قدس آنلاین- فیلم سینمایی «پاپ»، دومین ساخته بلند سینمایی احسان عبدیپور بعد از فیلم تحسین شده «تنهای تنهای تنها»، چهارسال بعد از ساخت این روزها در گروه هنر و تجربه بر پرده سینماها به نمایش در آمده است.
این فیلم سه داستان درتنیده از یک خانواده سیاه پوست را روایت میکند، دختر دانشجویی که مستأجر خانواده است و باید به هر شکلی به نامزدش که در بند است، کمک کند تا به ربوکاپ مکزیک برسد، پسر خانواده که به امید طی کردن کانال مانش هر روز در دریا شنا میکند و پاپ که قراراست بعد از کاخ سفید کلید واتیکان را هم در دست سیاهان بگذارد تا بالاخره تاریخ، بدهیاش را به سیاهان پس دهد. به این انگیزه با این کارگردان جوان گفتوگویی ترتیب دادهایم که میخوانید:
قبل از هرچیز درباره سرنوشت سریال «آرماندو» بگویید و اینکه چه شد دست به کار ساخت سریال برای تلویزیون شدید؟
سریال «آرماندو» مدتی است که به پایان رسیده و قرار بود در نوروز ۹۷به نمایش در بیاید که چون بموقع آمده نشد، پخش آن به زمان دیگری موکول شد. ولی در خصوص بخش دیگر سؤالتان باید بگویم که ببینید، تلویزیون ماهیتاً به دنبال مخاطب گسترده است و این را همه ما میخواهیم. دلیل اینکه به تلویزیون آمدم این بود که فضایی که در سینما امکان نزدیک شدن و ساختنش را ندارم، درتلویزیون فراهم است. البته «آرماندو» سریال من نیست چون قصهاش مال من نیست.
یعنی باز هم تمایل دارید با تلویزیون همکاری داشته باشید؟
بله. مدتی است که پیش تولید یک سریال ۳۰ قسمتی به نام «گرانباری» را آغاز کردهایم که بزودی کلید میخورد. این همان کاری است که دلم میخواسته در تلویزیون بسازم و صفر تا صد کارهم از خود من است که به موضوع دانشجویان مهاجر خارجی در ایران میپردازد.
اجازه بدهید برویم سراغ فیلم پاپ که این روزها بر پرده سینماهاست. بد نیست کمی از ایده شکل گیری فیلمنامه آن بگویید.
فیلمنامه این فیلم از یک کنش واقعی و یک اتفاق حقیقی گرفته و نوشته شد. در واقع یک شب در جایی با همین بازیگری که نقش اصلی فیلم را بر عهده دارد نشسته بودیم و او به شوخی گفت دختر خاله ما هم که به فینال ویمبلدون راه پیدا کرد (اشاره به راه یابی ونوس ویلیامز به مسابقات تنیس ویمبلدون) و دوباره به شوخی گفت دیدی که کاخ سفید را هم گرفتیم (منظورش اوباما بود) آن جا احساس کردم در این شوخیها قطعاً جدیتی وجود دارد. اینکه سیاهها در بوشهر و حتی جامعهای که کسی با رنگ پوست آنها مشکلی ندارد، باز هم در ته مغزشان خودشان را در زمره افراد خاصی حساب میکنند و دلشان میخواهد قلههایی را فتح کنند. و این قصهای بود که من پرورشش دادم و منجر به ساخت فیلم پاپ شد.
چرا اکثر آثار شما همه دربوشهر ساخته شده است؟
چون تقریباً رخدادها و داستانهایی که در بدو امر به ذهنم میرسد با همه المانها و فایلهایی که در بوشهر است، شروع میشود و طبیعتاً اجرایش هم منوط به بوشهر میشود.
و به همین دلیل هم هست که در آثارتان (البته جز فیلم آهای عبدالحیلم) از بازیگران بومی و غیر حرفهای استفاده میکنید؟
شاید چون علاقهای ندارم که با حرفهایها کار کنم. کار با بازیگران بومی و غیرحرفهای هم برای من آسانتر است هم برای مخاطبی که به دنبالش هستند. قبول دارم که کار کردن با این نوع از بازیگران یکسری سختیها دارد، ولی آوردههای این کارها هم کم نیست که به نظرم ارزشش را هم دارد. یکی از این آوردهها قرابت و نفوذی است که ارزش این را دارد که برایش بجنگی.
این آوردهها یک روح شرقی است که بدون هیچ آموزه مدرسهای میآید و وارد لنز میشود که نه تو میتوانی به هیچ بازیگری یاد بدهی و نه اصلاً قابل آموزش است؛ منتها با تکرار کار بازیگری زمانی که به تکنیک تبدیل میشود و دیگر لازم نیست به مغزت برای گفتن یک دیالوگ ارجاع بدهی. تکنیکش را داری و دیالوگ میگویی. در حالی که این نوع از بازیگران به مرحله تکنیک نرسیدهاند. و دلیلش هم این است که من نیازی به تکنیک ندارم و اصلاً چنین چیزی هم از اینها نمیخواهم. من از آنها میخواهم در لحظه حضور داشته باشند.
ولی به این شکل ارتباط برقرار کردن مخاطب شما با این گونه آثار اصلاً کار آسانی نیست.
بله. قبول دارم که این گونه ساختهها ریزش مخاطب دارد، ولی قرار نیست که همه مثل هم فیلم بسازیم. سینما دنیای بزرگی است و باید همه سلیقهها را در نظر داشته باشد. آدمهایی هستند که سلیقه کل جامعه را در نظر میگیرند و برای آنها فیلم میسازند، ولی الزاماً همه قرار نیست این گونه بسازیم. به این شکل فیلم ساختن بیشتر من را راضی میکند.
یعنی فیلمهای شما مخاطبان خاصی را میطلبد؟ چون آدمهای فیلمهای شما آدمهای رایجی نیستند.
نمی توانم بگویم مخاطب خاص ولی میدانم که این فیلمها مخاطبان حداکثری ندارند. فیلمهای من مربوط به سینمایی که صرفاً برای لذت بردن باشد، نیست. درست است که سرگرمی در سینما حرف اول را میزند، ولی همه تلاش من برای سرگرم کردن مخاطب نیست و این سینماست که سینمای مطلوب من است. قبول دارم که آدمهای فیلمهای من اصلاً آدمهای رایجی نیستند، ولی مرا به خودشان جذب میکنند و من دنیای این آدمها را دوست دارم. اینها آدمهای سرزمین من هستند و به تعداد آنها میشود، فیلم ساخت.
فیلم شما در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمده است. از زمان اکران و حضور فیلمتان در این گروه تجربه راضی هستید؟
بله؛ خیلی چون حضور در این گروه برایم جذاب است چون تماشاچیانش خود به خود فیلتر شدهاند. من در این مدت اندک بازخوردهای خیلی خوب و زیادی از این فیلم نسبت به فیلم «آهای عبدالحلیم» و حتی فیلم «تنهای تنهای تنها» گرفتهام این گروه اکران برای من و فیلمم تشخص آورده است. گروه هنر و تجربه گرچه کوچک ولی گروه خیلی ایده آلی است.
نظر شما