قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: اگر امسال هم مسافر و ایرانگرد بودید، حتماً ذهن تان جز سمت این قصه، جای دیگری نمی رود... جز پیش این زباله های مشمئزکننده ی بی پایان... پیش دشت ها و مراتعی که تا چشم کار می کند، به جاروبرقی احتیاج دارند... به همت و شعور... به فرهنگی که شرمنده مان کند از قدرنشناسی نسبت به طبیعت...
انگار داستان مان این شده که در سفر به هر استانی با یک مشترک آزاردهنده روبرو شویم! در جنگل و دریای گیلان و مازندران، آشغال ببینیم... در همدان و کوهپایه های نازنین اش، به ملاقات زباله برویم... در شیرازِ شور و شعر و آفتاب، چشم مان دورریز ببیند... در کاشانِ خانه های تاریخی و گل و گلاب، از سر و کول ذهن مان زباله بالا برود... و در تهران و اصفهان و کرمان، هم...!
اما چه کنیم که دوای دردمان در همدلی فرهنگی ست! در اینکه بدانیم ماهی را هر وقت از آب بگیریم، بدک نخواهد بود! و برای ریتمِ تند و کریه این مساله چاره ای باید تدبیر کنیم.
مثلاً از دست هایمان شروع کنیم، از تربیت فرزندان مان، از خودمان... و آن محیط زیستی را که براحتی و سهل انگاری، بداحوالش کرده ایم و داریم از آیندگان مان دریغ می کنیم را بگذاریم وسط...
و بوضوح متوجه شویم چه کرده ایم و چه بلایی داریم سر خودمان می آوریم... اینکه ببینیم چه جور چند میلیون آدم شده ایم در نقشه ای که میلیاردها پلاستیک و شیشه و دورریز احاطه اش کرده اند...
به حجم خودخواهی و غفلت مان خوب زُل بزنیم... به بیابان هایی که لباس شان شده پلاستیک و بطری... به جنگل هایی که قوطی و شیشه، آنجا تلنبار می شود... و ساحلی که دیگر سخت می شود تعریفش کرد سرزمینی از شن و ماسه و صدف...
با خودمان بگوییم ماهی را هر وقت از آب بگیریم، بدک نیست! و هنوز می شود برای این حجم عجیب و غریب اشتباهات مان کاری کرد به شرط آنکه تلنگر خورده و با واقعیات تلخ و گزنده، چشم در چشم شده باشیم!
به شرط آنکه همدان و کرمانشاه و سیستان و گلستان و آذربایجان را آنچنان که خانه مان را دوست می داریم، دوست بداریم...
نظر شما