قدس آنلاین - همواره دین ، آیین ، شیوه زندگی و سلوک زمامداران تاثیر مستقیمی بر فرهنگ و سبک زندگی مردم داشته و دارد لذا در بسیاری از عرصه های فرهنگ می توانیم تاثیر مستقیم حکومت ها را ببینیم. اما این فرهنگ ایرانی است باز می تواند فرهنگ مهاجم را در خود جذب و آن را به خدمت اندیشه ی توحیدی خود بگیرد و سپس بدان بیافزاید . حکومت در تاریخ چند هزار ساله ی ایران نوسان های زیادی داشته است گاه حکومت های مقتدر مانند اشکانیان سر کار بودند گاه حکومت های ضعیف و عیاش مانند برخی شاهان ساسانی بخشی از تاریخ سیاسی ایران مربوط به سیطره ی اقوام دیگر بر این سرزمین بوده مانند سلوکیان و مغول ها و... گاه هم حکومت های دست نشانده و وابسته ی استعمار مانند قاجاریان و پهلوی زمام امور را در دست گرفته اند، بر سیاق " الناس علی دین ملوکهم " همواره دین، آیین، شیوه زندگی و سلوک زمامداران تاثیر مستقیمی بر فرهنگ و سبک زندگی مردم داشته و دارد لذا در بسیاری از عرصه های فرهنگ می توانیم تاثیر مستقیم حکومت ها را ببینیم، بعد از حمله اسکندر و حکومت سلوکیان یک نابسامانی فرهنگی در اثر مواجه با فرهنگ یونانی – مقدونیه ای در کشور حاکم می شود اما این فرهنگ ایرانی است باز می تواند فرهنگ مهاجم را در خود جذب و آن را به خدمت اندیشه ی توحیدی خود بگیرد و سپس بدان بیافزاید.
پس از حمله مغول هم اگرچه کتابهای بسیاری سوزانده شد و شاعران و علمای بسیاری یا کشته یا عازم دیگر بلاد شدند باز غنای فرهنگ ایرانی اسلامی توانست نه تنها ارزش های فرهنگی را به جایگاه خود بازگرداند بلکه حاکمان مغولرا نیز در فرهنگ ایرانی - شیعی هضم کند تا جایی که فرمانروایان مغول بعد از هلاکوخان جملگی مسلمان شده و برخی به فرهنگ ایرانی خدمت کردند.
با این همه چند هزار سال نظام سلطنتی و گاه حکومت مستبد و مستکبر تاثیرات زیانباری بر روی فرهنگ و هنر گذاشته که زدودن این آثار پس از انقلاب نیازمند برنامه ریزی و طراحی درست و البته زمان است، یکی از روشن ترین عرصه های تاثیر حکومت ها بر فرهنگ را در عرصه ادبیات می شود بررسی کرد هر دوره از دوره های ادبی پس از اسلام که با سبک های ادبی شناخته می شوند تحت تاثیر وقایع اجتماعی و سیاسی شکل گرفته است، بطور مثال سبک عراقی پس از حمله مغول و خفقان و استبداد حکومت مغولان شکل گرفت، در این عصر بواسطه ی خفقان سیاسی شاعران و نویسندگان اجازه طرح مباحث اجتماعی حکومتی و تربیتی را نیافتند لاجرم به تغزل روی آوردند و به جای حماسه و مباحث تربیتی - آموزشی تخیل، وصف معشوق و تلذذ روانی از کلام رواج پیدا کرد و ادبیاتی بودجود آمد که هرچند در نزد شعرا و ادبای عارف وجه عرفانی و رمزگونگی ارجمندی پیدا کرد اما در نزد اکثر ادبای آن دوران جز تخیل و تلذذ و تغزل چیزی در ادبیات نماند و ادبیات رسالت اجتماعی خود را کنار گذاشت.
با ظهور دولت صفویه و اهمیت یافتن آموزه های دینی در میان حاکمان سبکی از ادبیات بخصوص شعر رواج پیدا کرد که به سبک هندی یا سبک اصفهانی مشهور شد در این عصر نغز گویی، اخلاق، حکمت و تربیت دینی در شعر جایگاه ویژه ای پیدا کرد چرا که حاکمان به حوزه های علمیه و مدارس دینی اهمیت می دادند و معارف دینی و حکمی در میان عامه ی مردم گسترش پیدا کرد و با رونق گرفتن فرهنگ و اندیشه ی دینی نیاز بود که شعر و ادبیات جوابگوی مخاطب با آگاهی نسبتا بالاتری باشد لذا شاعرانی مانند بیدل دهلوی رشد کردند که شعرشان سرشار از حکمت اسلامی و مفاهیم اخلاقی بود.
