قدس آنلاین - «ملتی که سینما ندارد مثل انسانی است که زبانی از زبانهای مورد تفاهم و تکلم را بلد نیست»؛ این جمله بیانگر نظر دقیق و کارشناسانه مقام معظم رهبری دربارهسینماست؛ نظری جامع که شاید در میان علما و اندیشمندان مسلمان مابهازایی نتوان برای آن سراغ گرفت و شاید حتی دیدگاه بسیاری از مدیران فرهنگی پیشرو نیز به پای آن نرسد. بر اساس نظر رهبر انقلاب دستیابی به بیان سینمایی مناسب و تأثیرگذار برای انتقال مفاهیم و ارزشهای انقلاب و نشر آنها در جهان، برای حکومت اسلامی یک امر ضروری است.
اکنون باید گفت که از این منظر تکلیف بسیاری از مسایل روشن است و برای تبیین نسبت ما با سینما گامهای بلندتری باید برداشت.
بسیاری از صاحبنظران هنر را از جمله نافذترین و رساترین روشها بیان کردهاند. از سوی دیگر برخی سینما را جامع ۷ هنر پیشین و چکیده همه دستاوردهای هنری بشر خواندهاند. از منظر دوم، سینما هنری است که در آن شبکهای از هنرورزیها اعم از قدرت قصهگویی، بازیگری، موسیقی و خلاقیتهای بصری با یکدیگر ترکیب میشوند تا حرف مورد نظر با قدرت و تأثیر افزونتری بیان شود.
سینمای انقلاب در اقلیت است
حبیبالله بهمنی معتقد است اگر بخواهیم از تأثیرات انقلاب بر سینما بگوییم ابتدا باید بدانیم سینما در گذشته چه بوده، در چه وضعیتی قرار داشته و از چه جایگاهی برخوردار بوده و اصولاً چگونه توانست در مقابل انقلاب عکسالعملی از خود نشان بدهد.
این تهیهکننده گفت: در سینمای قبل از انقلاب ۲ جریان کلی وجود داشت؛ نخست سینمای عامهپسند که سینمای مبتذلی محسوب میشد و دیگری سینمای روشنفکری که با گرایشهای ظاهراً روشنفکرانه اما در باطن به دنبال توجیه وضع موجود و با گرایشهای چپگرایانه دولتی یعنی وابسته به دربار این جریان را در سینمای ایران ایجاد کرد تا بتواند جریانهای انقلابی هنر سینما را تحت کنترل خود دربیارود.
به گفته وی، این جریانهای چپی که عمدتاً در سینما شکل گرفته بود تحت حمایت دربار و شخص فرح فعالیت میکرد. اینها در جشنوارههای مختلفی مثل جشنواره سپاس شرکت میکردند و جوایزی هم میگرفتند.
این کارگردان ادامه داد: این ۲ جریان با وقوع انقلاب اسلامی نیز بهشکلی حیات خود را ادامه دادند. یعنی در دوران پیروزی انقلاب سینمای مبتذل بلافاصله متوقف شد و به محاق رفت و سینمای روشنفکری همچنان خودش را حفظ کرد و به حیاتش ادامه داد. اما این بار با ظاهری آراسته و تظاهر به انقلابیگری بیشتر.
بهمنی افزود: اما جریان سینمای مبتذل ما که عنوان «فیلمفارسی» هم به آن داده شده بود، آرامآرام خودش را بهشکلی در زیر لایههای سینمای روشنفکری حفظ نمود و سالها بعد دوباره آشکار شد. همه اینها را گفتم که به اینجا برسم که ما الان با ۳ جریان در سینما روبهرو هستیم؛ جریان سینمای مبتذل بعد از انقلاب، سینمای روشنفکریِ بازمانده از آن زمان و جریان سینمای انقلاب که هر ۳ دارند به موازات یکدیگر فعالیت میکنند.
ما از این ۲ جریان اول نمیتوانیم هیچ توقعی داشته باشیم که برای سینما کاری بکنند. چون تا زمانی که اینها از نظر اعتقادی هماهنگ و همراه و دلبسته انقلاب اسلامی نباشند، نمیتوان کمکی از آنها خواست. مگر اینکه جسته و گریخته فیلمسازان و تهیهکنندگانی در جریان انقلاب دچار تحولاتی شدند و به جریان سوم که برخواسته از انقلاب اسلامی بود، پیوستند.
جریان سوم آمد
وی گفت: جریان سوم ما سینمای انقلاب و برخاسته از فرهنگ انقلابی است و سینماگرانش عمدتاً نسل جدید بعد از پیروزی انقلاب هستند که به سینما پیوستند. اینها با دیدگاهها و آرمانها و اهدافی که همراه و همگام انقلاب اسلامی بود وارد عرصه شدند و هنوز هم دارند فعالیت میکنند. شما اگر میبینید فیلمهایی در سینمای ما در حوزههای انقلاب و دفاع مقدس و مضامین دینی ساخته میشود، اینها برخاسته از این جریان سوم است که دارد فعالیت میکند.
این تهیهکننده ادامه داد: البته متأسفانه به خاطر سیاستهای غلط سینمایی، جریان سوم همیشه در اقلیت بوده و آن دسته از فیلمسازانی که به این دسته وابستهاند برای اینکه بتوانند به انقلاب خدمت کنند باید مرتباً مبارزه کنند. یعنی ۹۰ درصد از انرژی سینماگران انقلابی صرف این میشود که بتوانند مدیریت و سیاستگذاران فرهنگی را قانع کنند که بایستی جهتگیریهایشان به سمت انقلاب باشد تا بتوانند همچنان سینمای انقلاب را تقویت نمایند.
سینمای انقلابی، سینمایی به دور از خشونت
حبیبالله کاسهساز تهیهکننده دیگری است که معتقد است سینمای انقلاب هم مثل خودِ انقلاب تحولات اساسی داشته است. وی میگوید: انقلاب ما انقلاب فرهنگی بود و سینما هم یکی از آن ابزارهای فرهنگی بود که تحول در آن ایجاد شد.اساساً ما قبل از انقلاب یک سینمای واقعی که حرفی برای گفتن داشته باشد، نداشتیم چون سینمای قبل از انقلاب برگرفته از سینمای غرب بود و این سینما هم با خشونت و مسایل دیگری مخاطب خودش را جذب میکرد مگر تعداد انگشتشماری مثل فیلم «گاو» که از قبل از انقلاب ساخته شد و میشود گفت رنگوبوی سینما را داشت. بقیه فیلمها آثاری بودند که اساساً نمیشد به آنها لفظ «سینما» را اطلاق کرد.
این کارگردان ادامه داد: اما تحول انقلابی که باعث شد این سینما سینما بشود، بحث مفهوم و محتوا بود. ما اوایل انقلاب تکنیک سینما نداشتیم و کارگردانان ما به دنبال تجربه بودند. ولی چیزی که باعث تحول در سینما شد، بحث محتوای فیلمهایمان بود که به دور از خشونت بودند.
در واقع همان تحولی که در مردم ما رخ داد، در همه ابعاد هنری هم اعم از شعر و موسیقی و هنرهای تجسمی و... نیز اتفاق افتاد. اما آن چیزی که این میان نماد بیشتری پیدا کرد و در سینمای بعد از انقلاب هم میتوان آن را دید و عنوان سینما و هنر فرهنگی هم دارد و توانست خودش را در دنیا مطرح کند، همان سینمایی است که از فرهنگ بومی خودمان گرفته شده است.
نظر شما