قدس آنلاین- ترکیه از سال ۲۰۰۲ با قدرت گرفتن حزب عدالت و توسعه به عنوان یک حزب اسلام گرا در کانون توجهات قرار گرفت. از یک طرف وجهه اسلام گرایی این حزب مورد استقبال بسیاری از کشورها همچون جمهوری اسلامی ایران واقع شد و از طرف دیگر ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی از آینده قدرت گرفتن جریانهای اسلام گرا نگران شدند.
به مرور زمان ترکیه با به رسمیت شناختن محور مقاومت، به عنوان بازیگری نزدیک به ایران شناخته شد. به عنوان مثال در حالی جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی علیه حزب الله لبنان اتفاق افتاد که تحلیل گران این جنگ را جنگ نیابتی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا قلمداد میکردند و همچنین تحولات میدانی جنگ به نفع حزب الله و شیعیان بود، در نهایت با شکست رژیم صهیونیستی افسانه شکست ناپذیری این رژیم به عنوان ارتش چهارم دنیا فروریخت. در این جنگ ترکیه به انتقاد از سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی میپرداخت اما دولت سعودی حزب الله لبنان را مورد شماتت قرار داده بود.
این پیروزی به مثابه پیروزی ایران در منطقه تلقی میشد. این در حالی بود که در تاریخ مبارزه اعراب - اسرائیل اتحاد دنیای عرب از این رژیم شکست خورده و سرخوردگی شدیدی را برای آنها ایجاد کرده بود. به همین دلیل این پیروزی، ایران را به کانون توجهات منطقه تبدیل کرد و کشورهایی چون ترکیه بعد از جنگ به مواضع خود افتخار کردند.
در ماهها و سالهای بعد، تحولات منطقه با پیروزی حماس در جنگ ۲۲ روزه و ناکامیهای آَشکار آمریکاییها در عراق و افغانستان به سرعت رقم خورد و همین موارد منجر به احساس خلأ قدرت آمریکا در منطقه شد. بازیگران منطقه از این پس برای پر کردن این خلأ به رقابت شدید با یکدیگر پرداختند.
هرچند میتوان گفت ترکیه بعد از مطرح شدن جمهوری اسلامی ایران در جنگ ۳۳ روزه و خلأ قدرتهای فرامنطقه ای در غرب آسیا، تلاش برای عقب نماندن از ایران را مضاعف کرد اما این باعث نشد تا هارمونی میان این دو کشور از بین برود.
اتحاد نانوشته ایران و ترکیه در رأس جبهه شمال
الیستر کروک، از صاحب نظران غربی بر این باور است که جنوب غرب آسیا بعد از حوادث یازده سپتامبر و روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه، دو جبهه بازیگر را در خود جا داده است که به رقابت با یکدیگر میپرداختند. جبهه شمالی با دو بازیگر اصلی یعنی ایران و ترکیه با همراهی کشورهایی چون سوریه و عراق، در مقابل جبهه جنوبی که ارتجاع عرب یعنی عربستان سعودی و اردن در کنار رژیم صهیونیستی در آن قرار دارند.
اشتراکات فراوان و مکمل بین ایران و ترکیه باعث شد تا این دو کشور در کنار یکدیگر بتوانند به نقش مؤثر در منطقه دست یابند. شرایط ژئوپلتیکی دو کشور وضعیتی را ایجاد کرده تا هم ایران برای فروش انرژی به اروپا نیاز به ترکیه داشته باشد و هم ترکیه برای تبدیل شدن به بازیگری مؤثر در منطقه نیاز به اتصال با منطقه خلیج فارس از طریق ایران داشته باشد. رویکرد انتقادی ایران و ترکیه از حضور آمریکا در منطقه و همچنین حمایتهای ترکیه از پیشرفتهای هستهای و واکنش نسبت به تحریمهای ظالمانه علیه کشورمان نیز روابط این دو کشور را هر روز نزدیکتر میکرد. همچنین ترکیه برای افزایش نقش خود به عنوان میانجیگر، همراه با برزیل در کنفرانس تهران در سال ۲۰۱۰ حضور یافت تا به عنوان حامی مذاکره و گفت وگو به اروپاییها و کشورهای منطقه معرفی شود، هرچند کنفرانس تهران به دلیل مخالفت آمریکا به نشستی ناموفق تبدیل شد اما ثمره آن افزایش بی اعتمادی به آمریکا در اذهان کارگزاران ترک بود و این خود یعنی نزدیکی بیش از پیش به تهران!
