تحولات منطقه

چرا دین را به گونه‌ای تفسیر کرده‌ایم که عده‌ای برآمده‌اند که جز خودشان حق حیات برای کسی قایل نیستند؟ اگر در وادی ذهن و زبان، ارزشگذاری کنیم و در واقعیت جامعه برای همه حق حیات قایل شدیم و مسئله مُحارب و مُسالم را مطرح کردیم، برکات بسیار دارد

باید زاویه نگاه مان را به مسئله «کفر و ایمان» تغییر دهیم
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

قدس آنلاین- چندی پیش و در آیین بزرگداشت روز سهروردی، آیت الله سیدمصطفی محقق داماد، عضو هیئت علمی دانشگاه شهیدبهشتی و فرهنگستان علوم از ضرورت کنار گذاشتن تقسیم بندی انسان‌ها به مؤمن و کافر و تقسیم بندی جدید با عناوین «مُسالم» و «مُحارب» سخن گفت، این مسئله واکنش‌های گوناگونی در پی داشت.

از این رو و در بررسی نگاه قرآن و آموزه‌های دینی به مسئله کفر و ایمان با حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی مهدوی راد، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، مدرس حوزه و دانشگاه و سردبیر مجله «آیینه پژوهش» گفت‌وگو کرده‌ایم که مشروح آن به حضورتان تقدیم می‌شود:

در ادبیات قرآن و مهندسی تعابیر و واژگان وحی «کفر» و «ایمان» و تقسیم انسان‌ها به دو گروه «مؤمن» و «کافر» چگونه و با چه مختصاتی است و خروجی‌ آن چیست؟

مهم‌ترین نکته در این باره به زاویه نگاه باز می‌گردد؛ در اینکه در قرآن آیاتی مربوط به ایمان و آیاتی درباره کفر وجود دارد و در مواردی، مؤلفه‌ها و مشخصه‌های ایمان و مؤمن مورد بحث قرار گرفته، بحث و سخنی نیست. اما اینکه از چه زاویه‌ای می‌خواهیم به این مسئله بنگریم و این تقسیم بندی ارزشی است یا انسانی و موضع دارانه؟ جای بحث دارد.

اگر بخواهیم بگوییم قرآن کریم گروهی از انسان‌ها را مؤمن و گروهی را کافر می‌داند، باید بدانیم نتیجه آن چیست. یعنی اگر بخواهیم خط کشی کرده و جامعه‌ای که خود را مؤمن می‌داند همه حق و حقیقت را برای خویش قایل شده و همه حق و حقیقت را از گروه دیگر نفی کند و در این نفی، خصوصیاتی و امتیازاتی را بار کرده و رها سازد، بی‌گمان پیامدهای خطرناکی دارد!

از قدیم در ادبیات دینی و نگاه متکلمان و مفسران ما این ردّ پا بوده که عالمان و بزرگان در سنجش انسان‌ها با آنچه باید انسان در زندگی داشته باشد، به لحاظ موضع فکری، دو گروه مؤمن و کافر و در ذیل کافر دو گروه قاصر و مقصر قایل بوده‌اند.

اگر کسی در مسیر پژوهش و تحقیق خود به نتیجه‌ای برسد که جامعه مؤمن آن را نپذیرد، آنگاه این زاویه نگاه به آن چگونه باید باشد؟

معضل امروزِ جامعه انسانی و بعد جامعه اسلامی و حتی جامعه شیعی ما خط کشی‌های تنگ و محدود است که وقتی اعمال می‌شود و مؤلفه‌های خاصی بر اساس آن مورد توجه قرار می‌گیرد، آنگاه رویارویی‌ها و خصم آوری‌ها مطرح می‌شود که خطرناک است.

