تحولات منطقه

سینمای بومی، موضوعی فراموش‌شده در ساختار و تعریف سینمای امروز ایران است؛ سینمایی که می‌تواند نجات‌دهنده حرفه‌ای باشد که برای امرار معاش روزانه سینمادارها و البته گشاد کردن جیب تهیه‌کننده‌ها درگیر ساخت آثار کمدی، سطحی از نوع خالتور و گشت ارشاد و... شده است، آثاری که به‌نوعی روی فیلمفارسی را سفید کرده‌اند!

زمان مطالعه: ۴ دقیقه

قدس آنلاین- سینمای بومی، موضوعی فراموش‌شده در ساختار و تعریف سینمای امروز ایران است؛ سینمایی که می‌تواند نجات‌دهنده حرفه‌ای باشد که برای امرار معاش روزانه سینمادارها و البته گشاد کردن جیب تهیه‌کننده‌ها درگیر ساخت آثار کمدی، سطحی از نوع خالتور و گشت ارشاد و... شده است، آثاری که به‌نوعی روی فیلمفارسی را سفید کرده‌اند!  
 

روزی روزگاری در این مملکت فیلم‌هایی ساخته می‌شد مثل ناخدا خورشید، جهیزیه برای رباب، ‌آنسوی آتش و... که هم داستان داشت و هم کل ایران را در قاب تصویر می‌گرفت و سینمایی می‌ساخت پر از داستان‌های متفاوت که هرکدام‌شان لهجه خاص خود را داشتند و آدم‌هایشان شبیه هم نبودند و آسمان و زمین‌شان با هم فرق می‌کرد. آن‌زمان قرار نبود که همه ایران، تهران باشد و سینما فقط داستان آدم‌هایی را بگوید که در آپارتمان‌های نگون‌بخت تهران زندگی می‌کنند و در خیابان‌ها و بزرگراه‌هایش از ازدحام ترافیک دچار وهم می‌شوند و برای خنداندنشان باید به جفنگیات پناه برد.

روزی روزگاری سینمای ایران داستان داشت و قصه‌هایش اصلاً شبیه هم نبود. آن‌زمان قرار بود سینمای بومی حرف اول را بزند که می‌زد، اما کم‌کم سینما شد تهران و آدم‌های تهران با قصه‌های تکراری‌شان شدند رونق سینماها. فیلم‌سازان تن به رخوت دادند و شدند کمدی‌ساز و قصه‌های آپارتمانی، بنیه سینمای ایران را مکیدند!

سینمایی که جوانان آن را ساخته‌اند

برای ما که آن سینما را یادمان است و سینمای دهه هفتاد تا امروز را مرور کرده‌ایم و دیده‌ایم که چه برسرش آمده، تماشای فیلمی مانند تیک‌آف می‌تواند یک سورپرایز باشد و کمی حالمان را خوب کند.

«تیک‌آف» ساخته احسان عبدی‌پور درحالی‌که یک‌جور آبروداری برای سینمای ایران است، در عین‌حال امیدبخش برای سینما هم هست، چراکه قرار است جوان‌ها سکان آن را به‌دست بگیرند؛ جوان‌هایی مانند سعید روستایی و محمدحسن مهدویان و همین عبدی‌پور که از اولین ساخته‌اش یعنی فیلم تلویزیونی همسنگر نشان داد که تصمیم دارد سینمای متفاوتی را به مردم نشان دهد و به منطقه و شهر زادگاهش یعنی بوشهر وفادار بماند و شاید به‌نوعی سینمای بومی ایران را احیا کند.

فیلم تیک‌آف از چند زاویه قابل بررسی است و نقاط قوتی دارد که ضعف‌هایش را می‌پوشاند.

