به گزارش "قدس آنلاین"، اگر به اخبار یک هفتهی گذشته توجه کرده باشید، متوجه شدهاید که همین آخر هفتهای مفهوم جدیدی وارد افکار عمومی آمریکا شد به نام «حقایق بدیل». پس از آنکه «شان اسپایسر» سخنگوی کاخ سفید رسانهها را توبیخ کرد که چرا حضور جمعیت نسبتا اندک در مراسم تحلیف دانلد ترامپ را عینا گزارش کردهاند، «کلین کانوی» از مشاوران ارشد کاخ سفید به شبکه NBC گفت که حرفهای اسپایسر دروغ نبوده است؛ بلکه صاف و ساده از «حقایق بدیل» استفاده کرده است.
خروجیهای خبری هنوز سخت درگیر این هستند که بفهمند اسم این بدنماییها در قبال واقعیت را چه بگذارند. خیلی از رسانهها در بازی حقیقت-سنجی یک قدم جلو رفتهاند. مثلا، واشنگتن پست، افزونهای برای مرورگرهای اینترنتی منتشر کرده است که راست و دروغ توییتهای رییسجمهور آمریکا را تقریبا بطور زنده بررسی میکند.
دیگر رسانهها، جلوی خودشان را گرفتهاند که اشتباهات گفتاری ترامپ را دروغ ننامند. مثلا، اوایل امسال، «جرارد بیکر» سردبیر وال استریت ژورنال تاکید کرد این روزنامه اظهارات غلط ترامپ را «دروغ» نخواهد نامید.
ادعای بیکر این بود که دروغگویی مستلزم «یک نیت عمدی برای گمراه سازی» است، که در مورد ترامپ امکان اثبات چنین چیزی وجود ندارد. منتقدان بیکر واکنش نشان دادند، و نکات معتبر و مهمی را پیش کشیدند که نشان میداد وظیفهی مطبوعات گزارش دربارهی چیزی است که صحت دارد.
اگرچه بحث دربارهی نقش مطبوعات در بررسی صحت اظهارات بسیار مهم است، در این یک مورد منتقدان بیکر نکته را نگرفتهاند. بیکر درست میگوید. ترامپ دروغ نمیگوید. او مزخرف میگوید. و بین این دو یک فرق مهم باید قائل شد.
فرمانده کل مزخرفگویان؟
همانطور که «هری فرانکفورت» فیلسوف در مقالهاش با عنوان «در باب مزخرف» در سال ۱۹۸۶ نوشته است، مزخرف گویان برایشان مهم نیست چیزی که میگویند از نظر انطباق با واقعیت درست است یا خیر. در عوض، ویژگی آدمی که مزخرف میگوید این است که «دغدغهای نسبت به حقیقت ندارد و نسبت به وضعیت واقعی مسائل بیتفاوت است». فرانکفورت توضیح میدهد که آدم مزخرف گو «برایش مهم نیست چیزهایی که میگوید واقعیت را درست وصف میکند یا نه. او صرفا گفتههایش را از این ور و آن ور انتخاب میکند، یا از خودش در میآورد، و آنها را در راستای هدف خود به کار میگیرد».
فرانکفورت میگوید مزخرف گویان، علاوه بر اینکه دغدغهای نسبت به حقیقت ندارند (و صد البته دروغگوها نسبت به حقیقت دغدغه دارند، چون تلاش میکنند آن را بپوشانند)، این افراد واقعا برایشان مهم نیست که آیا مخاطبشان حرفشان را باور میکند یا نه. در واقع، هدف آدم مزخرف گو این نیست که به مخاطب بقبولاند که چیزی اشتباه است. بلکه، مزخرفگوها مزخرف میگویند به این امید که نگاه مخاطب به خودشان را عوض کنند، «تا نوعی تأثیر خاص» از خودشان بر ذهن مخاطب بر جای بگذارند.
در مورد ترامپ، به نظر میرسد بخش زیادی از لفاظیها و سخنرانیهایش را با این هدف ادا میکند که باد زیر نقاب پت و پهن شخصیتش بیاندازد. از همین نگاه، منطقی به نظر میرسد که توییت منتشر کند و از ارتقای آمار فروش هنرمندانی حرف بزند که در مراسم تحلیف او برنامه اجاره کردند یا اینکه ادعا کند او «به تنهایی میتواند» مشکلات کشور را «حل و فصل کند».
بطور مشابه، سخنرانی مراسم تحلیفش لفاظیهای زیادی درباره وضعیت «فسادآمیز» کشور و بیکاری فراگیر داشت (که با سند و مدرک میتوان ثابت کرد اظهارات اشتباهی است). او سپس در ادامه ادعا کرد قصد دارد کشور را از این آفتها نجات دهد. تصویر ترامپ به عنوان یک چهره برجسته که یک کشور درب و داغان را درست خواهد کرد، با تصور مخاطبانش همخوانی دارد، و برای اینکه این تصویر را جا بیاندازد، نیاز دارد که اول حرف و حدیثهایی از «جرم و جنایت» گسترده بار مخاطبانش کند.
یک سرازیری نفرتانگیز و فاجعهآمیز
اینکه ترامپ سبک و سیاق مزخرف گویی را برای برقراری ارتباط برگزیده است چندین مشکل در بر دارد.