این در حالی است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگام اعزام مالک اشتر به مصر (اگرچه او در مسیر توسط قداره بندانی که چنین تقسیم بندی‌هایی داشتند و با بازی‌های سیاسی به شهادت رسید) درباره تعامل و تعایشی که مالک باید با مردم انجام دهد، فرمودند: مردمی که با آن‌ها روبه‌رو می‌شوی عده‌ای مؤمن‌اند و مانند تو فکر می‌کنند و عده‌ای انسان‌اند و مثل تواند در خلق و حق.

یعنی امام نفرمودند؛ شما آنجا می‌روی عده‌ای کافر هستند و عده‌ای مؤمن، کافران را گردن بزن و با مؤمنان زندگی کن؛ این یعنی عده‌ای حقوق ایمانی دارند و عده‌ای حقوق انسانی که باید هر دو رعایت شود.

آیا در سیره قولی و فعلی معصوم مصادیقی برای رد مرزبندی‌ها و تحمیل عقاید بر دیگران وجود دارد؟

بله؛ از این گونه نصوص و آموزه‌ها در ادبیات دینی بویژه سیره اهل بیت (علیهم السلام) فراوان داریم؛ برای مثال شخصیت بزرگی از اصحاب امام باقر (علیه السلام) با یکی دیگر از اصحاب بحث کردند و آن شخصیت بزرگ در این خط کشی‌ها گفت: من نخی دارم و آن را وسط می‌گذارم، هر کس این سو بود با ماست و هر کس آن سو بود، فرقی ندارد علوی باشد و غیرعلوی، ما از وی برائت می‌جوییم.

شخص مقابل گفت: نمی‌شود این گونه در جامعه زندگی کرد؛ تا اینکه نزد امام باقر (علیه السلام) رفتند و مسئله را مطرح کردند. بر اساس روایات، امام (علیه السلام) آزرده شدند و فرمودند: اگر قرار باشد خطی وسط باشد به تعبیر خودتان یعنی ولایت ما و هر چه آن سوی آن باشد را تکفیر کنید، نمی‌توان در جامعه زندگی کرد و خدا هم چنین نکرده است.

از این رو، آنچه آیت الله محقق داماد بیان کرده، راهبردی و قابل بحث است و به نظر صحیح می‌رسد؛ یعنی اگر در جامعه مرکزیتِ صالح، محورِ بهنجار و مدیریت سالم داشته باشیم، آنگاه اگر کسی خواست مقابل این شرایط بازی درآورد، مُحارب است وگرنه مُسالم است و همه در کنار هم بر اساس معیارهای انسانی زندگی مسالمت آمیز دارند.

 چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مواردی بصراحت فرمودند: من حقم اما تا جامعه در دست دیگری بدرستی اداره می‌شود و مردم زندگی آرام دارند، سخنی نمی‌گویم.

بنابراین خوب است فاضلان، علما و فقیهان حال که این میدان باز شده، این مهم را از سر دقت، متکی به نصوص و عقلانیت و به دور از فضای هیجانی مورد بحث قرار دهند تا جامعه چه شیعی، چه اسلامی و چه انسانی به تعایش انسانی دست یابد.

نگاه کنونی در جهان اسلام که به جنایاتی مانند جنایات وهابیت و داعش می‌انجامد پیامد این نگاه صفر و صدی در مواجهه با آرای ناهمسوست؟

اگر بنا باشد هر کسی در موضعی که ایستاده، خط و مرزی ایجاد کند و همهٔ آن سوی دیگر را ناحق به معنای لازم الخروج از صحنه بداند، دیگر زندگی ممکن نخواهد بود، چون به هر حال هر کسی موضعی برای خود دارد و بر اساس باور خویش زندگی می‌کند و آن باور را استوار و درست می‌داند که البته غیر از این هم اگر باشد، زندگی شکل نمی‌گیرد، اما اگر این باور را به سمتی ببرد که حق حیات را فقط برای خود و همفکرانش قایل باشد و این حق را از دیگران سلب کند، پیامدهای خطرناک دارد.