فیلم‌نامه: داستان فیلم تیک‌آف درباره چند جوان است؛ جوان‌هایی که هرکدام روزگار تلخی را پشت‌سر ‌گذاشته‌اند، اما لنگ‌لنگان به زندگی ادامه داده‌اند. سرگذشت جوان‌های تیک‌آف و مشکلاتی که دارند اما گل‌درشت و شعاری نیست! بیننده باورشان می‌کند و با آن‌ها همراه می‌شود. شخصیت‌های اصلی فائز(مصطفی زمانی) و آتنا(پگاه آهنگرانی) هستند که خواهر و برادرند و نخ تسبیحی که آن‌ها را وامی‌دارد با سختی‌های زندگی کنار بیایند، برادر کوچک‌ترشان است که چشم امیدش به آن‌هاست. پدر آن‌ها در یک قمار همه زندگی را باخته و آرزوهای خانواده را به باد داده، مادر دق کرده و پدر رفته سمت عیاشی‌ها و تشکیل خانواده‌ای دیگر و حالا فائز و آتنا سرخورده و تنها در بن‌بست گیر افتاده‌اند و باید از برادر کوچک‌تر مراقبت کنند. پسری خرمشهری هم با فائز و خانواده‌اش دوست شده و درکنار آن‌ها، شریک بدبختی‌هایشان شده و در بوشهر ساز می‌زنند و از راه موسیقی زندگی می‌گذرانند و همین موسیقی که جنوبی است و با اصالت، داستان را گرم و متفاوت کرده و نگذاشته به دام یک‌نواختی و رخوت بیفتد. تیک‌آف را می‌توان یکی از بهترین فیلم‌های موزیکال ایران هم دانست که موسیقی بخشی از داستان و شخصیت‌هاست. فیلم‌نامه به‌جای عریض شدن و به حاشیه رفتن، عمیق می‌شود و خیلی زود ماجرای آدم‌ها را می‌گوید و آنچه برای بیننده جذاب می‌شود و او را پای فیلم نگه می‌دارد، عاقبت آدم‌های فیلم است؛ این‌که آن‌ها چگونه پوست می‌اندازند و دل به دریا می‌زنند تا شاید دستی پیدا شود و آن‌ها را دوباره به ساحل برگرداند.

تنها شخصیت کلیشه‌ای که کاملاً یک‌خطی است، شیرو(رضا یزدانی) است که هرچند خودش بی اوج و فرود است، اما بازی‌ای که به قصه می‌آورد، چالش‌های داستان را شکل می‌دهد. بطری‌بازی که او از دریانوردی با خودش به ارمغان می‌آورد مثل همان ضربه کوچکی است که به دومینویی بزرگ وارد می‌شود و موجی به‌وجود می‌آورد و همه‌چیز را با خودش می‌برد.

پایان داستان و تصمیم آتنا از آن بخش‌های مهیج فیلم است، اما پایان فیلم می‌توانست جور دیگری باشد، همان‌قدر تلخ و زمخت. اما معلوم نیست به چه دلیل عبدی‌پور به دام فانتزی می‌افتد! ‌

یک بازی خوب از مصطفی زمانی

بازیگران: مصطفی زمانی یکی از بازی‌های خوبش را در تیک‌آف به نمایش گذاشته است. لهجه را خوب درآورده و کاملاً به میمیک چهره و صدایش مسلط است و نشان می‌دهد که کاملاً خود را به داستان و عبدی‌پور سپرده و فهمیده قصه و کارگردان از او چه می‌خواهد. تیک‌آف برای آهنگرانی امتیازی است که باعث شده او از نقش‌های تکراری دختر تهرانی خلاف‌کار دربیاید و در هوای یک نقش کاملاً جدید، نفسی تازه کند، هرچند نتوانسته لهجه بوشهری را آن‌طورکه دیگر بازیگران موفق به اجرایش شده‌اند، دربیاورد.

زمختی چهره و هیکل رضا یزدانی همان‌چیزی است که شیرو لازم دارد. یزدانی بازیگر حرفه‌ای نیست، اما در اجرای شیرو موفق است.

اما برگ‌ برنده تیک‌آف بازیگران حرفه‌ای‌اش نیستند و اتفاقا بازیگران بومی‌اند! سوگل قلاتیان که اصالتاً شیرازی است و در اینجا نقش مسیح را بازی می‌کند، عالی ظاهر شده و لهجه کمک خوبی به او کرده و حمزه مقدم بازیگر نقش پسر خرمشهری با خود دنیای عجیب و غریبی را به فیلم آورده است و زنان و مردان بوشهری که نقش‌های حاشیه‌ای را بازی می‌کنند نیز هرکدام به‌تنهایی نقطه قوت فیلم‌ هستند، حتی همان بازیگری که نقش دایی فائز را بازی کرده است!

کارگردانی: تیک‌آف داستان و فضای گرمی دارد، عبدی‌پور این داستان را در ساختار و دکوپاژ ساده، اما بی‌عیب و نقصی روایت کرده است. چیزی در فیلم اضافه نیست، کارگردان برای گفتن حرفش ادا و اصول درنیاورده و برای همین است که دوربین را احساس نمی‌کنی، مکث اضافی در فیلم نیست، داستان در دل خود پویاست و نماها به قاعده تعریف شده تا باعث لنگی این حرکت نشود.

عبدی‌پور چندسال پیش در گفت‌وگویی تأکید کرده بود که بوشهر پر از داستان‌های سینمایی است و او می‌خواهد تا جایی‌که می‌تواند آن‌ها را تعریف کند. تیک‌آف یکی از همان داستان‌های خوب سینمایی است که می‌توان آن را دوست داشت و از دیدنش لذت برد.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.