باید توجه داشت حزب عدالت و توسعه حتی به صرف قدرت منطقهای راضی نبوده و در فکر نقش آفرینی به عنوان یک قدرت جهانی فعالیت میکرد. پیگیری طرحهایی همچون عضویت در اتحادیه اروپا، همکاری با آمریکا و قدرتهای بزرگ، سه برابر شدن سفارتخانههای این کشور در قاره آفریقا و سیاست تنش صفر با همسایگان و نظریه عمق استراتژیک داوود اوغلو نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.
رویای تنش صفر با همسایگان
سیاست «تنش صفر با همسایگان» از کتاب «عمق استراتژیک» (Strategic Depth) داووداوغلو استخراج شد، این سیاست خارجی در صورت اعمال موفقیتآمیز میتوانست به الگو و مدلی جذاب در منطقه تبدیل شود. این نظریه معتقد است ترکیه موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک دارد و از آنجا که دروازههای ارتباط اروپا با غرب آسیاست باید نقشی فعال و محوری را بازی کند. به همین دلیل باید به سرعت روابط خود را با مناطق تحت تسلط حکومت عثمانی سابق بهبود ببخشد و با نفوذ نرم خود قدرت سابق را دوباره احیا کند. هرچند داووداوغلو از لفظ عثمانی گری فرار میکند اما به دنبال بازگشت به دوران قدرتمند تاریخی خود بود، بازگشتی که باید آن را نئوعثمانی گرایی نامید چرا که علاوه بر بازگشت پذیر نبودن مرزهای گذشته عثمانی، ترکیه به دنبال آن نیست تا با سیاستهای جهادی خود باز هم به غرب بتازد بلکه به دنبال نشان دادن الگویی از اسلام سیاسی است که میتواند با قدرتهای مختلف همزیستی داشته باشد.
اما چالشهای پیش آمده در راه اجرای سیاست تنش صفر با همسایگان اردوغان را از آن سیاست دور کرد. نقطه عطف منطقه غرب آسیا و سیاست خارجی پر فراز و نشیب ترکیه را باید در دوره موسوم به «بیداری اسلامی» جست و جو کرد که راهبرد عدم تنش با همسایگان را به یک شعار توخالی و غیرعملیاتی تبدیل کرد.
بیداری اسلامی به مثابه نقطه عطف
بیداری اسلامی و شروع تظاهراتهای مردمی با شعارهای ضدغربی و ضدصهیونیستی در سال ۲۰۱۰ میلادی به حدی غیر منتظره بود که کشورهای مختلف دنیا در مقابل آن منفعل شدند. ترکیه نیز از کشورهایی بود که در همین سردرگمی به سر میبرد.
اردوغان درقبال تونس به عنوان اولین کشور این دومینوی تاریخی ابتدا سکوت کرد و بعد از مشخص شدن سقوط دولت و فرار رئیس جمهور آن به عربستان سعودی سیاست خارجی خود را فعال کرد.
ترکها در خصوص مصر نیز با کمی تأخیر از خواست مردم حمایت کردند و قدرت گرفتن مرسی و اخوانیها را پیروزی بزرگی برای خود میدیدند. به همین دلیل بود که کودتای السیسی روابط این دو کشور را تیره و تار کرد. ترکیه با شروع تحولات لیبی نیز مواضع شفافی از خود نشان نداد چون وضعیت انقلابی در لیبی را علت به مخاطره انداختن منافع تجاری خود با این کشور میدانست به همین دلیل اردوغان حتی پیشنهاد میانجی گری داد اما با افزایش اعتراضات و عزم ناتو در تمام کردن کار قذافی، در این مسیر با غرب همراه شد.
