قدس آنلاین_ گروه استانها_ طیبه قاسمی: یک روز از در مغازه ای در خیابان طالقانی شهرستان خرمشهر رد می شدم که اطلاعیه گم شدنش را دیدم، یک دختر بچه دو ساله گم شده بود، مادرش حال و روز خوبی نداشت حال اطرافیانش هم بد بود، شهر در نگرانی و تشویش بود و همه مردم دلشوره یگانه کوچولوی خانواده یونسی را داشتند به هر حال جستجو ها شروع شد؛ روزها از پی هم می گذشت همه داشتند می پذیرفتند که این بچه آب شده و در زمین فرو رفته است، همهمه میان مردم خرمشهر هم رو به فراموشی رفت، سال رفت و این داغ کهنه تر شد، چشمان مادر اما در انتظار مانده بود، افسر پرونده در نیروی انتظامی ۳ سال تمام به دنبال یافتن سرنخ یا ردی از کودک گم شده بود اما... زندگی برای مردم جریان داشت وقتی برای مادر این کودک در آن روز تلخ ایستاده بود. ۶ سال بود که بین مرگ و زندگی بود هر روز به این امید چشم باز می کرد که خبری، پیامی از او بیاید. خبر مرگ دو کودک در اینترنت داشت باقی مانده جانش را می گرفت. تحمل کاری بیهوده ای بود؛ تصمیم گرفت از طریق تلگرام، اینستاگرام موضوع را پیگیری کند، به هر حال تیری در تاریکی بود ۶ ماه بود که این راه را می رفت، با صدای مردی که از کودک خبر داشت این تیر به نشانه نشست.
یکی از ساکنین منطقه طالقانی خرمشهر می گوید: این دختر همراه مادر و خواهرش به سمت خانه مادربزرگ می رفتند که یک پژو دختر را سوار کرده و فرار میکند، خانواده و نیروی انتظامی به هر دری زدند، خبری از دختر نشد.
فاطمه محمدپور با بیان اینکه دیگر هیچ کس هیچ امیدی به پیدا شدن دختر نداشت، عنوان میکند: پلیس احتمال میداد که بچه را به مرز برده باشند یا خدای نکرده برای فروختن اعضای بدن او را دزدیده باشند تا ۴ ماه پیش؛ یعنی وقتی شش سال از گم شدن بچه گذشته بود که خبر رسید کسی ردی از دختر گمشده به خانواده اش داده است.
او ادامه میدهد: مادرش چهار ماه تمام عکس های دختر را در فضای مجازی به صورت گسترده پخش میکند و روزانه آن را به روز رسانی می کرده است تا اینکه هفته قبل فردی تماس می گیرد که من میدانم دختر شما کجاست.
محمدپور توضیح می دهد: با توجه به اینکه قبلاً نیز عدهای تماس گرفته بودند و این ادعا را داشتند و در پایان مشخص شده بود که یا سرکاری است یا قصد اخاذی دارند، خانواده یونسی باور نکرده بودند تماسگیرنده اما با دادن نشانه هایی آنها را راضی می کند که به تهران بروند.
او می افزاید: پس از اطمینان خانواده یونسی، مبنی بر اینکه این دختر در تهران منطقه شهر ری در یک خانواده با وضعیت مطلوب زندگی می کند، قبل از اینکه خانواده اش از طریق مقامات قضایی اقدام کنند، ظاهراً کسی که خبر پیدا شدن بچه را داده به پدر مادر ناتنی او هم اطلاع می دهد و این مرد و زن در طی تماسی که با خانواده اصلی دختر داشته اند، می گویند که بچه در سلامتی کامل است و شرایط و اوضاع خوبی دارد.
این شهروند ادامه می دهد: به آنها اطمینان می دهند درصدند که این کودک را تحویل دهند و چهارشنبه صبح بچه را به خرمشهر آورده و تحویل می دهند. پریروز نیز به پزشکی قانونی رفتند تا تست دی. ان. ای انجام دهند.
