سینمای ایران در ژانر وحشت خیلی مهجور است و در واقع می شود گفت ما در سینما چیزی به نام ژانر وحشت نداریم. چرا با توجه به امکانات سینمای ما و ویژگیهای این ژانر، هنوز در ارایه این ژانر به جایگاه مناسبی نرسیدهایم؟
بهتر است بگوییم که ما در ایران نهتنها ژانر وحشت نداریم بلکه تقریباً میشود گفت اصلاً چیزی به نام ژانر نداریم. گذشته از ژانر کمدی (فارغ از میزان کیفیت فیلمهای این ژانر) و ژانر نوآور (باز فارغ از کیفیت فیلمهای محدود ساختهشده)، میشود گفت نهتنها چیزی به نام ژانر در سینما نداریم بلکه تعدادی زیادی از ما فیلمسازان اصلاً تعریف درستی از کلمه ژانر هم ندارند. ما فیلمهای درام یا ملودرام را ژانر اجتماعی میدانیم. یا مثلاً ژانر جنگی نداریم، ژانر دفاع مقدس داریم. فیلمهای ژانر تاریخی یا فیلمهای «بیگ پروداکشن» را فیلم فاخر مینامیم. وقتی هنوز نام و تعریف ژانر را بهخوبی نمیدانیم، چطور میتوانیم توقع داشته باشیم که سینمای ژانریک داشته باشیم؟ بعضی از مخاطبان خاصتر سینما همان نگاهی را به فیلمهای ژانر وحشت دارند که به فیلمهای هنریتر و عمیقتر سینما و با همان قلمی فیلم ترسناک را نقد میکنند که فیلم جیم جارموش را باید با آن نقد کرد. همین یک فقره کافی است که فیلمساز از ترس برخوردی که ممکن است با او بشود، از نزدیکشدن به ژانر وحشت پشیمان شود. از همه اینها گذشته، هزاران چاله و چاه در قالب محدودیتهای مختلف توسط نهادهای مختلف پیش پای فیلمسازان این ژانر قرار دارد که باعث میشود عطای ساخت این گونة سینمایی را به لقایش ببخشند.
مشکلات اکران و سرمایهگذاری و مهمتر از همه، عدم شناخت فرم و مشخصاً عدم شناخت ویژگیهای این ژانر توسط فیلمسازان که دیگر جای خود دارد. اما بدون شک با توجه به معجزه سینمای دیجیتال که اجازه تجربه ارزانتر را به فیلمسازان جوان میدهد و همچنین دسترسی آسان به فیلمهای روز دنیا، بهزودی شاهد تولیدات حرفهای تر از قبل در این ژانر خواهیم بود.
تعداد آثاری که در این ژانر ساخته شده، خیلی اندک بوده است و همان تعدادی هم که ساخته شده یا به سمت کمدی رفتهاند یا از آثار خارجی کپیبرداری شدهاند. چرا در تولید اینگونه فیلمها تقریباً هیچ خلاقیتی وجود ندارد؟
همانطور که گفتید و اشاره کردم، اولاً عدم آشنایی فیلمسازان با این ژانر و ثانیاً عدم درک یا عدم شناخت این ژانر توسط عوامل، مهمترین دلیل ناموفقبودن تجربههای قبلی این ژانر محسوب میشوند. از آن گذشته، ژانر وحشت تفاوتهای خیلی مهم با سایر ژانرها دارد. مثلاً وجود بازیگر چهره و مشهور برای فیلمهای این ژانر بسیار نامطلوب است. تهیهکننده هم این ریسک را نمیکند. هم فیلمسازان و هم مخاطبین سینمای ما بهشدت ستارهپسند هستند و از فیلم بیستاره حمایت نمیکنند. با این شرایط تهیهکننده هم که میداند فیلمش بازگشت سرمایه ندارد، رغبتی برای سرمایهگذاری نمیکند.