اعتراضات در بحرین و سرکوب نیروهای انقلابی آن توسط سعودیها ابتدا انتقادات ملایمی را از جانب نوعثمانی ها در برداشت. بحرین که با مواضع متعارض دو بازیگر اصلی یعنی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی همراه بود به ترکیه اجازه نمیداد تا بطور مستقیم به دفاع یا انتقاد از رژیم آل خلیفه دست بزند چراکه هر اقدامی منجر به واکنش از جانب یکی از قدرتهای مهم در این بحران میشد. روابط تجاری با کشورهای حاشیه خلیج فارس ترکیه را بر آن داشت تا مواضع این کشور را بیشتر در پازل سعودی قرار دهد و چشم به روی دیکتاتوری آل خلیفه ببندد.
قمار بزرگ
اما اتفاق ناگوار آنجا بود که ترکها در قماری تاریخی و خلاف سیاستهای کلان خود تنش صفر با همسایگان را فراموش کردند و در خصوص کشور دوست و همسایه خود یعنی سوریه تجدیدنظر کردند. دستگاه سیاست خارجی اردوغان که راه افزایش نفوذ در سرزمینهای سابق عثمانی به خصوص همسایگان خود را در موجسواری بر احساسات مردم و روی کار آمدن جریانهای اخوانی نزدیک به خود میدید درصدد بود تا رژیمهای وابسته و نزدیکتر به خود را ایجاد کند.
در ابتدای بحران سوریه ترکها به میانجی گری و اصلاحات در حکومت اسد دعوت میکردند اما کم کم این کشور در همراهی با غربیها و سعودیها به رفتن بشاراسد تاکید کرد و کشور خود را تبدیل به بهشت مخالفان اسد کرد. گردهمایی و جلسات مخالفان، آموزشهای نظامی و حتی معالجه تروریستهای مجروح هم با میزبانی اردوغان انجام میشد. کار به همین جا ختم نشد و با وجود فعال شدن گروههای تروریستی در سوریه این کشور به مخالفت با نظام سوریه ادامه داد و اعلام کرد دیکتاتوری در این کشور را نمیپذیرد اما در تناقضی آشکار با نظام دیکتاتوری آلخلیفه و آلسعود همراهی میکرد.
میتوان گفت با شروع بحرانهای تروریستی در سوریه و عراق و سپس دست اندازی ترکیه به مرزها و تمامیت ارضی این کشورها و تقویت تروریستها و خرید نفت ارزان قیمت از آنها، ترکیب محورهای شمال و جنوب دچار تغییر بزرگ شد و ترکیه دیگر در تحولات منطقه همراه با قطر و سعودیها در جبهه جنوب تعریف میشد. (باید به این نکته اشاره کرد که از دست دادن یک متحد قوی در منطقه هر چند برای ایران سخت بود اما خللی در راهبرد جمهوری اسلامی ایران در حمایت قاطع از محور مقاومت ایجاد نکرد.)
کمک به گروههای تکفیری برای سرنگونی بشار اسد، ورود به خاک عراق و ایجاد پایگاه در اطراف موصل، ساقط کردن جنگنده سوخوی روسیه بدلیل ناراحتی از ورود کرملین به درگیرهای منطقه، تحریمهای روسیه علیه این کشور و تشویق گروههای تروریستی برای ضربه زدن به کردهای سوریه، روابط آنکارا با بسیاری از کشورها را وارد مرحله بحرانی کرد و دیگر از تنش صفر با همسایگان خبری نبود.
تنش زدایی تدریجی و پایان قمار اردوغان
بلندپروازیهای اردوغان برای افزایش حوزه نفوذ خود در منطقه باعث شد نه تنها تمام اعتمادسازیهای او برای ورود به اتحادیه اروپا رنگ ببازد که منجر به چالشهای اساسی داخلی و خارجی برای ترکیه شود.
