تحولات لبنان و فلسطین

مشهد- هنوز به آرامگاه خواجه ربیع نرسیده در سمت چپ بولواری پهن خودنمایی می‌کند، بلواری شلوغ که اکنون یکی از خروجی‌های اصلی شهر مشهد شده است، خروجی که به سمت شهرهای کلات و روستاهای حوالی کارده ختم می‌شود.اما این بلوار و مناطق متصل به آن خود حکایتی جداگانه دارد، حکایتی از تشکیل یک حاشیه پرحاشیه در شرق مشهد.

پرواز مشکلات بر فراز روستای «لک لک»

قدس آنلاین-گروه استان ها-سعید کوشافر: در مسیر جاده روستاهای زیادی وجود دارد که محرومیت در برخی از آن‌ها بیداد می‌کند؛ محرومیتی که به واسطه فاصله اندک با شهر به چشم نیامده و دیده نمی‌شود، خانه‌هایی کوچک و محقر که داستان‌های زیادی از چشم‌های منتظر به در، کودکانی که گرسنه به خواب رفته‌اند، پدرهایی که رویشان نمی‌شود با دست خالی به خانه باز گردند و مادرانی که برای سیر شدن شکم فرزندانشان است به هر کاری می‌زنند.
این دردها را نه در این گزارش و نه در هیچ گزارش دیگری نمی‌توان نوشت، نمی‌توان بیان کرد و نه می‌توان با خواندن چند جمله و کلمه درک کرد.
چند کیلومتر در جاده که جلوتر می‌روی حال و هوای روستایی‌تری به چشم می‌خورد، دوربرگردان خلق آباد را می‌پیچی مسیر چندین روستا مقابلت قرار می‌گیرد، مقصد ما محروم‌ترین روستای این مسیر است. روستایی با نام «لک لک» که کسی نمی‌داند چرا این نام برایش انتخاب شده است، برخی به حضور این پرندگان در روستا اشاره می‌کنند و یکی می‌گوید در فصل بهار پرندگان مهاجر از بالای روستا می‌گذرند تا به کارده برسند، قبل‌ها توقفی هم داشتند، اما اکنون فقط می‌گذرند و می‌روند.
روستای «لک لک» در کیلومتر ۴ فرعی جاده کلات به توس قرار دارد، تنها روستایی است در این محور که هنوز طرح هادی در آن اجرا نشده است و در زمستان چنان کوچه‌های تنگ و در هم رفته روستا گل آلود می‌شود که تردد در آن‌ها به سختی امکانپذیر است. یکی از اهالی شوخ روستا می‌گفت که تراکتور داری در زمستان روستا رونق خوبی  دارد؛ چرا که با اندک بارانی خودروها در گل گیر می‌کند. «لک لک» از جمله روستاهایی است که نتوانسته مانند روستاهای قبل و بعدش از ویلاسازی برای اهالی استفاده کند.

می‌گویند روستاهای قبلی و بعدی با دریافت عوارض از صاحبان ویلاها توانسته‌اند امکانات خوبی برای اهالی روستاها فراهم کنند، اما اینجا خبری نیست.

چند ویلایی هم که در انتهای روستا شکل گرفته جز دردسر برای اهالی چیزی دربر نداشته است. به گفته کاسب محلی، مدیریت روستا اشکال دارد وگرنه می‌شد اوضاع را تغییر داد، بیکاری در این روستا هم مانند سایر روستاها بیداد می‌کند، چه بسا که بسیار بیشتر است، در سایر روستاها که توسعه بهتری یافته‌ اند، خدمات توانسته بخشی از جوانان روستایی را جذب کند، اما اینجا خبری از هیچ خدمتی نیست.

از اهالی روستا گروهی به شهر رفته‌اند و گروهی دیگر زندگی را با کار در سایر روستاها سپری می‌کنند، کمتر جوانی در روستا دیده می‌شود و پیرمردها هم انبانی از گلایه همراه خود دارند، اما همچنان امیدوارند که دولت برای آن‌ها کاری بکند؛ کاری فراتر از آنچه دهیار کم تحرک روستا می‌تواند انجام دهد.

گلایه از دهیاری

سراغ دهیاری می‌روم، ساختمانی نوساز که به نظر نمی‌رسد یک سال از ساخت آن گذشته باشد، اما کسی در آن حضور ندارد، تنها یک اعلامیه پشت شیشه چسبانده شده و شماره همراهی هم برای چند روز در هفته و ساعاتی خاص تعیین شده است.

