تحولات منطقه

۲۶ فروردین ۱۳۹۶ - ۲۰:۰۱
کد خبر: ۵۲۰۱۲۶

بطور کلی در ایران کلاه مشکی‌ها سوارند و کلاه نمدی‌ها پیاده حالا هم در ایران عده‌ای خودی و عده‌ای نخودی هستند که وضعشان را می‌بینید.

زمان مطالعه: ۵ دقیقه

قدس آنلاین - مدیر یک شرکت پتروشیمی وابسته به صندوق ذخیره فرهنگیان هم از شرکتش سالی یک میلیارد و صد میلیون تومان حقوق می‌گرفته، هم از صندوق ذخیره، حقوق جداگانه‌ای دریافت می‌داشته است.

در روزنامه می‌خواندم ۷/۱۲ درصد از ایرانیان دچار افسردگی هستند. کلاً ۶/۲۳ درصد مردم کشور دچار اختلالات روانی بوده و افسردگی شایع‌ترین اختلال روانی در گروه سنی ۱۵ تا ۶۴ سالی است. (بنده را هم اضافه کنید در گروه سنی ۶۴ به بالا)

چند کارشناس اداره کل سلامت روانی و اجتماعی وزارت بهداشت هر کدام نظراتی ابراز داشته‌اند؛ یکی گفته ۱۱۰۰ روانشناس استخدام شده‌اند علل افسردگی مردم را دریابند. دومی گفته کاهش میل جنسی درصدر قرار دارد. واقعاً کشف عجیبی کرده‌اند. معلوم است در مملکتی که تأمین معاش مهمترین مشغله مردم باشد کسی میل به عشق و عاشقی دارد؟ با این همه گرانی‌ها، با آن حقوق شندرقاز برای اکثریت حقوق بگیران، با آن دست اندازی های دایمی دولت به جیب مردم کسی به فکر عشق می‌افتد؟

چرا قدیم‌ها آنقدر ازدواج زیاد بود. جز ماه های محرم و صفر و رمضان هفته‌ای نبود، ماهی نبود در محله‌های قدیمی تهران آن زمان مانند میدان فوزیه، خیابان چراغ برق یا امیرکبیر، خیابان عشرت‌آباد، خیابان گرگان و خیابان آمل که خانواده‌ام و خودم بعد از تشکیل خانواده ساکن بودیم بساط بزن و بکوب نباشد و دست افشانی و پایکوبی. هیچ دختری بدون شوهر نمی‌ماند.

حتی دختر نه نه زری سلطان که بهش می‌گفتند زیزی بعد سفری رفت به فرانسه برگشت شد میس یا مادموازل زیزی یا زوزو. برای اینکه آن زمان‌ها قیمت نان و گوشت و ماست و پنیر و روغن و میوه و ماهی عادی و متعارف بود. چلوکباب غذای متعارف مردم بود کوبیده غذای بنا و عمله ۲۵ ریال قیمت یک پرس چلوکباب کوبیده بود. دیزی آبگوشت با نصف نان سنگک ۱۸ ریال قیمت‌ها را با این روزها مقایسه کنید. کت و شلوار طوری گران شده که کسی سوی خیاطی‌ها نمی‌رود. تازه به دوران رسیده‌های پولدار کت و شلوار چندین میلیون تومان ایتالیایی وارداتی می‌خرند. حالا بفرمایید تحقیق کنید چرا مردم افسرده‌اند؟

تلویزیونی در ترکیه دایر است ۵۱ کانال شبکه ماهواره‌ای دارد بیشتر صاحبان کالا و تولیدات در ایران آگهی‌هایشان را به آن تلویزیون می‌دهند، زیرا برنامه‌هایش هم شاد است هم دیدنی، محتوای علمی مفصلی هم دارد، از تولیدکننده کالایی پرسیدم چرا آگهی به آن شبکه می‌دهید و به داخلی نمی‌دهید؟ گفت صد جور برگه اداری مالیات و بهداشت و صد جور مالیات بر ارزش افزوده و مالیات مطالبه می‌کنند. عمرمان تلف می‌شود تجربه ثابت کرده ماست و لبنیات و انواع بیسکویت و انواع رب گوجه فرنگی، انواع کالباس و سوسیس و انواع فرآورده‌های غذایی مانند چیپس وقتی از آن شبکه‌ها تبلیغ می‌شود فروش افزایش عجیبی پیدا می‌کند.

کارشناسان وزارت بهداشت افزایش قیمت‌های اجناس مصرفی را یکی از علل افسردگی دانسته‌اند. بنده هم این را تأیید می‌کنم. وقتی انسان بی‌پول باشد، دولت تمام راه های تأمین معاش را بر مردم ببندد و با نهایت پررویی هر روز بهای فیش آب و برق و مخابرات و گاز و خدمات شهری را بالا ببرد افسردگی شایع می‌شود از قدیم گفته‌اند: در شهر کوران یک چشم پادشاه است و نیز فرموده‌اند: از گرسنه بگیر به سیر، یا فرموده‌اند: (کی فرموده نمی‌دانم) یک ده آباد به از صد شهر خراب، آن کارمند صندوق ذخیره فرهنگیان را باید تشویق کنید محض فقط آبروی دبیران و معلمان ایران که در عین بی‌پولی و با سیلی سرخ کردن گونه‌هایشان به هفت اقلیم جهان و یورونیوز و الجزیره و العربیه و صدی آمریکا و من و تور سایر تلویزیون های اجانب رسیده، کار اساسی و کارستان کرده برای خود یک میلیارد و دویست میلیون تومان حقوق از کل یک شرکت پتروشیمی (که طفلکی وزیر صنعت و معدن و تجارت چقدر شور بی‌پولی مدیران پتروشیمی‌ها را می‌زند) نوشته علاوه بر آن از صندوق ذخیره فرهنگیان هم حقوق علیحده دریافت کرده است. هزاران آفرین صد بارک الله.

