قدس آنلاین - هیچ مولفه ای نیست که در لحظه پدیدار شده باشد یا متاثر از پدیده ای دیگر نباشد مطمئنا مباحثی که مربوط به فرهنگ و اجتماع است از این ناحیه بیشتر از مباحث دیگر متاثر هستند و بحث کردن در مورد فرهنگ و خاصا گفتمان فرهنگی خاصی مثل موضوع ما نیازمند تامل دقیق در تاریخ تطور این گفتمان می باشد، از حوصله نوشتار خارج است که بحثی جامع و مانع پیرامون چگونگی تطور این گفتمان را آغاز و به سرانجام برساند و ما تنها بر آنیم که در مورد یک پدیده تاثیر گذار بر این موضوع بحث کنیم: «مردم و نقش و جایگاه آنها در گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی»
مردم
مردم به دسته ای از انسانها گفته میشود و امروزه تقریبا برابری با ملت میکند یعنی میگویند مردم ایران بعنی همانهایی که ملیتی ایرانی دارند ولی این تعریفی است که در جهان امروزی مرسوم است و ما از همین جا شروع به بحث هایی میکنیم که تفاوت هایی از مردم در تعریف گفتمانی انقلاب اسلامی با سایر تعریف های امروزی از مردم و جایگاهشان را بیان میکند
مردم، امت یا ملت
طبق تعریف های امروزی مردم در حصار یک کشور محصور میگردند و به نام ملت شناخته میشوند اما مردم در گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی طبق اندیشه های بنیانگذار آن یک امت محسوب میگردند یعنی مردمی با اندیشه ای مشترک که این اندیشه، انقلاب بر اساس اسلام و مبانی اسلام ناب است هر جا و هر زمانی که فردی دارای این اندیشه و عمل باشد جز مردم این گفتمان محسوب میگردد، پس ما در تعریف گفتمان فرهنگی انقلاب باید به نقش و تفکر تمام مردم با این اندیشه در پهنه امت انقلابی بپردازیم
مردم؛ نقشی راهبردی یا ابزاری
این شاید اساسی ترین مبحث این گفتار باشد هنگامی که لایه های مختلف تاریخی و اندیشه ای تطور جامعه امروزی مردم انقلاب اسلامی را مورد مطالعه قرار میدهیم در میابیم که اسلام برای مردم نقش بی بدیلی را متصور شده است؛ که در قلمرو حکومت الله بر انسان از طریق خلیفه الله امام علی علیه السلام حقوقی و وظایفی را بر میشمارد که جایگاه راهبردی مردم را در حکومت اسلامی نشان میدهد طبیعی است که تمامی حکومت ها نیز امروزه از این ابزار استفاده میکنند و برای مردم نقش های نظارتی و ... را قائل میشوند ولی به جرات میتوان گفت فاصله بسیاری است بین اندیشه ای که این نقش و جایگاه را برای مردم حقیقی و راهبردی میپندارد و حکومتی که از آن به عنوان یک حربه و تاکتیک استفاده میکند بدون شک اسلام و انقلاب اسلامی این جایگاه را برای مردم حقیقی و راهبردی قائل هستند
در انقلاب اسلامی ایران که نمود مردم سالاری حقیقی بر اساس دین است این جایگاه را میتوان به وضوح در اندیشه امام خمینی رحمه الله دید در جایی که امام حتی با تاکتیک بسیاری از مبارزین که بر اساس قیام مسلحانه و گروهکی بود مخالفت کرد و انقلابی را حقیقی دید که توسط قاطبه مردم ایجاد شود و اندیشه مردم ان را ایجاد کند امام به همه مردم در انقلاب اسلامی قدرت تصمیم گیری بر اساس حق راداد و همه مردم انقلابی خود تصمیم گیرنده انقلاب بودند و انقلاب حادث شده توسط میلیون ها امام در سراسر این کشور و حتی فراتر از مرز های این کشور بود همین اندیشه سیاسی بود که پس از انقلاب در دفاع مقدس تجلی کرد و آن دفاع را دفاعی مردمی ساخت در دل آن دفاعی رخ داد که تک تک شرکت کنندگان در هر کجا از خط مقدم تا پشت جبهه و از کوچک و بزرگ برای خود نقش قائل بودند و نقش خود را اساسی میدانستند و بر اساس آن عمل میکردند و منتظر امر و نهی دیگری نبودند تجلی همین اعتماد و جایگاه مردم در انتخاباتی با مشارکت بالای ۸۰ درصدی متجلی شد این یعنی اینکه مردم در گفتمان سیاسی انقلاب اسلامی بر اساس اندیشه امام و انقلاب اسلامی خود را محور دانسته و از بذل جان و مال و ... برای حراست از این اندیشه سیاسی دریغ نکردند این راهبردی بودن نقش مردم راهبردی صحیح و اساسی در عرصه سیاست بوده و هست اما متاسفانه این راهبرد در عرصه های دیگر مثل اقتصاد و فرهنگ حفظ نشد
مردم و نقش آنها در گفتمان فرهنگی
سالهاست که ارگانها و ادارات خاصی در جایگاههای مختلف و میزان تاثیر متفاوت متولی بخش فرهنگ در جمهوری اسلامی شده اند و بنا را براین گذاشته اند که بخاطر مطلع بودن از اوضاع فرهنگی و دانستن خوب و بد خود را قیم این گفتمان و ترویجش و جلوگیری از هجمه ها میدانند چند نکته برای پایان دادن به این تراژدی کافی است