با شروع دوره های پی در پی جنگ های داخلی و حکومت های بی دوام ادبیات نیز دچار نابسامانی شد دوره بازگشت به سبک عراقی به موازات شباهت آن سالها به عصر مغول در ادبیات پدیدار شد، سبک دوره بازگشت تقلیدی ضعیف و فاقد عرفان و رمزگونگی از اشعار بزرگان سبک عراقی بود چرا که طولانی شدن نابسامانی ها و جنگ ها و ظهور و سقوط های پی در پی با اینکه همانند دوره سبک عراقی ادبیات را از کارکردهای اجتماعی سیاسی اش دور کرد اما این دوره برعکس دوره مغول به ثبات ختم نشد بلکه در نهایت به بروز حکومت مستکبر، پر تنش و بی رونق قاجار انجامید و ادبیات فرصت بنای سبکی اصیل هرچند سبکِ مبتنی بر تغزل را از دست داد.
حکومت طولانی و بی ثمر و پر جور قاجار کم کم زمینه جنبش های اجتماعی را رقم زد و ادبیات تغزلی بدون تغییر در سبک، در محتوا به اعتراض و انتقاد سیاسی گرایش پیدا کرد، ادبیات دوره ی قاجار سرشار از ناکامی، اباهه گری و البته اعتراض اجتماعی فاقد حماسه است، حکومت طولانی مستبدانه ی قاجاری روح ناکامی و یاس را در جامعه پراکند و پس از آن نیز حکومت رضاخانی ادامه این حال و هوای فاقد شور و حرکت زندگی در ادبیات بود.
اما جریان ادبیات انقلابی که با انقلاب مشروطه کم کم شکل گرفت و با انقلاب امام خمینی (ره) به کمال رسید ادبیاتی اندیشه محور، حماسی و ستیهنده بود که بخصوص پس از قیام ۱۵ خرداد ۴۲ نمود و بروز جدی پیدا کرد با این حال هنوز روح یاس و ناامیدی و در این ادبیات باقیست چرا که متاثر از دوره طولانی حاکمیت استبداد است، با پیروزی انقلاب اسلامی با ادبیاتی مواجه هستیم که رنگ و بوی دیگری دارد از یک طرف نشانه شناسی ادبیات سبک هندی و دوره ی صفویه را در وجه نغر گویی و حکمت و اندیشه دینی دارد و از طرف دیگر روح حماسه از جنسِ پر شور و دارای ضربآهنگ را داراست. با گذر از سالهای انقلاب، جنگ تحمیلی و سپس سه دهه ثبات، ادبیات انقلاب شکل و طرح خودش را پیدا کرد هرچند حداقل یک قرن لازم است تا یک سبک ادبی چنانچه در دوره های مختلف شکل گرفته ظهور کرده و صاحب نشانه شناسی خاص خودش گردد، اما نشانه های سبک پسا انقلاب اسلامی در ادبیات پیدا شده است.
در حوزه موسیقی نیز دوره قاجاریه و پهلوی بواسطه نزدیکی و ثبت شدن آثار موسیقایی در آن قابل بررسی است، موسیقی این دوره که نمود و بروز تام و تمام آن سبک آوازی اصفهان است بواسطه ی دوران طولانی حاکمیت جور، ناکامی های اجتماعی و سیاسی، شکست های ایران در جنگ با همسایگان و استعمارگران و تحقیرهای اجتماعی طولانی به نوعی سبک غم زده و غم محور است، این غم زدگی سبک اصفهان که ابتدا توسط طرفداران موسیقی پاپ و کلاسیک غربی مطرح شد آنقدر جدی است که بسیاری از پژوهشگران موسیقی ایرانی بر آن صحه گذاشتند و دو نوع جریان موسیقایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقابل این سبک شکل گرفت، منتقدین این سبک موسیقی معتقد بودند که بواسطه ی سالهای طولانی حکومت جور بر کشور، موسیقی ایرانی تبدیل به موسیقی بزمی و تغزلی فارغ از رسالت دینی، حماسی و اجتماعی شده است.