اول اینکه، خبر نادرست وقتی منتشر شد دیگر بسیار مشکل قابل اصلاح است، و شبکههای اجتماعی بطور خاص، به خاطر استعدادشان در انتشار اظهارات نادرست و تئوریهای توطئه مشهورند.
مثلا، گروهی از پژوهشگران مطالبی را که طی ۵ سال روی فیسبوک منتشر شده بود و مضمون تئوری توطئه داشت بررسی کردند. آنها دریافتند که مردم اغلب به روایتهایی میچسبند که با تصورات پیشینیشان دربارهی جهان جور در میآید و بعد این روایتها را با حلقههای اجتماعیشان به اشتراک میگذارند. نتیجه چیزی نیست جز «تکثیر روایتهای مغرضانه که دامنهاش با شایعات بیاساس، بدگمانی، و پارانویا گسترده شده است». یک پژوهش دیگر به بررسی شایعاتی پرداخت که پس از بمبگذاری در ماراتون «بوستون» در سال ۲۰۱۳ روی توییتر منتشر شده بود. این پژوهشگران در جستجوی آن بودند که بفهمند چگونه اطلاعات نادرست درباره هویت یک تروریست مظنون در شبکههای اجتماعی سریعا فراگیر شد. آنها دریافتند که اگرچه در نهایت اصلاحیههایی درباره آن اخبار نادرست منتشر شد، دامنهشان به همان اندازهی اطلاعات نادرست نخستین گسترش نیافت.
دوم اینکه، بخاطر اینکه روش ارتباطی ترامپ شدیدا متکی بر خشم و نفرت است، کسانی که مستعد دریافت پیام وی هستند احتمالا روحیهی انتقادی کمتری نسبت به چرندیات بالقوهی او خواهند داشت. تحقیقات نشان میدهد زمانی که افراد خشمگین هستند، با اطلاعات نادرست با حالتی متعصبانه روبرو میشوند، و عموما ادعاهای گمراهکنندهای را میپذیرند که به نفع حزب سیاسی خودشان است. مثلا، در یک پژوهش ابتدا از شرکتکنندگان خواسته شد مقالهای بنویسند که خشم آنها را نسبت به یک مسئله سیاسی بر بیانگیزد. بعد در مورد همان مسئله اطلاعات نادرستی را در اختیار آنها گذاشتند که منبعش یا حزب خودشان بود یا حزب مقابل. احتمال پذیرش اطلاعات غلط از سوی حزب متبوع برای شرکتکنندگانی که خشمگین بودند بیشتر از شرکتکنندگانی بود که احساس اضطراب یا احساس خنثی داشتند.
دست آخر، وقتی کسی راهبرد ارتباطیاش را بر مزخرفگویی مبتنی میکند، باعث میشود هرکسی را که تلاش کند حقیقت را به اثبات برساند و پوچی اظهارات او را افشا کند تبدیل به دشمن شود. روزنامهنگاران، دانشمندان، متخصصان، و حتی مسئولان دولتی که با او مخالف هستند در معرض اتهاماتی از قبیل بیلیاقتی، تعصب حزبی، یا توطئه قرار میگیرند. بعد تهدیدشان میکنند که در بودجههای دریافتی، دسترسی، یا اظهار نظر برایشان محدودیتهایی ایجاد خواهد شد. تا همین الان هم شاهد چنین نمونههایی بودهایم، مثل اینکه پیشنهاد شده است از این پس دادههای «آژانس حفاظت محیط زیست» پیش از انتشار توسط گماشتگان سیاسی بررسی شود.
منصفانه نگاه کنیم، شاید ترامپ به چیزهایی که میگوید خیلی هم باور داشته باشد. اخیرا از او نقل شده است که گفته است «من دوست ندارم دروغ بگویم.» و مردم میتوانند خودشان را نسبت به چیزهایی متقاعد کنند که صحت ندارد.
مثلا، او ادعا کرده بود مسلمانان در ایالت «نیو جرسی» بخاطر حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر جشن گرفتهاند، اما شواهدی وجود دارد که او از رویارویی با اطلاعاتی که خلاف این اکاذیب را ثابت میکرد خودداری کرده است. شاید ترامپ هم مثل همهی ما از مکانیزمهای دفاعی روانی استفاده میکند تا اطلاعاتی را که جهانبینیاش را به چالش میکشد نپذیرد، همانطور که پژوهشها نشان میدهد همهی ما چنین کاری میکنیم. بنابراین اگرچه روزنامهنگاران و کاربران شبکههای اجتماعی دائما اظهارات او را تصحیح میکنند، این احتمال خیلی جدی وجود دارد که او صاف و ساده هرکس یا هر منبع اطلاعاتی را که تهدیدگر طرز نگاه اوست از خود دور میکند.
اما این نکته درد چندانی را دوا نمیکند. ترامپ عادت دارد حرفهای خلاف واقع بر زبان بیاورد و توجه چندانی هم به صحت این حرفها در عالم واقعیت ندارد. این موارد در کنار تلاشهای بیوقفهی او برای بی اعتبار کردن هرکسی که اظهارات او را به چالش میکشد و نیز استفادهی شدیدش از شبکههای اجتماعی – که پستها و توییتها در آن میتوانند به سرعت و فارغ از هرگونه پیشزمینه یا محکی همهگیر شوند – همگی فضا را برای یک پیچ خطرناک در گفتمان سیاسی و مدنی آمریکا آماده میکند.
نظر شما