عباسعلی سپاهی یونسی: محمدعلی الله قلی در حوزه محیط زیست دوره هایی را در آفریقا و انگلستان گذرانده است و نزدیک به 20 سال است در این حوزه فعالیت میکند و همچنین دو سالی است در شبکه تلویزیونی «افق» مجری برنامه تلویزیونی هوای تازه با موضوع محیط زیست است.
برای شروع بفرمایید چرا در طبیعت به حضور گرگها نیاز داریم؟
گرگها به عنوان یکی از گوشت خواران در رأس هرم غذایی طبیعت هستند و نقش مهمی در ایجاد تعادل در اکوسیستم دارند. میتوان گفت گرگها در همه روندهای طبیعت تأثیرگذارند یعنی از سرسبز بودن یک مرتع تا شادابی درختان جنگل و حتی هدایت مسیر رودها و نهرها هم تأثیرگذار هستند.
شاید هیچ کس باور نکند که در همین تهران جمعیتی از روباه و سمور را داریم، چون اینها را اتفاقی افرادی میبینند که ساعت سه یا چهار صبح برای کار از خانه بیرون میزنند گرگها شکارچیانی هستند که به واسطه حضور آنها جانوران علف خوار محل زندگی خود را تغییر میدهند و این تغییر دادن محل زندگی با تغییر رویشگاهها انجام میشود و این موارد هم اثبات شده است. به عنوان مثال جایی که گوزنها تمرکز دارند، نهال درختان را میخورند، ولی وقتی گرگها وارد منطقه میشوند، گوزنها مجبور به مهاجرت میشوند و پوشش جنگلی و مرتعی آن محدوده دوباره رشد میکند. با این کار منطقه برای پرندگان هم پناهگاه میشود. حتی حضور گرگها در یک منطقه میتواند باعث تغییر حوزه آبریز بشود؛ چون این حوزه با تغییر پوشش گیاهی تغییر میکند و باز این هم باعث میشود زندگی جانورانی مانند ماهیها، سمورها، پرندگان و... با تغییر پوشش گیاهی تغییر کند. از منظر دیگری اگر خواسته باشیم به موضوع نگاه کنیم، برای ما انسانها هم حضور گرگها منافعی دارد؛ چون این حیوانات باعث میشوند جمعیت جوندهها کنترل شود و این نکته از این جهت مهم است که وقتی جمعیت جوندهها بیش از اندازه بشود، باعث تخریب مراتع میشود و باز تخریب مراتع باعث ایجاد مشکلاتی برای دامها میشود، پس اگر به طور خلاصه خواسته باشم بگویم؛ باید تأکید کرد که گرگ پالایشگر طبیعت است. حتی میتوان گرگها را مربیان ورزشی برای حیوانات به حساب آورد؛ چون این حیوانات از جانورانی تغذیه میکنند که از جهت بدنی یا هوشی ضعیف هستند و ممکن است با دچار شدن به یک بیماری آن را بین دیگر حیوانات گروه منتشر کنند، خب چنین حیوانی به علت ضعیف بودن شکار گرگ میشود و این حذف شدن فرصتی میشود برای بقای بقیه اعضای گروه.
و وقتی زیستگاه این گرگها را تخریب میکنیم باید منتظر چه عواقبی باشیم؟
حتماً ضرب المثل گرگ به گله میزند را شنیدهاید؟ گرگها مثل شیر و پلنگ و ببر شکارچیان خیلی موفقی نیستند و وقتی طعمه و شکار این حیوانات کم میشود، باعث به وجود آمدن تعارضی بین آنها و انسان میشود و به گلههای گوسفند حمله میکنند، اما به این مسئله توجه نمیشود که در طبیعت غذا برای این حیوانات نایاب شده است که این باعث میشود که گرگها برای پیدا کردن غذا برای خود و تولههایشان در فصل زاد و ولد خود را به آب و آتش بزنند.
همه این اتفاقات بد باعث نزدیک شدن گرگها به گلههای گوسفند و روستاها شده است. و از طرفی چهار برابر ظرفیت مراتع هم دام در حال چرا هست و جمعیت دامها تأثیر بسیار مخربی بر روی مراتع و بر روی حیات وحش و از جمله گرگها میگذارد که باعث به وجود آمدن تعارض و برخورد میشود.