برای ادامه گزارش با مادر کودک تماس می گیرم خانم محمدی از من می خواهد با توجه به اینکه شرایط مناسبی ندارد و برادرش موضوع را پی گیری کرده با او حرف بزنم.
برادرش می گوید: حدود یک سال بود که عکس یگانه را در فضای مجازی پخش کرده بودیم این اتفاق در زمانی افتاد که ماجرای دو کودک فضای مجازی را پر کرده بود و ما به شدت نگران بودیم تا حدی که عکس ها را به سیستان و تهران نیز فرستادیم.
محمد حسین محمدی می افزاید: حتی چند تا از دوستانم که جزء لیدرهای استقلال بودند و فالوور های زیادی داشتند نیز آنها را به اشتراک گذاشتند.
او تصریح می کند: چهارشنبه یک تماس از طریق تلفن های کارتی داشتیم که گفتند بچه شما اینجاست، سریع پرسیدم پول میخواهید؟ چون فکر میکردم مثل قبلیها سرکارم گذاشته اند، اما او قسم خورد که دروغ نمی گوید.
دایی یگانه ادامه می دهد: بعد از آن پدر و مادر فعلی خواهرزادهام هم با من تماس گرفتند و گفتند که بچه را از اهواز خریده و برده اند، اما نمیدانستند که دزدی است یا مشکلی دارد تا عکس او را هفته پیش در فضاهای مجازی دیدند.
او توضیح می دهد: به تهران رفتیم تمام آدرس هایی که داده بودند دقیق بود، به کلانتری مراجعه کردیم به دلیل نداشتن حکم قضایی به ما نیرو ندادند و گفتند باید برگردید آبادان و حکم نیابت قضایی بیاورید، برگشتیم.
محمدی می گوید: در خرمشهر دوباره با ما تماس گرفته شد که فردا صبح بچه را در اهواز به ما تحویل می دهند، از آنها خواستیم که به خرمشهر بیایند و به آنها اطمینان دادیم که اتفاقی برای آنها نمی افتد. روز جمعه ساعت ۴ بعد از ظهر همراه با بچه به خرمشهر آمدند در حال حاضر هم آنها چند روز است که همراه فرزند گمشده مان میهمان ما هستند.
او در پایان یادآوری میکند: این ماجرا در سکوت کامل برقرار شد چرا که ما باور نمیکردیم واقعیت داشته باشد و منتظر بودیم تا اطمینان حاصل کنیم.
شاید زمانی که این مادر دستان فرزندش را در دست داشت تا به خانه مادرش برود هرگز تصور نمی کرد این دیدار آخرین باشد تا ۶ سال بعد، اگر می دانست مسلما دستان فرزندش را محکم تر می گرفت، حتی شاید آن نامردی که این کودک را می ربود عقلش به آنجا قد نمی داد که بداند چه ظلمی بزرگتر از کشتن کودک به او روا می دارد وقتی ۶ سال بعد در میان جهنم انتخاب بین دو خانواده دست و پا بزند.
یگانه یکی از کودکانی است که نیروی انتظامی شهرستان خرمشهر سالها پرونده گمشدنش را باز نگاه داشت تا شادی پیدا شدنش به خانواده یونسی تقدیم شود و کلاغ قصه این بار به خانه ای برسد که روزی در آن چشم به این دنیا گشوده است؛ در آغوش مادری که سالها خون گریه کرده در نبود جگر گوشه اش، آخر این قصه شیرین بود اما ته قلب کسانی که ۶ سال با این کودک، خندیدنش، راه رفتنش و ذره ذره بزرگ شدنش زیسته اند چه غوغایی است؟
در آخرین تماس خبرنگار این واحد با مادر کودک؛ او آخرین وضعیت جسمی و روحی فرزندش را خوب توصیف کرد.
نظر شما