2ـ مجموعهای از تکرار آدمها
وقتی از «بالا» به خیابانهای شهرها نگاه میکنیم، مجموعهای از آدمهای «نقطهشده» یا «خطشده» را میبینیم که پُرشتاب از حاشیة خیابان میگذرند یا پا به مسیر خودروها میگذارند. آدمهای نقطهای و خطی، بسیار شبیه هماند. شباهتشان به خاطر شباهت «رفتار»شان است. آدمهای نقطهای و خطی، ظاهرشان یکسان اما ذهنشان «متفاوت» است.
3ـ شباهتها و دستگاهها
آدمهای «متفاوت»، ممکن است در ظاهر، شبیه دیگران باشند... اما کم پیش آمده کسانی در ذهن و رفتار، مشابه دقیق باشند. آدمها هرچه در شباهت بکوشند، باز در موقعیتهای یکسان زندگی، رفتارهایی «گوناگون» نشان میدهند. آدمها ـ مثل دستگاهها ـ رونوشتهایی از هم نیستند. خداوند، آدمها را «گوناگون» آفریده تا فرصتی برای «متفاوتشدن» داشته باشند. تفاوت ظاهری، کمترین اندازة تفاوت است.
4ـ انتقام و ثارالله
آدمها، «دستساز»ها و نشانههای گوناگون خداونداند. چگونه آدمها را میان سرگشتگیهای خطا و گناه، رها میکند. وقتی که آدمها، تن به «واقعیت»های دنیا میبازند تردستیِ «ابلیس»، غیبکردن حقیقت آدمهاست... خوبان روزگار، نگهبانان خداوند برای مراقبت از پدیدآمدههای ربانی اویند. اگر ابلیس و ابلیسیان، ساختهای یا عقیدهای را اسیر دوزخ نابودی کنند؛ از انتقام الهی در امان نخواهند بود. «خونِ ستمدیده»، گریبان ستمگر را خواهد گرفت... این، قاعدة بازی دنیاست.
5ـ خون حسین(ع) و رگهای دین
همروزگاران «سیدالشهدا حضرت حسینبن علی(ع)»، به اندازة کافی فرصت اندیشه و اصلاح داشتند... جرم آنان با تبهکاران مشهور دنیا برابر است... دعوت امام را پاسخ دادند و پیمانشان را شکستند... میزبان امام شدند و به سفیرش «مسلمبن عقیل(ع)» خیانت کردند. مقابل امام، صف جنگ بستند و خویشاوندان و یارانش را به تلخترین شکل، کشتند. خدا، تنی ندارد که خونی داشته باشد... اما کسانی را که به شَرَیانِ دینش هجوم برده باشند؛ رها نخواهد کرد. آنان، متفاوتترین آدم روزگارشان را کشته و رگ حیات عقیدهای را زخمی کردهاند.
6 ـ همدرد میشویم
وقتی همة دنیا گرفتار آشوب سرگردانی و بیرحمی است... وقتی صاحبان حقیقی زمین (خوبان)، حاشیهنشینان زندگی دنیا شدهاند... تداوم خبرهای تلخ کشتنها، فرصت همدردی را میگیرد. آدمهای گوناگون دنیا، اگر اسیر گوناگونی خبرهای تلخ شوند؛ هرگز آدمهای متفاوتی نخواهند شد. همدردی گونهای شریف از تفاوتی عمیق است. همدردی نصیب دلهایی میشود که شرافت جایگاه «انسان» را نزد پروردگارش دانسته باشند.
7 ـ همینم که مینمایم؟
همین که آدمها به حضور خداوند در هستی و شأن پدیدآورندگی او ایمان داشته باشند؛ کافی است تا «معتقد» محسوب شوند... به اندازهای که از اعتقادی اندک به سوی «رفتار دینی» پیش بروند، نهال اعتقادشان برگ و بَر میگیرد. هماهنگی اعتقاد ذهنی و رفتار ظاهری، شکوفایی اعتقاد است. آدمهایی که به شکوفایی اعتقاد رسیده باشند؛ به شکوه «تفاوت» با دیگران میرسند و «یگانه» محسوب میشوند.
8 ـ سادهترینها
چگونه در نگاه کسی که به زیارتش رفتهایم، «متفاوت» با دیگران باشیم؟... پیشوایان ما در نگاه و رفتار، شبیه هماند... به دوستان و زائرانشان مهری یکسان دارند. «همه» را عزیز میدانند و «محترم» میدارند... و هنگام نظر و دستگیری، به «آنچه بودهاند» نگاه نمیکنند. پیشوایان ما، شوق همه را میخرند اما شوق خودشان به «آدمهای متفاوت» است؛ آدمهایی که تفاوت را در «سادگی» یافتهاند. گفتهاند که والاترین زائران، گمنامترین آناناند... آنان که در آستان اهل بیت، خادمان ناشناس مردماند. پیشوایان ما تأکید کردهاند که در میان هیاهوی یکسان زائران، شأنی که توجهی را جلب کند؛ نشانهای از «تَکَبُّر» و «خودخواهی» است... به همین دلیل، سفارش کردهاند به جای سرگردانی، «نماز» بخوانیم... از طرف خود یا خویشاوندان زنده و مُرده./ دریافت، تلخیص و بازنویسی از کتاب شریف «مَفاتیحالجَنان»، چاپ اول (بیتاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة 762. «از زیارتنامة امامحسین(ع) در روز عاشورا (زیارت مشهور)»: ـ (السَّلامُ عَلَیک یا ثارَالله وَابنَ ثارِه... وَالوِترَالمَوْتور!) سلام بر تو که خداوند، مُنتَقِم و خونبهای توست... و تو آن یگانة دوران در والایی و پذیرش مصیبتی.
نظر شما