پیرمردی می‌گفت با این دهیار ۱۰۰ سال دیگر هم کاری برای روستا پیش نمی‌رود، او بیشتر از آنکه به فکر روستا باشد به فکر اقوامش است که در شورا جا داشته باشند. او می‌گفت که دهیار با وجود اینکه نمی‌تواند کاری بکند و برنامه‌ای برای آبادانی روستا ندارد، اما به خاطر برخی وابستگی‌ها تغییر نمی‌کند.
پیرمرد که از قدیمی‌هاست حرف‌های جالبی می‌زد، می‌گفت که تمام روستاهای مسیر و حتی خارج از مسیر توانسته‌اند از جاده‌ای که رد می‌شود استفاده ببرند، آن‌ها در عرض جاده واحدهای تولیدی و خدماتی راه‌اندازی کردند تا اهالی روستایشان مشغول شوند و به شهر نروند، اما این دهیار نه تنها کاری نکرد تا از برکت جاده کار و شغلی در روستا راه بیفتد که مانع هم می‌شود.

نمی‌دانم این جمله آخرش را به حساب حب و بغض بگذارم یا کارشناسی یک مرد دنیا دیده که گفت: روستاهای دیگر دو طرف جاده را از آن خود کردند تا جاده از وسط روستا بگذرد و برای مردم خیر و برکت و آبادانی و شغل داشته باشد، اما این آقا چون زمین‌های خودش و اقوامش یک سوی جاده است به سوی دیگر هیچ توجهی ندارد که مانع هم می‌شود، گمان می‌کند که اگر آن سوی جاده آباد شود از ارزش زمین‌های آن‌ها کم می‌شود.

سرازیر شدن سرمایه به روستا

برخی بنگاه‌ها هم تنگ نظری دهیار و شورای روستا را در بی رونقی کار و کسب بی‌تأثیر نمی‌دانند، آن‌ها می‌گویند اگر چه کاسبی ما به فروش زمین و ویلاسازی بسته است و طبیعی است از آن حمایت کنیم، اما همین ویلاسازی برای روستاهای اطراف رونق و سرمایه زیادی آورده است، مردم شهر زمین‌های بایر و بی آب را می‌خرند، دیواری می‌کشند و خانه‌ای می‌سازند، آب می‌خرند و باغی دایر می‌کنند، این یعنی آوردن سرمایه و آبادانی به روستا، از آن به بعد برای نگهداری از باغ و ملکشان نیاز به کارگر و خدمات دارند، اینجاست که در روستا شغل ایجاد می‌شود، اما «لک لک» از این هم بی بهره است.
امکان تماس با اعضای شورای روستا فراهم نشد، کسانی که در دوره جدید و با رأی منفی مردم به اعضای قبلی روی کار آمدند تا شاید طرحی تازه داشته باشند، مردم روستا برق دارند، گاز هم به برخی از اهالی رسیده، ولی آب شرب اهالی روستا وضعیت اسفباری دارد، شاید تنها روستایی در منطقه باشد که هنوز عملیات آبرسانی سنتی انجام می‌شود، کنتوری در کار نیست و آب چاه مستقیم به خانه‌های روستاییان می‌رود، آن هم نه هر روز و تمام ساعات.

انگار چوب کم کاری دهیار و اعضای شورا را اهالی روستا در آبی غیربهداشتی و کم فشار که هر لحظه امکان دارد قطع شود، می‌خورند.
خانه بهداشت هم در روستای مجاور است، پس باید خانواده‌ها کیلومترها راه را طی کنند، کاری که برای آموزش و دبیرستان می‌کنند، جالب است که بی تحرکی مسئولان روستا را روستاهای همجوار با پرکاری جبران کرده‌اند و چند کیلومتر آن سوتر از روستای «لک لک» که هنوز در آب آشامیدنی مشکل دارد، شرکت برق توس در روستای کلاکوب تأسیس شده است.
هر دو روستای کلاکوب و باغ فراگرد در دو سوی «لک لک» شکل شهری گرفته‌اند و کار و کسب در آن‌ها رونق دارد، جایی که بسیاری از مردم این روستا برای کارهای روزانه به آن‌ها مراجعه می‌کنند، حرف و حدیث از این روستا و محرومیت‌ها و محدودیت‌هایش فراوان است که شاید در گزارشی دیگر به آن پرداخته شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.