مسئله مهم بعدی سالن سینما است. به جز چند پردیس و چند سینمای دیگر، کیفیت صدای بقیه سینماها و همچنین کیفیت نمایششان بهشدت پایین است؛ بهطوری که تمام زحمتی که فیلمساز کشیده است را عملاً نابود میکنند. واضح است که فیلم ترسناکی که صدای مناسب ندارد اصلاً ترسناک نیست. البته من کلاً با این جمله مشکل دارم که میگویند فیلم ترسناکِ بد میشود کمدی. فیلم ترسناکی که فرم درستی نداشته باشد، زجرآور میشود نه کمدی. چون به نظر من، بیننده به فیلم بد نمیخندد بلکه از آمدن به سالن سینما مأیوس میشود. کمدی تعریف مشخص خودش را دارد. تا وقتی که شناختی از ژانر وجود نداشته باشد، نهتنها فیلم خلاقانه بلکه حتی نمیشود کپی درستی از فیلمهای خارجی هم ساخت. کما اینکه با وجود این همه فیلم ترسناک خارجی، حتی نمیشود یک کپی درجهدوم هم در سینمای ما پیدا کرد.
برویم سراغ فیلم «زار». از ایده شکلگیری فیلمنامه و شیوه روایت فیلم بگویید.
ایده این فیلم برمیگردد به یک تجربه شخصی. چند سال پیش در سفری که با دوستانم به شمال کشور داشتیم، برای گذران وقت و ایجاد هیجان نشستیم به شیوهای خندهدار و به خیال خودمان روح احضار کردیم. بعدها وقتی به فکر ساخت این فیلم افتادم، حس کردم آن سفر میتواند سوژه خوبی برای ساخت یک فیلم ترسناک باشد. درباره شکل روایت این فیلم هم باید بگویم که ساختار و چگونگی روایت در اغلب فیلمهای این ژانر تقریباً یکسان است. من معتقدم در این ژانر آنچه موجب تفاوت یک فیلم از فیلم دیگر میشود، قصه و فرم تصویری روایت است. طبعاً ما هم در این فیلم تلاش کردیم روی خط صحیح و در چارچوب ژانر حرکت کنیم.
چرا لوکیشن شمال را برای روایت داستانتان انتخاب کردهاید؟ الزاماً چون خاطره شخصی شما در آنجا شکل گرفته بود؟
اولین دلیلش این بود که هرقدر محیط و دنیای قصه از شلوغی، ترافیک و تمدن شهری خالی باشد، راحتتر میشود ترس را در فیلم ایجاد کرد. دوم اینکه هرقدر دنیای فیلم برای بیننده ناآشناتر باشد، میزان باورپذیری بالاتر میرود. گرچه طبیعت شمال برای مردم و مخاطبین ما غریبه نیست اما خلوت و سکوت آن محیط برای خلق دنیای قصه ما بهمراتب بهتر از محیط شهری بود.
به جز 2 بازیگر سرشناستر، بازیگر چهرهای در این فیلم حضور ندارد. چرا؟
در واقع این قضیه یکی از ویژگیهای اصلی این ژانر محسوب میشود. هرقدر چهره بازیگر در ذهن بیننده ناشناختهتر باشد، میزان باورپذیری اثر در ذهن مخاطب بالاتر میرود.
البته تمام تیم بازیگری این فیلم از بچههایی تشکیل شده بود که کار در سینما را به چشم حرفه میبینند نه تفریح.
فیلم بر چه اساسی نامگذاری شده است؟
ریشه کلمه «زار» به آفریقا و قبایل بومی آنجا برمیگردد. در جنوب ایران و مشخصاً استان بوشهر، بومیان منطقه بر این باورند که بادی به نام «زار» وجود دارد که وقتی به انسانی بوزد، روح و جسم او را تسخیر میکند. برای نجات فرد تسخیرشده مراسمی به نام «مراسم زار» برپا میشود. این مراسم توسط افراد حرفهای انجام میشود. متأسفانه بارها دیدهام که عدهای از مخاطبان خاص و عام فیلم، «زار» را با «مراسم زار» اشتباه میگیرند. اما گذشته از این توضیحات، در این فیلم ما به «مراسم زار» نپرداختهایم و فقط روی مقوله تسخیر روح و جسم کار کردهایم. این اسم را انتخاب کردم تا مخاطبان بدانند قرار است در فیلم به چه مسئلهای پرداخته شود.
نظر شما