اول آنکه حقیقتا صحنه آنقدر وسیع متنوع و گوناگون شده است که دیگر کار از چند نفر و اداره و مجموعه بر نمی آید آن هم با فضای بروکراسی حاکم بر ادارات و سازمان ها و این که علاوه بر دفاع از این گفتمان ما باید مروج این گفتمان تعمیق کننده و مهاجم به گفتمان های متخاصم وناحق باشیم
دوم آنکه در جنگ فرهنگی امروز همه ما در همه شئون و فضاها مورد تهاجم قرار گرفته ایم و وظیفه ما در مقابله و دفاع و همچنین تهاجم همگانی شده است پس نمیتوان تنها کار را به چند نفر محدود واگذار کرد و خود را بدون مسئولیت رها کرد چیزی که جریان اداری بر خلاف آن عمل میکند
سوم اینکه مردم باید پیشبرنده این گفتمان باشند و این فضا متعلق به آنهاست حتی اگر عده ای خاص میتوانستند این فضا را مدیریت کنند باز هم اشکال بر این بود که شما نقش مردم را از آنها گرفته اید و آنها را بی تفاوت ساخته اید سوالی که پیش می آید این است که چرا مردم در ۹ دی نسبت به وظیفه امر به معروفی و نهی از منکری خود در میدان سیاست آگاه هستند و عمل انقلابی را انجام میدهند اما درقضیه فرهنگ و کفتمان فرهنگی این کنش با شدت بسیار کمتری محقق میشود، در ۹ دی پس از آن اقدام امنیت سیاسی حکمفرما میگردد ولی اکنون ما با عدم امنیت فرهنگیمان مواجه هستیم
چهارم اینکه ما در یک گفتمان فرهنگی که وابسته به فعالیتی فرهنگی است از یک چرخه تبعیت میکنیم، ما بر اساس اندیشه ای، در راستای آفرینشی فرهنگی قدم مینهیم و سپس آن را تسری میبخشیم و در پایان از آن منتفع و بهره مند میگردیم متاسفانه فعالیت اداری در قضیه فرهنگ باعث میشود که بخش عظیمی از مردم از این چرخه خارج گردند و تنها مصرف کننده فرهنگ باقی بمانند طبیعی است که هنگامی که این بخش عظیم مردمی در این چرخه نمیباشند اولا این چرخه صحیح پیش نمی رود و مردم آن را از خود و مطابق با اندیشه و ذوق خود نمیدانند و در تسری بخشی آن و انتفاع و بهره مندی از آن شرکت نمیکنند و ثانیا مردم نسبت به حفظ آن احساس مسئولیت نمیکنند
احساس دوگانگی{پارادوکس یا تناقض} سیاست، فرهنگ، اقتصادو اجتماع
یکی از مباحثی که امروزه از زاویه علم روانشناسی به دقت مورد توجه قرار گرفته است احساس دوگانگی و خطرات ناشی از آن میباشد طبیعی است که مردم و بدنه مردمی انقلاب اسلامی پس از سالها با سوالاتی مواجه گردند که در تاثیر آنها در فعالیت و مشارکت آنها تاثیر گذار خواهد بود. ما به اشتباه سالهاست که حوزه تاثیر و نقش راهبردی مردم را توسط سیاست های غلط در بخش فعالیت های اقتصادی اجتماعی و فرهنگی از آنها سلب و کمرنگ کرده ایم و این تاثیر را تنها به سیاست و امنیت و امثالهم اختصاص دادهایم این پارادوکس در کمترین اثرش این حس را به مردم منتقل میکند که اولا ما در این قضایا مشکلی نداریم ثانیا نیازی به حضور ما نیست و ثالثا ما نمیتوانیم در این قضایا کاری انجام دهیم در حالی که حقیقتا این تصوری غلط است ونیازمند چاره جویی میباشد
مردم همه مردم
گاها هنگامی که گفته میشود گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی ما این نقش در حفظ و تعمیق و توسعه و... و. را به عدهای از فعالین مردمی عرصه فرهنگ میسپاریم در حالی که همین نیز اشتباه میباشد گرچه این عده خاص به خاطر تخصص و تعهد مضاعف مسئولیت و فعالیت سنگین تری را دارد ولی اگر همه مردم در این قضیه درگیر و تاثیر گذار نباشند فعالین به رزمندگانی میمانند که در جایی بی هویت برای حفظ جان خود میجنگند و هیچ ارمان و مطلوب دیگری برای آنها متصور نیست
اقتصاد مردمی فرهنگ
بدون شک یکی از مولفه های اصلی این گفتمان فرهنگی یا هر گفتمان فرهنگی دیگر برای موفقیت، علاوه بر استحکام اندیشه{ ایدولوژی} و ابزار مطلوب و موثر تبلیغ و ترویج { هنر و زبان} اقتصاد مستقل و قوی آن میباشد ما در این قضیه باز هم مشکلی مردمی داریم که عبارت است از مردمی نبودن اقتصاد و عدم کفایت بودجه های دولتی در تامین هزینه ها
از گذشته تا به امروز در این تمدن و گفتمان فرهنگی به وضوح دیده میشد و میشود که هزینه اکثر اقدامات فرهنگی را مردم میپردازند از ساخت مساجدحسینیه ها مدارس حوزه های علمیه دانشگاهها و... و. تا هزینه های شگفتی آفرین مراسمات محرم و جشن ها و... و. و در این سالها مراسم اربعین حسینی اما آنچه حائز اهمیت است این است که به علت ضعف بنیه اقتصادی مردمی در مسائلی مانند آسیبهای اجتماعی و فرهنگی نوظهور و استفاده و ترویج ابزارهای نو مانند فعالیت های هنری و فضای مجازی توان مقابله ترویج و تهاجم از نظر اقتصادی را دارا نیستند و همین عدم استقلال اقتصادی از ابتکار و فعالیت آنها جلوگیری میکند
نظر شما