جریان اول جریان موسیقی حماسی بود که با پیروزی انقلاب اسلامی توسط گروه موسیقی عارف و شیدا و با ساختن آثار حماسی شروع شد و در دهه هفتاد این جریان در گروه دستان به نقطه تکامل رسیده و آلبومی بعنوان مانیفست این نوع موسیقی منتشر شد که در آن مدعی شده بودند برای کنار گذاشتن موسیقی غم بار و بی رسالت و ناکامانه ی سبک دوره قاجار بر روی موسیقی سده پنجم و ششم هجری پژوهش شده و سعی کرده اند آن را بازسای کنند، این سبک از ابتدای انقلاب با آفرینش آثاری چون "کاروان شهید "، " ای پدر، ای برادر، ای ایران " و سایر آثار حماسی سعی در پیشبرد اهداف فرهنگی انقلاب و همراهی با رخدادهای جامعه ی تازه انقلاب کرده داشت.
جریان دوم اما بیشتر بر شور زندگی و دوری از ناکامی های انباشته در ناخودآگاه جمعی موسیقی دانان سبک اصفهان نقد داشته و سعی کرد به دنبال موسیقی تلفیقی رفته و سعی کند با تلفیق موسیقی سنتی با موسیقی پاپ و کلاسیک نوعی دیگر از موسیقی را رقم بزند که این سبک هنوز در ابتدای راه است و نتوانسته مانیفست خود را پیدا کند و متاسفانه در گیر و دار بی سرو سامانی حوزه موسیقی ممکن است به سمت موسیقی مادی گرایانه غرب متمایل گردد.
در سایر حوزه های هنری نیز هنر دوره پهلوی و قاجار این سرخوردگی ناکامی و جنبه ی بزمی بودن را داراست اما پس از انقلاب با آزادی های حاصل شده و در پرتو اندیشه دینی حاکم بر حکومت، هنر به رسالتی فراتر از تلذذ دست یافت، نقاشی، گرافیک، کاریکاتور و سایر رشته های هنر تجسمی نیز به رونقی دو چندان و البته پویایی در حوزه ی فکر و اندیشه نائل شد، حتی هنرهای سنتی مانند خوشنویسی نیز در پرتو توجه به اندیشه دینی گسترش یافته و راه گالری های جهانی را پیدا کرده و بعنوان زبان اندیشه انقلاب مطرح گشتند.
در حوزه فرهنگ عمومی و سایر وجوه فرهنگ نیز دوره طولانی حاکمیت استبداد و حکومت غیر دینی آسیب های بسیاری را در میان اقوام و طبقات اجتماعی رقم زده اند که پس از انقلاب می بایست در پی جبران آن بود، در این میان انقلاب اسلامی در بهبوبه ی گذار اجباری و فرمایشی جامعه ایران از سنت به مدرنیته رقم خورد، انقلاب اسلامی زمانی پیروز شده بود که تلویزیون بعنوان مدیوم فرهنگی جدید که رسالتی جز پر کردن اوقات فراغت ندارد وارد جامعه ایران شده بود، موسیقی های بزمی، خوانندگی زنان به تقلید از غرب و کشورهای عربی، کاباره ها و انواع عناصر مفسده انگیز فرهنگی در جامعه ایران بطور فرمایشی و با حمایت نهادهای فراماسونری و بهایی گسترش یافته بود، بنیاد خانواده در حال فروپاشی بود و ... پس از انقلاب اسلامی به برکت اندیشه ی ناب امام خمینی و نسلی که به واسطه ی تربیت مستقیم یا غیر مستقیم ایشان شکل گرفته بود بسیاری از نابسامانی های فرهنگی به سرعت از کشور رخت بر بست و البته بسیاری از تاثیرات حکومت طاغوتی ریشه دار بود و هنوز عوارض آنها گریبانگیر جامعه ایرانی است.
جنگ تحمیلی بواسطه ی شجاعت ها و حماسه آفرینی های نسل متاثر از اندیشه امام چهره هایی مانند شهدای شاخص دفاع مقدس را بعنوان الگوی سبک زندگی انقلابی معرفی کرد که برکت های زیادی داشت، نسل مدیران انقلاب نیز مانند شهید رجایی، بهشتی و ... که تربیت یافته مکتب امام بودند بعنوان الگوهای بزرگ انقلابی توانستند در شکل گیری سبک زندگی انقلاب تاثیر گذار باشند، متفکرین انقلابی در حوزه های مختلف فرهنگی و هنری در این دوره ظهور کردند که مدعی فرهنگی و اندیشه انقلابی بودند اما باید توجه کرد که چهار دهه برای شکل گیری فرهنگ و سبک های هنری و مکاتب فکری مستقل انقلابی خیلی کم است و هرچند برخی نابسامانی ها و سوء مدیریت ها نیز باید در نظر گرفته شود.
نظر شما