سبد رای جریان غرب گرای داخلی است.
نظر شما