فراموش نکنیم وقتی گوشت خواری اعم از خرس، پلنگ و شیر به روستا و جوامع انسانی نزدیک میشود به هیچ وجه نشان از افزایش جمعیت آن حیوان نیست؛ بلکه همان گونه که اشاره کردم نشان از ایجاد مشکلی در طبیعت است.
خب درباره ماجراهای اخیر چه نظری دارید؟ آیا حیوانی که به دو کودک و یک سگ حمله کرده، گرگ بوده است یا سگ گرگ؟
در مورد اتفاقی که در روستای «آغشت» ساوجبلاغ رخ داد چیزی که در تصویر هست دو گرگ هستند که به سگی حمله میکنند و آن را با خودشان میبرند و این امری عادی است. ما در همه مناطقی که در حاشیه طبیعت هستند، سابقه این اتفاقات را داریم. یعنی با حیواناتی مواجه هستیم که شبفعال و مخفی کار هستند. اینها در شب به شهرها و روستاها نزدیک میشوند، برای خودشان غذایی پیدا میکنند و برمیگردند. مثلاً در شهری مثل بمبئی در هند با 17 میلیون جمعیت، ورود پلنگ به داخل شهر برای یافتن غذا بارها با دوربینهای مدار بسته ضبط شده است. شاید هیچ کس باور نکند که در همین تهران جمعیتی از روباه و سمور را داریم، چون اینها را اتفاقی افرادی میبینند که ساعت سه یا چهار صبح برای کار از خانه بیرون میزنند پس این اتفاقی که در روستای «آغشت» افتاده است غیر معمول نیست.
اتفاق روستا «خدابنده» اما در روز بوده است. در آن مورد هم گرگها بودند؟
در اتفاقات «خدا بنده» برای اینکه این حیوانات گرگ بودهاند، سندیتی وجود ندارد چون حیوان از دیوار خانه وارد شده است و در حضور اعضای خانواده یک بچه کوچک را ربوده است. حالا شما در نظر بگیرید گرگ از بین موانعی مانند سگهای گله، سگهای روستا و با وجود مردم در کوچهها وارد منزلی بشود و این اتفاق بیفتد. این اتفاق نشان از این دارد که این حیوان به محیط آشنا بوده است و از طرفی با ممانعت سگها روبهرو نبوده است و البته در آن منطقه جنگ سگها هم هست. یعنی بعضیها از آمیزش گرگ و سگ، سگ گرگ را به دست میآورند که برخی از رفتارهای او رفتار گرگ است و برخی رفتارها رفتار سگ. مثلاً فکر کنید سگ گرگ از درخت هم بالا میرود و از انسان هم ترسی ندارد پس میتوان گفت در این دو مورد ما با سگ گرگ طرف بودیم.
کسانی که از سگ گرگها تولهگیری میکنند از چند توله یکی دو تا شاخص را نگه میدارند، بقیه را ول میکنند و خرابکاری این سگ گرگها به نام گرگ نوشته میشود. این سگ گرگها، هم خلوص ژنی گرگها را به هم میریزند و هم به واسطه خصلتی که از سگها دارند از روستا و شهرها فاصله نمیگیرند و این خطرناک است.
خب به عنوان آخرین پرسش برخورد محیط زیست با این اتفاق را چگونه ارزیابی میکنید؟
واکنش دوستان در محیط زیست زنجان خیلی بد بود و دوستداران محیط زیست را شوکه کرد. دوستان در آن منطقه از ماجرای جنگ سگ و استفاده از هیبرید یا همان سگ گرگها اطلاع دارند، پس چرا به این فکر نکردند که این حمله کار یک سگ گرگ باشد؟ جدای از این حتی اگر این اتفاق کار گرگ باشد آیا راه چاره این است که گرگها را بکشیم و در این کشتن از شکارچیان هم با دعوت، کمک بگیریم؟ سازمان باید تنها ورود پیدا میکرد و حرکت فرمانده یگان بسیار اشتباه بود که مردم را هم وارد این ماجرا کرد. نکته آخر اینکه سازمان محیط زیست باید در مقابل تولهگیری از سگ گرگها هوشیارتر عمل کند تا شاهد افزایش تولههای سگ گرگهای رها شده در اطراف برخی شهرها و روستاها نباشیم و مشکلات بعدی هم پیش نیاید.
نظر شما