چنان که در خطبه اخیر یکی از خطبای سعودی شنیدم که بصراحت می‌گفت: شیعه با همه وجوه و نحله‌هایش، مشرک‌اند و باید از صحنه خارج شوند و حق زندگی ندارند؛ که چنین نگاهی نتیجه‌ رها کردن آموزه‌ها و نصوص دینی است.

اگر نگاه صفر و صدی به مسئله کفر و ایمان کنار گذاشته شود و مُحارب و مُسالم جایگزین آن گردد، چه رهاوردی برای جامعه انسانی و اسلامی دارد؟

نگاه کفر و ایمانی نگاهی ارزشی است و به حوزه ذهن، زبان، عقیده، جان و تفکر مربوط می‌شود، وقتی این به صحنه زندگی وارد شود، اگر ایمان و کفر به مرحله‌ای برسد که دارنده ایمان به معنای خاص خود را همه چیز تمام بداند، به مشکل برمی خوریم، اما اگر جامعه به مُحارب و مُسالم تقسیم شد و جامعه بر اساس باوری که استوار می‌داند و در مسیر کرامت، عزت و سلامت انسان زندگی را اداره کرد، صحیح خواهد بود.

به عبارت دیگر، اگر بپذیریم ایمان و کفر ارزشی است، هر کس بر اساس باوری که دارد اگر متدین باشد (اعم از مسلمان و غیرمسلمان) و برای خود حجت داشته باشد عندالله، مأجور است، مگر آنکه در مقدمات حجت‌اش خدشه وارد کنیم، اما در این حال هم حق انسانی او بر جای خود است.

اگر در دو سه کشور با قرائتی از اسلام، حاکمیتی وجود داشت و این قرائت به صراحت اعلام کرد همه کسانی که با قرائت‌های دیگر از اسلام زندگی را پیش می‌برند آزادند زندگی کنند و تعامل داشته باشند و به میثاق عمومی و ملی عمل کنند و فقط محارب باشند، زندگی خوب می‌شود وگرنه آن می‌شود که امروز می‌بینیم.

چند سال پیش در همایشی در ترکیه پروفسور محمد قُرباز، رئیس دیانت ترکیه در جمع علما گفت: می‌خواستم در این سه روز بپرسم همه ما به یک دین معتقدیم و به یک قرآن، خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس چرا این‌ها که وارد مسجد می‌شوند و با گفتن «لا إله إلّا اللّه» ۴۰ نفر را می‌کشند! چه کسی این دین را تعریف کرده که من با سبک خاصی حق حیات داشته باشم و دیگران نه!

این‌ها را ما تبیین کرده‌ایم، چرا به گونه‌ای دین را تفسیر کرده‌ایم که عده‌ای برآمده‌اند که جز خودشان حق حیات برای کسی قایل نیستند.

این‌ همان تعبیر و برداشت نادرست از کفر و ایمان است، اما اگر آمدیم در وادی ذهن و زبان، ارزشگذاری کرده و در واقعیت جامعه برای همه حق حیات قایل شدیم و مسئله مُحارب و مُسالم را مطرح کردیم، برکات بسیار دارد.

ضرورت‌های ایجاد این گفتمان را چه می‌دانید؟

- به شخصه به عنوان عضو جامعه فکری دینی معتقدم باید هر مسئله‌ای در فضای علمی‌اش به بحث گذاشته شود و به وادی غیر آن کشیده نشود؛ همچنین، طرح این مباحث باید در فضای علمی مسالمت آمیز نه محاربت آمیز باشد. خوشبختانه در سطح جهان اسلام این فضا بتدریج در حال باز شدن است، چنان که در فضای نشر دینی، فکری و اسلامی گویی می‌خواهند یکدیگر را تحمل کنند، چنان که در میان ناشران اهل سنت هستند کسانی که هم فکر شیعه را منتشر می‌کنند هم آرای اهل سنت را، البته از قدیم این سنت در میان شیعه رایج بوده است.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.