قدس آنلاین- کدام مکتب روان شناسی تاریخ علم را میتوان نشان داد که بگوید: برخی از جوامع به دلایلی که هنوز آشکار نشده، بدون هیچ انگیزشی، به مجالسی میروند که نمیدانند به چه منظور تشکیل شده!؟
کدام روان شناس مشهور و برجسته را میتوان یافت که گفته باشد: رفتن به مجالس مذهبی، چندان نیازمند به «انگیزه» نیست و هر مجلس ممکن است با ازدیاد شرکت کنندگان مواجه گردد!
ما -متأسفانه- نتوانستهایم درباره «مجلس حسینی» یا مراسم حسینی و مجموعه کارها و اعمال و رفتارهایی که برای «حسین» انجام میدهیم، درست حرف بزنیم! و عالمانه سخن بگوییم! و زیربنا یا زیرساخت علمی رفتارهای حسینی را تشریح کنیم. آن گونه تشریحی که دربرگیرنده پادشاهی کلمه «حسین» باشد.
به عنوان مثال هنگامی که «دهه محرم» نزدیک میگردد، اقیانوسی از دست و پاها به حرکت درمیآیند و میلیونها دونده میدوند تا مقدمات «مجالس حسینی» آماده شود! «مجالسی» که در یک پیوند ارگانیک قابل مشاهده، «جوشش» و «فروزش» عشق حسینی یا عاطفه حسینی را در گستره پهناور میهن به نمایش میگذارند و اقتدار درونی ملت و سرزمین مادری را آشکار میسازند.
باید بدانیم و آگاه باشیم که این «فرایند ملی مجالس حسینی»، پرجاذبهترین و پرابهتترین فرایند ملی در عرصه فرهنگ و تاریخ میهن است و هیچ فرایند ملی دیگری قابل قیاس با آن نیست. و البته باید بدانیم و آگاه باشیم که این فرایند «جوشش و شورش» حسینی با هیچ یک از فرایندهای ملی کشورها و جوامع دیگر، نه تنها قابل قیاس نیست، که کاملاً یگانه و بی همتاست. در فرهنگ و سنت و تاریخ هیچ کشور پیشرفته و عقب ماندهای در سرتاسر این کره خاکی پرهیاهو، هیچ جشن و سنت و مراسم... را نمیتوان یافت که هم اندازه و همسان با «مجلس و مجالس» حسینی باشد.
یگانه یگانه و زیباترین شورش ملی صلح خواهانه در سراسر گیتی است. اگر کمی در این «دایره هویت ملی» مقیم بشویم و به عناصر سازنده عاطفه یک ملت و یک میهن بنگریم، خواهیم دید که هیچ مفهوم و معنایی که از زیرزمینهای تعصب و نژادپرستی و خاک پرستی و گذشته پرستی پرواز کرده باشد و در این دایره، لانه کرده باشد، به چشم نمیخورد و اگر هم تعصبی به چشم آید؛ تعصب به پادشاهی کلمه حسین است، نه معنا و ارزشهای دیگر... و اگر هم دقت تحلیلی و روانشناسانه داشته باشیم؛ بخوبی میبینیم که شعلههای آتش زننده هر تعصب زنده و مردهای، پشت دروازههای «دهه پادشاهی کلمه حسین» زانو میزنند و دیگر حرکتی از خود نشان نمیدهند و در برابر اقتدار کلمه حسین، کرنش کنان از هر «تعصبی» فاصله میگیرند تا آزاد شوند.
بنابراین، «مجالس حسینی» فارغ از اینکه ذاتاً «بیعت با حسین» است و اعلام و اظهار وفاداری تاریخی به «پادشاهی کلمه حسین»، نمایش اقتدار درونی «هویت ملی» و خط تاریخی تداوم بخش آن محسوب میگردد و مهمتر از این حرفها و فراتر از این تفسیرها، نشانگر این حقیقت درخشندهتر از الماس هست که «هویت ملی ایرانی»، از آن رو که فاقد هرگونه زیرساخت «تاریخ گرایانه نژادی» هست، رویکردی، فراملی و جهانی دارد و نمیتواند در چارچوب صرفاً ملی، مورد تفسیرسازی و معنا آفرینی قرار گیرد.
از این رو، «مجالس حسینی» همان مجالس کاملاً ملی و متعلق به سرزمین مادری است و هم رنگین کمانی از «یونیورسالیسم و جهان گرایی» را با خود همراه دارد و جهان خشونت زده و آسمان از دست داده معاصر را دعوت به «حسین» میکند.
در دنیای آشوب زده و بی حیا گشته رسانهای معاصر، این صدای نازنین حسینی و این آواز جهانی صلح گرایانه، که از اعماق «هویت ملی» ایران فوران میکند، خریدارانی، آری خریدارانی بسیار و بسیار دارد و میتواند نسل آشوب زده و بی پروا گشته و بی امنیت شده را، به دایره پادشاهی پراقتدار کلمه حسینی دعوت کند و قلبهای هراسان و عشقهای پریشان شده را، با نور همیشه خونین رنگ صوت و صدا و لبخند پرشکوه و سرورآفرین حسین، دوست کند.
آیا!؟ بی اعتنایی و بی لطفی به این حقایق بزرگ و به این «هویت ملی یگانه» شایسته است. همانطور که «میشل فوکو» جامعه شناس فرانسوی به ایران آمد و گفت از «انقلاب ایران» صدای خدا میآید! اگر هم دست تقدیر، روان شناس مشهور «اریک فروم» را به سیاحت «هویت ملی و شورش عظیم آن در دهه محرم» میآورد، بیشک میگفت: جهان نجات دادنی است نجات دادنی با «کلمه حسین».
نظر شما