ترکیه زمانی به خود آمد که با السیسی در مصر رابطه سردی داشت، پیروزی محورمقاومت در سوریه و عراق پررنگ و خیره کننده بود و ایران توانسته بود روسها به عنوان بازیگری قدرتمند و فرامنطقه ای را با خود در این مسیر همراه کنند، ترکها هر روز با مسئولان عراقی صحبتهای تنش آمیز رد و بدل میکردند و حتی در تحریم روسیه و روابط سرد با ایران قرار داشتند. کمی بعدتر بحران تجزیه طلبی بارزانی در اقلیم کردستان عراق و خطر امنیت ملی و شورش کردهای ترکیه نیز بر نگرانیهای وی افزوده شد. در بعد داخلی نیز ناامنیهای مقطعی در ترکیه صنعت پردرآمد گردشگری در این کشور را با خطر مواجه کرده بود.
اردوغان که خود را در باتلاقی گرفتار میدید که بعد از سالها هزینه نتوانسته به ابتداییترین هدف خود یعنی تغییر نظام سیاسی سوریه برسد، تصمیم گرفت با بازگشت دوباره به سیاست عقیم تنش صفر با همسایگان جایگاه گذشته خود را احیا کند.
روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی که با اعزام کشتی «مأوی مرمره» به غزه و واکنش خشن اسرائیل به تیرگی گراییده بود، با عقب نشینی نسبی اردوغان پایان یافت. ترکیه از شرط برداشتن محاصره غزه برای برقراری دوباره با این رژیم عقب نشینی کرد.
در قدم دیگر آنکارا بدلیل ساقط کردن جنگنده سوخوی روسیه عذرخواهی کرد و وزرای خارجه دو کشور یعنی سرگئی لاوروف و مولود چاوش اوغلو ضمن دیدار با هم خواستار گشایش دوباره تعاملات اقتصادی شدند.
در کنار این موارد تنش بین قطر و عربستان سعودی نیز شروع شد. موضع گیریهای قطر به نفع ایران و انتقاد از مواضع سعودی با این وجود که قطر سالها در کنار ترکیه و عربستان از داعش و مخالفان بشاراسد حمایت میکرد باعث شد تا مورد غضب ائتلاف سعودی قرار بگیرد و شدیدترین تحریمها علیه کشور کوچک قطر اعمال شود به گونهای که هیچ کشوری جز ایران مرز هوایی و دریایی با او نداشته باشد. قطر به ایران نزدیک شد و ترکیه نیز به سرعت از طریق آسمان ایران روابط خود با قطر را افزایش داد.
رفت و آمد عالی رتبهترین مقامات سیاسی و نظامی ایران و ترکیه و اشتراک نظر در خصوص وضعیت جدید منطقه و ادعاهای استقلال طلبی مسعودبارزانی باعث شد تا بار دیگر نزدیکیهای ایران و ترکیه بیشتر شود.
ترکیه متوجه شد که بدون نظر جمهوری اسلامی ایران قادر نیست تحول بنیادینی در ساختار سیاسی کشورهای منطقه انجام دهد و باید با بلندپروازی و توهم خواندن نماز در دمشق خداحافظی کند.
باید گفت نزدیک شدن ترکیه به محورمقاومت و روسیه به معنای بازگشت تدریجی به سیاست تنش صفر با همسایگان و همکاریهای راهبردی با ایران ختم میشود. ترکیه اکنون متوجه شده است که جمهوری اسلامی ایران متحدی واقعی برای کشورهای منطقه است و متحدان خود را در بازیهای سیاسی معامله نمیکند چراکه در سختترین شرایط در کنار مردم و دولت سوریه ایستادگی کرده است، این برخلاف سیاست ترکها در قبال همسایه خود یعنی سوریه بود.
واقع گرایی به عنوان حلقه مفقوده سیاست خارجی اردوغان بار دیگر درحال ظهور است. دولتمردان ترک که در میدان نظامی شکست خوردند سعی دارند به جای قمار نظامی از حربههای نرم استفاده کنند تا در مذاکرات صلح سهم خود از مدیریت منطقه را افزایش دهند.