تازه حجت‌الاسلام سلیمی دبیر کمیسیون آموزش مجلس که میزان این حقوق نجومی بلکه بالاتر از نجومی را افشاء کرده مورد بازخواست قرار گرفته که یعنی چه چرا مصاحبه کردی و جزییات را به گوش و نظر مردم رساندی؟ اظهارنظر درباره تخلفات مالی باید از طریق رئیس و سخنگوی کمیته مذکور و پس از بسته شدن پرونده عنوان شود. در هر صورت ایشان می‌گوید نباید این اطلاعات را داد چون مایه دلسردی و افسردگی فرهنگیان می‌شود.

جالب اینجاست که یکی از کارشناسان وزارت بهداشت گفته گرانی‌ها را باید یواش یواش و ملایم به اطلاع مردم رساند که افسرده نشوند! باید مردم کم کم اطلاع‌رسانی شوند که چه بلایی در انتظارشان است.

این کارشناس محترم غافل از آنست که دولتی‌ها استاد متبحر در اینگونه امورند، خودشان بلدند چطور مردم را سرکار بگذارند. مثلاً می‌گویند قرار است بهای نان سنگک سه هزار تومان شود. درست و حسابی که مردم را ترساندند و لرزاندند اعلام می‌کنند خیر ۱۰۰۰ تومان، و خشخاش زده دو آتشه ۲۰۰۰ تومان.

مالیات بر ارزش افزوده را از ظرف چلوکباب و پیتزا و قرمه سبزی مردم می‌گیرند. جوان روستایی بی‌سواد را برای معافیت از سربازی ده میلیون تومان نقره داغ می‌کنند. زمان مصدق مملکت بودجه نداشت پول نفت نمی‌رسید، ارتش حدود ۱۵۰ هزار نفر افسر و درجه دار و سرباز داشت.

جنگی هم در کار نبود. دولت مصدق آمد برای معافیت سربازی و کمک به ارتش که بودجه کمی داشت اضافی‌های نظام وظیفه را با صد تومان پرداختی به صندوق دولت معاف می‌کرد. آن صد تومان اکنون رسیده به ده میلیون تومان برای سرباز و پنجاه میلیون تومان برای دکتر و ۴۰ میلیون برای فوق لیسانسیه، اساساً چرا خدمت سربازی را برای دکتر و مهندس و فوق لیسانس و لیسانس تخصصی نمی‌کنید که هم خدمتی به مملکت بکنند هم آن را بیهوده وقت گذراندن ندانند.

مگر اینجانب که سربازی رفتم به من بد گذشت. دوران جوانی بود و حرکت و ورزش و نظام جمع و کلاس‌های آموزش تیراندازی و بالاخره تا حدودی به کشاورزی و زمین و خاک آشنا شدن.

 سربازی را طوری جلوه داده‌اند که جوانان می‌ترسند به سربازخانه بروند، در مطبوعات می‌نویسند سربازی باید داوطلبی باشد حقوق داوطلبان را از کجا بدهند؟ مگر ارتش آمریکاست که یک تریلیون بودجه نظامی دارد؟

به هر ترتیب این گیرنده یک میلیارد و دویست میلیون تومانی از صندوق ذخیره فرهنگیان را مورد تشویق قرار داده او را به عنوان فرهنگی نمونه ایران به اروپا و آسیا و آمریکا بفرستید که دنیا بداند در ایران یک فرهنگی ماهی ۱۰۰ میلیون تومان و سالی یک میلیارد و دویست میلیون تومان حقوق دارد و تازه به عنوان پشبند از صندوق دیگری هم حقوق می‌گیرد اخیراً من کشف غریبی کرده‌ام. سیدمحمد علی جمالزاده حدود صد سال پیش در کتاب یکی بود یکی نبود نوشته بود ایرانی‌ها به چند طبقه تقسیم می‌شوند. کلاه استوانه‌ای ها به رنگ سیاه که طبقه اشرافی و آریستوکرات و ملاک و اداره جاتی ایران هستند. کلاه نمدی‌ها به رنگ زرد و خاکی که لباس‌های مندرس می‌پوشند و آن ها را رعیت و عوام می‌نامند. البته کلاه های دیگری هم در ایران هست که صاحبان آن ها موقعیت خوبی دارند اما بطور کلی در ایران کلاه مشکی‌ها سوارند و کلاه نمدی‌ها پیاده حالا هم در ایران عده‌ای خودی و عده‌ای نخودی هستند که وضعشان را می‌بینید.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.