قدس آنلاین - «برخــی همین که ذره ای نشــاط در بین مردم بوجود می آید، می گویند اشکال دارد. چطور گریه کردن به هر مقدار که باشــد، حلال است اما خندیدن و نشاط، حرام؟»
به نظرم این جمله رئیس جمهور و دغدغه ایشان نسبت به شادی و نشاط مردم، نقطه مناســبی برای عمیق شدن در این مسأله باشــد که واقعاً بزرگ ترین مانع خندیدن و نشــاط مردم کیست و چیســت؟!
برای رســیدن به پاسخ این پرســش می توانیم کمی دقیق تر موضوع را بررسی کنیم. به عنوان مثال پدر یک خانواده در کارخانه ای مشــغول به کار اســت، با حقوقی که کمــی بیــش از میــزان مصــوب حقوق وزارت کار بــوده و با اضافه کاری ها شــاید به یک میلیون تومان در ماه برســد، سعی می کند زندگی خود همســر و دو فرزندش را اداره کند.
حتی اگر با ســختی هم شده باشــد، پس از پرداخت ماهیانه اجاره خانه و اقســاط وامی که پــس از ماه ها در نوبت مانــدن از صندوق کارخانــه دریافت کرده اســت، حداقل هایی از زندگی را برای خود و خانوادهاش فراهم می کند.
ممکن اســت در ماه یکی، دو بار خانوادگی به دیدار اقوام بروند و یا در پارک و فضای تفریحی شهر و محله اش یا جمع هایی این چنینی، ساعاتی را «شاد» باشند. این کارگــر فرضی که نمونه های عینی آن زیاد هم هســتند، ممکن است در شرایط اقتصــادی امــروز، با «ســختی» زندگی را ســپری کند، اما به هر حال تلاش می کند تــا موقعیت هایــی از نشــاط را برای خود فراهم کند.
حالا فرض کنید در این شرایط به او اعلام شــود که کارخانه ای که در آن کار می کرده ای - مثل حــال و روز خیلی از کارخانه های کشــور - بــه دلیل رکود کمرشــکن اقتصادی تعطیل شــده است؛ حــس او را تصور کنید، نشــاط را و نقش بستن اشک و غم را.
مثال را عوض کنیم! جوانی در یک شــهر معمولی که بتازگی از تحصیل فارغ شــده را تصور کنید. خدمت ســربازی را سپری کرده، برای اشــتغال یکی دو جا مصاحبه داده، منتظــر اعــلام خبر اســت و بر این اســاس خانوادهاش برای تشکیل خانواده دختــری را برای او نشــان کرده اند. قول و قرارها گذاشــته شــده و حالا برنامه ریزی کرده اند که با وام قرض الحســنه ازدواجی که قرار اســت به هر جوان ایران اختصاص یابد، منزلی اجاره کند و با پس انداز اندک خود و پدر بازنشسته اش، مخارج عروسی را به هر شکلی که هست، فراهم کند تا سر و سامانی بگیرد و برود سر خانه و زندگی.
با همه این دشــواری ها با نشاط است و پر انرژی کارها را دنبال می کند. پس از روزها رفت و آمد و هماهنگ کردن ضامن و یافتن شعبه ای که در آن امکان دریافت وام وجود داشته باشد، درست روزی که قرار است وام ازدواج را بگیــرد، بــه او اعلام می کنند که خط اعتباری وام ازدواج بســته شده و در حال حاضر مشخص نیست تا چه زمانی این وام ناچیز که می توانســت زندگی او را آغاز نماید به او اختصاص خواهد یافت!؟
حال او را تصور کنید و نشــاط چند روز قبل او و چند ســاعت پیش او را و حس و حالی که با شنیدن ارقام نجومی بدهی ها و وام های میلیاردی معوق بانکی می شنود! باز هم می شود مثال را عوض کرد، می شود سراغ معلمی رفت که پس از سال ها ذخیره کردن بخشــی از حقوق در صندوق ذخیره فرهنگیان و نشــاط از اینکــه اندوخته ای برای روز مبــادا دارد، خبری می شــود از فساد هشــت تا ۱۲ هزار میلیاردی در این صندوق؛ نشــاط همراه با سختی این معلم مبدل می شود به اندوه و بی اعتمادی.
یا می شــود ســراغ خانواده ای رفت که با سختی و البته خوشــحالی اندوخته چند ســال کار خود را برای خانه دار شــدن در اختیار پروژه مســکن مهر قــرار داده اند و هنگامی که با اشــتیاق منتظرند تا از زبان وزیر مسکن، تاریخ افتتاح پروژه و خانه دار شدنشان را بشنوند، این جمله را می بینند که «مسکن مهر مزخرف است.»
شــاد کردن مــردم و آوردن خنده روی لب های آن ها و زدودن غم از چهره هایشان کار دشــواری نیســت؛ جایگاه ریاست بر دستگاه اداره کشــور، آنچنان قدرتی را در اختیار قرار می دهد که بتوان با آن کارهای بزرگی را انجام داد که نشــاط و شــادی را به زندگی مردم میآورد، سفره هایشــان را گشــاده تر می کند و غم ها و دشواری های زندگیشــان را کاهش می دهد.
فقط نکته آن اســت که این ها همــه «اقدام و عمل» می خواهد. در روزهای پایانی سالی که از ابتدا با عنوان اقــدام و عمل در حوزه اقتصــاد مقاومتی نامگذاری شده است، شــاید «حرف زدن» از لزوم وجود نشاط برای زندگی مردم زیاد خریداری نداشته باشــد؛ امروز روز عرضه عمل است.
نظر شما