ترکیه از سال ۲۰۰۲ با قدرت گرفتن حزب عدالت و توسعه به عنوان یک حزب اسلام گرا در کانون توجهات قرار گرفت. از یک طرف وجهه اسلام گرایی این حزب مورد استقبال بسیاری از کشورها همچون جمهوری اسلامی ایران واقع شد و از طرف دیگر ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی از آینده قدرت گرفتن جریانهای اسلام گرا نگران شدند.
به مرور زمان ترکیه با به رسمیت شناختن محور مقاومت، به عنوان بازیگری نزدیک به ایران شناخته شد. به عنوان مثال در حالی جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی علیه حزب الله لبنان اتفاق افتاد که تحلیل گران این جنگ را جنگ نیابتی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا قلمداد میکردند و همچنین تحولات میدانی جنگ به نفع حزب الله و شیعیان بود، در نهایت با شکست رژیم صهیونیستی افسانه شکست ناپذیری این رژیم به عنوان ارتش چهارم دنیا فروریخت. در این جنگ ترکیه به انتقاد از سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی میپرداخت اما دولت سعودی حزب الله لبنان را مورد شماتت قرار داده بود.
این پیروزی به مثابه پیروزی ایران در منطقه تلقی میشد. این در حالی بود که در تاریخ مبارزه اعراب - اسرائیل اتحاد دنیای عرب از این رژیم شکست خورده و سرخوردگی شدیدی را برای آنها ایجاد کرده بود. به همین دلیل این پیروزی، ایران را به کانون توجهات منطقه تبدیل کرد و کشورهایی چون ترکیه بعد از جنگ به مواضع خود افتخار کردند.
در ماهها و سالهای بعد، تحولات منطقه با پیروزی حماس در جنگ ۲۲ روزه و ناکامیهای آَشکار آمریکاییها در عراق و افغانستان به سرعت رقم خورد و همین موارد منجر به احساس خلأ قدرت آمریکا در منطقه شد. بازیگران منطقه از این پس برای پر کردن این خلأ به رقابت شدید با یکدیگر پرداختند.
هرچند میتوان گفت ترکیه بعد از مطرح شدن جمهوری اسلامی ایران در جنگ ۳۳ روزه و خلأ قدرتهای فرامنطقه ای در غرب آسیا، تلاش برای عقب نماندن از ایران را مضاعف کرد اما این باعث نشد تا هارمونی میان این دو کشور از بین برود.
اتحاد نانوشته ایران و ترکیه در رأس جبهه شمال
الیستر کروک، از صاحب نظران غربی بر این باور است که جنوب غرب آسیا بعد از حوادث یازده سپتامبر و روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه، دو جبهه بازیگر را در خود جا داده است که به رقابت با یکدیگر میپرداختند. جبهه شمالی با دو بازیگر اصلی یعنی ایران و ترکیه با همراهی کشورهایی چون سوریه و عراق، در مقابل جبهه جنوبی که ارتجاع عرب یعنی عربستان سعودی و اردن در کنار رژیم صهیونیستی در آن قرار دارند.
اشتراکات فراوان و مکمل بین ایران و ترکیه باعث شد تا این دو کشور در کنار یکدیگر بتوانند به نقش مؤثر در منطقه دست یابند. شرایط ژئوپلتیکی دو کشور وضعیتی را ایجاد کرده تا هم ایران برای فروش انرژی به اروپا نیاز به ترکیه داشته باشد و هم ترکیه برای تبدیل شدن به بازیگری مؤثر در منطقه نیاز به اتصال با منطقه خلیج فارس از طریق ایران داشته باشد. رویکرد انتقادی ایران و ترکیه از حضور آمریکا در منطقه و همچنین حمایتهای ترکیه از پیشرفتهای هستهای و واکنش نسبت به تحریمهای ظالمانه علیه کشورمان نیز روابط این دو کشور را هر روز نزدیکتر میکرد. همچنین ترکیه برای افزایش نقش خود به عنوان میانجیگر، همراه با برزیل در کنفرانس تهران در سال ۲۰۱۰ حضور یافت تا به عنوان حامی مذاکره و گفت وگو به اروپاییها و کشورهای منطقه معرفی شود، هرچند کنفرانس تهران به دلیل مخالفت آمریکا به نشستی ناموفق تبدیل شد اما ثمره آن افزایش بی اعتمادی به آمریکا در اذهان کارگزاران ترک بود و این خود یعنی نزدیکی بیش از پیش به تهران!
