قدس آنلاین - نویسنده داستان باید نسبت به مسایلی که در پیرامونش میگذرد، بیتفاوت نباشد و تا آنجا که در توان دارد، در ثبت و درک درست حقایق پنهان هستی دقت کند. او جهانی خاص را در داستانهایش میآفریند و یا این کار عملاً اندوختهها و تجارب ارزشمند بهدستآوردة خود را از منظری متفاوت در اختیار مخاطبان قرار میدهد.
این در حالی است که بسیاری از مردم از آگاهی و دانش لازم برای درک مسایل پیچیده هستی برخوردار نیستند و اصولاً شناخت خوبی از رویدادها و مسایل مختلف پیرامونشان ندارند. از این رو مخاطب در هنگام مطالعه داستان توقع دارد تا نویسنده همه مسایل پیچیده زندگی را برایش رمزگشایی کند و تمامی رویدادهای مهمی که از مقابل دیدگانش گذشته و او قادر به درک آنها نبوده است را بازبینی و رصد نماید.
متأسفانه برداشت جمع بیشماری از مردم درباره هدف از مطالعه داستان، اشتباه است. در چنین شرایطی آنها دوست ندارند نویسندگان داستانها بهطور عمدی طرح داستانشان را بسیار پیچیده خلق کنند، بهگونهای که آنان از فهم اصل داستان بازبمانند؛ چه رسد به آنکه بخواهند بر تجربیات خوانندگان خود بیفزایند و جهان را از طریق داستان و شخصیتها و حوادثش به آنان بشناسانند.
آنها از نویسندگان داستان توقع دارند احساسات، دانش و نیروهای درونی انسانها را گسترش و بسط دهند. اما نویسنده باتجربه هیچگاه خود را نماینده فرد یا گروه خاص نمیداند. او خود را نماینده خود میداند تا همیشه احساس آزادی کند زیرا میداند اگر چنین احساسی را از او بگیرند، دیگر نمیتواند خالق آثار ناب داستانی باشد. او همواره خود را موظف میسازد تا خالق بهترینها باشد و کاری کند تا خواننده در مواجهه با اثر او، به تجارب خوبی دست یابد.
یک داستاننویس خوب و مطرح به کسی اطلاق میشود که بتواند مفاهیم پیچیده و غیرقابل حل را درک و با زبان داستانی در اختیار مردم قرار دهد. او باید بتواند به مسایل جامعه خود اشراف پیدا کند، از وضع خانوادهها مطلع باشد، مصایب آنها را بداند و علل بروز رویدادهای اجتماعی را خوب بشناسد. مخاطبان داستان نیز دوست دارند پلهپله با داستان پیش بروند.
وظیفه اصلی ادبیات داستانی در این ارتباط، طرح مسایل اخلاقی و معنوی است. اگر اخلاق و معنویت را از ادبیات داستانی بگیرند، دیگر چیزی برایش باقی نمیماند. ادبیات موظف است به طرح جامعه سالم بپردازد و مردم را از انجام کارهای ناشایست باز دارد. به عبارتی، وجوه انسانی بشر را دوباره در وجودش احیا کند. سوزان سانتگ (Susan Sontag) که در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۰۴ دار فانی را وداع گفت، میگوید: «نویسندگان رمان، داستان و نمایشنامه، عملاً نمایندگان اخلاقی جامعه خود هستند. نویسنده داستانی به کسی اطلاق میشود که بتواند درباره مسایل اخلاقی و معنوی فکر کند و دریابد چه چیزهایی درست و چه چیزهایی غلط است، چه چیزهایی عادلانه و چه چیزهایی ناعادلانه است، چه چیزهایی قابل ستایش و چه چیزهایی تنفرانگیز است...».
نظر شما