قدس آنلاین- گروه استانها- اکبر بابایی مفرد: بوق یک دستگاه تولید کننده صدا بود جهت هشدار دادن برای رسیدن یا حضور وسیله نقلیه به دیگران، قانونی وجود داشت که همه وسایل نقلیه را ملزم به استفاده از بوق کرده بود.
دوچرخهها نیز در بسیاری از موارد، در حوزههای قضایی و قانونی ملزم به استفاده از یک دستگاه هشدار دهنده شنیداری بودند، اما این قانون جهانی نبوده و دستگاه مورد استفاده همیشه و الزاماً یک بوق نیست.
از فلسفه پیدایش بوق فاصله میگیریم، همین که همه بوق را میشناسند و عمدتاً میدانند کارایی آن چیست ما را بس است.
بوق هم به مانند دیگر وسایل سیر تکاملی خود را طی کرد و کم کم وارد مراحل تازهای شد، در این سیر تکاملی کارایی آن نیز تغییراتی محسوس داشت، زمانی برای هشدار بود، کم کم جای سلام و احوالپرسی را گرفت، بعد از آن به نشانه عصبانیت، دشنام، درگیری لفظی و ابزار آزار و اذیت مورد استفاده قرار گرفت، زمانی در حوالی بیمارستانها بوق زدن ممنوع بود، الان هم همان قانون به قوت خود باقیست، اما متاسفانه کسانی که از این وسیله استفاده میکنند نه قانون میشناسند و نه عرف، گاه و بیگاه دستشان را به روی این وسیله پر سر و صدا فشار میدهند و حرفشان را در هر قالبی که بخواهند میزنند.
هر چیزی کارایی خوب و بد دارد، هم میتوان استفاده مثبت از آن داشت و هم منفی، به مانند یک تیغ جراحی که اگر در دست یک جراح باشد میتواند جان یک نفر را از مرگ نجات دهد و اگر در دست یک جانی باشد فردی را از زندگی ساقط میکند.
تمام کاراییهای بوق به کنار، صدای هشدار دهندهاش آزار میدهد یا نه کاری نداریم، اما با همهی محاسن و معایب هیچ کس فکر نمیکرد بوق تا این اندازه پیشرفت کند و سری از میان سرها درآورد!
مدتیست بوق هم از اوضاع نابسامانی که همه در آن غوطه ور شدهایم چه کله ملقهایی که نمیزند، حالا آن وسیله خشک و بی جان هم آستینی برای خود بالا زده و تشکیلاتی دست و پا کرده است، تشکیلاتی که چارت هم دارد، اما به مانند گذشته قانونی که دیگران را ملزم به استفاده از آن میکرد، دیگر وجود ندارد، فقط کافیست بدانی که چه زمانی باید بوقچی باشی و آن را در سکوت به صدا در بیاوری!
حالا بوق قد کشیده و تشکیلات دراز و طویل خود را اداره نام نهاده که یک بوقچی به نام مدیر در راس آن بوق مینوازد و هرطور و هر کجا که بخواهد دست توانمندش را بر روی ابزار آزار دهندهای فشار میدهد که صدای کر کنندهاش فقط و فقط به گوش تعدادی انگشت شمار خوش میآید.
این روزها هم که مدیران بوقچی آرام آرام تعدادشان در حال افزایش است، در عوض نظارتها هم کم رنگ شدهاند، حالا خوشا به حال کسیست که از همان روزهای اول فرق آن بوق با این بوق را درک کرده و چراغ خاموش بدون هیچ تلاش و ترس و واهمهای بوقچی میشود!
نظر شما