باید توجه داشت حزب عدالت و توسعه حتی به صرف قدرت منطقهای راضی نبوده و در فکر نقش آفرینی به عنوان یک قدرت جهانی فعالیت میکرد. پیگیری طرحهایی همچون عضویت در اتحادیه اروپا، همکاری با آمریکا و قدرتهای بزرگ، سه برابر شدن سفارتخانههای این کشور در قاره آفریقا و سیاست تنش صفر با همسایگان و نظریه عمق استراتژیک داوود اوغلو نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.
رویای تنش صفر با همسایگان
سیاست «تنش صفر با همسایگان» از کتاب «عمق استراتژیک» (Strategic Depth) داووداوغلو استخراج شد، این سیاست خارجی در صورت اعمال موفقیتآمیز میتوانست به الگو و مدلی جذاب در منطقه تبدیل شود. این نظریه معتقد است ترکیه موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک دارد و از آنجا که دروازههای ارتباط اروپا با غرب آسیاست باید نقشی فعال و محوری را بازی کند. به همین دلیل باید به سرعت روابط خود را با مناطق تحت تسلط حکومت عثمانی سابق بهبود ببخشد و با نفوذ نرم خود قدرت سابق را دوباره احیا کند. هرچند داووداوغلو از لفظ عثمانی گری فرار میکند اما به دنبال بازگشت به دوران قدرتمند تاریخی خود بود، بازگشتی که باید آن را نئوعثمانی گرایی نامید چرا که علاوه بر بازگشت پذیر نبودن مرزهای گذشته عثمانی، ترکیه به دنبال آن نیست تا با سیاستهای جهادی خود باز هم به غرب بتازد بلکه به دنبال نشان دادن الگویی از اسلام سیاسی است که میتواند با قدرتهای مختلف همزیستی داشته باشد.
اما چالشهای پیش آمده در راه اجرای سیاست تنش صفر با همسایگان اردوغان را از آن سیاست دور کرد. نقطه عطف منطقه غرب آسیا و سیاست خارجی پر فراز و نشیب ترکیه را باید در دوره موسوم به «بیداری اسلامی» جست و جو کرد که راهبرد عدم تنش با همسایگان را به یک شعار توخالی و غیرعملیاتی تبدیل کرد.
بیداری اسلامی به مثابه نقطه عطف
بیداری اسلامی و شروع تظاهراتهای مردمی با شعارهای ضدغربی و ضدصهیونیستی در سال ۲۰۱۰ میلادی به حدی غیر منتظره بود که کشورهای مختلف دنیا در مقابل آن منفعل شدند. ترکیه نیز از کشورهایی بود که در همین سردرگمی به سر میبرد.
اردوغان درقبال تونس به عنوان اولین کشور این دومینوی تاریخی ابتدا سکوت کرد و بعد از مشخص شدن سقوط دولت و فرار رئیس جمهور آن به عربستان سعودی سیاست خارجی خود را فعال کرد.
ترکها در خصوص مصر نیز با کمی تأخیر از خواست مردم حمایت کردند و قدرت گرفتن مرسی و اخوانیها را پیروزی بزرگی برای خود میدیدند. به همین دلیل بود که کودتای السیسی روابط این دو کشور را تیره و تار کرد. ترکیه با شروع تحولات لیبی نیز مواضع شفافی از خود نشان نداد چون وضعیت انقلابی در لیبی را علت به مخاطره انداختن منافع تجاری خود با این کشور میدانست به همین دلیل اردوغان حتی پیشنهاد میانجی گری داد اما با افزایش اعتراضات و عزم ناتو در تمام کردن کار قذافی، در این مسیر با غرب همراه شد.
