قدس آنلاین- دریای آرام و بی سر و صدای هویت ملی سرزمین مادری، ناگهان در برابر یک خبر جنگی، طی چندین ساعت، متلاطم میگردد و از هر طرف و هر سو، امواج پرقدرت زنده باد «کلمه حسین» به حرکت درمیآید و سپهر هیجان «هم رنگی با حسین» یا «همرهی با حسین» از اعماق سرخفام قلب جوانان میهن، دایرههای پرجذبه و رنگارنگش را در زمین و آسمان منتظر ایران، به چرخش درمیآورد، تا چشم همیشه بیدار «هویت حسینی» جامعه ایرانی، اسیر اخبار تأسف آفرین ستمگران مالی و پولی و حرص ورزان صندلی پرست نشوند و از اینان که از «حسین» و «خدای حسین» دور گشتهاند و به منظور تصرف یک سفینه «لقمه طلا»، براحتی حاضر میشوند یکصد سفینه «تأسف» و «خجالت» را به میان دل و دیده و زبان ملت، پخش کنند و اندوه و غم آوارگی را وسعت بخشند؛ دوری گزینند و گوش و چشم از سفینه نشینان پیروز «طلا باز» برگیرند و تنها... در سکوتی اشک ریزان، که میتواند «فکر و ذکر» آدمی را به سیاحتی ناخواسته، در اعماق صمیمیت جامعه و میهن ببرد به «شهابی» بیندیشد که با خود یک زمزمه خبری آورده است یک زمزمه تماشایی! یک زمزمه بارانی! یک زمزمه شادکامانه؛ یک زمزمه مقتدرانه، از یک لاله جوان؛ که میخواست «سرباز» باشد و میخواست «سرباز» بشود؛ و تا «سربازی» مدافع میهن باشد.
آری، چنین شد که: شهاب تاریخ عشق حسینی، خبر آورد «لاله بی سر شده» یک سرباز شد؛ تا در شاهراههای هویت امروزین میهن، روایت «سر بریده» بخوانند! و باز، روایت در روایت از «سر بریده» بخوانند، تا مدرسهها و دانشکدهها و کاروانهای آموزشی به زیر سایبانهای غفلت آفرین، فرود نیایند و تا... «کلمه میهن» و «کلمه جوانان» در برابر «رقص نور و کلام و ترانه» دشمنان همیشه بیدار، خود را نبازد، و «سر و اندیشه و آینده» را، در «مجلس رقص نور و کلام برهنه» به زیر شمشیر قدرتمند غفلت آور «مدافعان قلعه پوسیده دموکراسی و لذتهای جهانیاش» نفرستد و هویت ملی و ایرانی را از انگیزههای دفاع گرانه و زیبایی شناسی برآمده از روح تاریخی کلمه حسین، تهی نسازد!
و چنین میشود که خبر «لاله بی سر شده»، هنگامی که بر بام قلبهای هجده سالگان و بیست و هشت سالگان و سی و هشت سالگان فرود آمد، تنها و تنها یک اتفاق افتاد و نه چیز دیگر!
«روبه روی سر بریده نشستن»
و نگاه کردن و جست وجو در اعماق دوست داشتن!
و سپس، قدم زدن در میان دو چشم
در میان دو چشمی که میخواست سرباز نام درخشنده حسین باشد و میخواست: به نوازش صبحگاهان زیبایی برخیزد تا، در صف زشتی سرایان بد آواری بد خواهان میهن جای نگیرد.
روبه روی سر بریده نشستن
و انتخاب کردن: زیبایی درخشنده کجاست؟ تا از زشتی فاصله پیدا کنیم! مگر نه اینکه؛ میهن پرست واقعی، در میان هزاران موج کلمه، کلمه حسین را میشناسد و میشتابد تا در کانون آن بنشیند!
و بدین خاطر سرخ است: که قلبها به حرکت درمیآیند
خونهای جوانان به جوش میآید! دستها پرقدرت میگردند! آرزوها پرحرارت میشوند! شوقها، شورآفرین میگردند! قامتها، برافراشته میشوند، و صدها، پرقدرت! و پرصلابت و پرهیبت! و بدین خاطر شوریده است: که میهن و هویت تاریخیاش به پیش میرود و دستها و صداها را، مدافع پرقدرت حرم میگرداند! حرم ارزشها، حرم حقیقتها، حرم ثروتها: و حرم «مظلومیتها» و حرم «معصومیتها»
Normal ۰ false false false EN-US X-NONE FA
نظر شما