اعتراضات در بحرین و سرکوب نیروهای انقلابی آن توسط سعودیها ابتدا انتقادات ملایمی را از جانب نوعثمانی ها در برداشت. بحرین که با مواضع متعارض دو بازیگر اصلی یعنی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی همراه بود به ترکیه اجازه نمیداد تا بطور مستقیم به دفاع یا انتقاد از رژیم آل خلیفه دست بزند چراکه هر اقدامی منجر به واکنش از جانب یکی از قدرتهای مهم در این بحران میشد. روابط تجاری با کشورهای حاشیه خلیج فارس ترکیه را بر آن داشت تا مواضع این کشور را بیشتر در پازل سعودی قرار دهد و چشم به روی دیکتاتوری آل خلیفه ببندد.
قمار بزرگ
اما اتفاق ناگوار آنجا بود که ترکها در قماری تاریخی و خلاف سیاستهای کلان خود تنش صفر با همسایگان را فراموش کردند و در خصوص کشور دوست و همسایه خود یعنی سوریه تجدیدنظر کردند. دستگاه سیاست خارجی اردوغان که راه افزایش نفوذ در سرزمینهای سابق عثمانی به خصوص همسایگان خود را در موجسواری بر احساسات مردم و روی کار آمدن جریانهای اخوانی نزدیک به خود میدید درصدد بود تا رژیمهای وابسته و نزدیکتر به خود را ایجاد کند.
در ابتدای بحران سوریه ترکها به میانجی گری و اصلاحات در حکومت اسد دعوت میکردند اما کم کم این کشور در همراهی با غربیها و سعودیها به رفتن بشاراسد تاکید کرد و کشور خود را تبدیل به بهشت مخالفان اسد کرد. گردهمایی و جلسات مخالفان، آموزشهای نظامی و حتی معالجه تروریستهای مجروح هم با میزبانی اردوغان انجام میشد. کار به همین جا ختم نشد و با وجود فعال شدن گروههای تروریستی در سوریه این کشور به مخالفت با نظام سوریه ادامه داد و اعلام کرد دیکتاتوری در این کشور را نمیپذیرد اما در تناقضی آشکار با نظام دیکتاتوری آلخلیفه و آلسعود همراهی میکرد.
میتوان گفت با شروع بحرانهای تروریستی در سوریه و عراق و سپس دست اندازی ترکیه به مرزها و تمامیت ارضی این کشورها و تقویت تروریستها و خرید نفت ارزان قیمت از آنها، ترکیب محورهای شمال و جنوب دچار تغییر بزرگ شد و ترکیه دیگر در تحولات منطقه همراه با قطر و سعودیها در جبهه جنوب تعریف میشد. (باید به این نکته اشاره کرد که از دست دادن یک متحد قوی در منطقه هر چند برای ایران سخت بود اما خللی در راهبرد جمهوری اسلامی ایران در حمایت قاطع از محور مقاومت ایجاد نکرد.)
کمک به گروههای تکفیری برای سرنگونی بشار اسد، ورود به خاک عراق و ایجاد پایگاه در اطراف موصل، ساقط کردن جنگنده سوخوی روسیه بدلیل ناراحتی از ورود کرملین به درگیرهای منطقه، تحریمهای روسیه علیه این کشور و تشویق گروههای تروریستی برای ضربه زدن به کردهای سوریه، روابط آنکارا با بسیاری از کشورها را وارد مرحله بحرانی کرد و دیگر از تنش صفر با همسایگان خبری نبود.
تنش زدایی تدریجی و پایان قمار اردوغان
بلندپروازیهای اردوغان برای افزایش حوزه نفوذ خود در منطقه باعث شد نه تنها تمام اعتمادسازیهای او برای ورود به اتحادیه اروپا رنگ ببازد که منجر به چالشهای اساسی داخلی و خارجی برای ترکیه شود.
ترکیه زمانی به خود آمد که با السیسی در مصر رابطه سردی داشت، پیروزی محورمقاومت در سوریه و عراق پررنگ و خیره کننده بود و ایران توانسته بود روسها به عنوان بازیگری قدرتمند و فرامنطقه ای را با خود در این مسیر همراه کنند، ترکها هر روز با مسئولان عراقی صحبتهای تنش آمیز رد و بدل میکردند و حتی در تحریم روسیه و روابط سرد با ایران قرار داشتند. کمی بعدتر بحران تجزیه طلبی بارزانی در اقلیم کردستان عراق و خطر امنیت ملی و شورش کردهای ترکیه نیز بر نگرانیهای وی افزوده شد. در بعد داخلی نیز ناامنیهای مقطعی در ترکیه صنعت پردرآمد گردشگری در این کشور را با خطر مواجه کرده بود.
اردوغان که خود را در باتلاقی گرفتار میدید که بعد از سالها هزینه نتوانسته به ابتداییترین هدف خود یعنی تغییر نظام سیاسی سوریه برسد، تصمیم گرفت با بازگشت دوباره به سیاست عقیم تنش صفر با همسایگان جایگاه گذشته خود را احیا کند.
روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی که با اعزام کشتی «مأوی مرمره» به غزه و واکنش خشن اسرائیل به تیرگی گراییده بود، با عقب نشینی نسبی اردوغان پایان یافت. ترکیه از شرط برداشتن محاصره غزه برای برقراری دوباره با این رژیم عقب نشینی کرد.
در قدم دیگر آنکارا بدلیل ساقط کردن جنگنده سوخوی روسیه عذرخواهی کرد و وزرای خارجه دو کشور یعنی سرگئی لاوروف و مولود چاوش اوغلو ضمن دیدار با هم خواستار گشایش دوباره تعاملات اقتصادی شدند.
در کنار این موارد تنش بین قطر و عربستان سعودی نیز شروع شد. موضع گیریهای قطر به نفع ایران و انتقاد از مواضع سعودی با این وجود که قطر سالها در کنار ترکیه و عربستان از داعش و مخالفان بشاراسد حمایت میکرد باعث شد تا مورد غضب ائتلاف سعودی قرار بگیرد و شدیدترین تحریمها علیه کشور کوچک قطر اعمال شود به گونهای که هیچ کشوری جز ایران مرز هوایی و دریایی با او نداشته باشد. قطر به ایران نزدیک شد و ترکیه نیز به سرعت از طریق آسمان ایران روابط خود با قطر را افزایش داد.
رفت و آمد عالی رتبهترین مقامات سیاسی و نظامی ایران و ترکیه و اشتراک نظر در خصوص وضعیت جدید منطقه و ادعاهای استقلال طلبی مسعودبارزانی باعث شد تا بار دیگر نزدیکیهای ایران و ترکیه بیشتر شود.
ترکیه متوجه شد که بدون نظر جمهوری اسلامی ایران قادر نیست تحول بنیادینی در ساختار سیاسی کشورهای منطقه انجام دهد و باید با بلندپروازی و توهم خواندن نماز در دمشق خداحافظی کند.
باید گفت نزدیک شدن ترکیه به محورمقاومت و روسیه به معنای بازگشت تدریجی به سیاست تنش صفر با همسایگان و همکاریهای راهبردی با ایران ختم میشود. ترکیه اکنون متوجه شده است که جمهوری اسلامی ایران متحدی واقعی برای کشورهای منطقه است و متحدان خود را در بازیهای سیاسی معامله نمیکند چراکه در سختترین شرایط در کنار مردم و دولت سوریه ایستادگی کرده است، این برخلاف سیاست ترکها در قبال همسایه خود یعنی سوریه بود.
واقع گرایی به عنوان حلقه مفقوده سیاست خارجی اردوغان بار دیگر درحال ظهور است. دولتمردان ترک که در میدان نظامی شکست خوردند سعی دارند به جای قمار نظامی از حربههای نرم استفاده کنند تا در مذاکرات صلح سهم خود از مدیریت منطقه را افزایش دهند.
*ویژه نامه روایت امروز روزنامه قدس
نظر شما