تحولات لبنان و فلسطین

اهواز- یکی از افکاری که راه را بر توسعه می بندد این است که کارگر ساده فردی است که حاضر است با کمترین دستمزد و اطلاع از اینکه صاحب کارش برای پرداخت نکردن حقش قانون را هم دور می زند باز هم کار کند و دلخراش تر اگر صدای آنها برای اعتراض از دردهایشان درآید.

 دست بلند کارگران به مزد کوتاه خود نمی رسد

قدس آنلاین- گروه استانها- طیبه قاسمی؛ در شهرهای امروزی که قدم برداری پر است از تراکت هایی که بیشتر از هر آگهی استخدامی به کارگر نیاز دارد، حتی میان تمام نیازمندی های روزنامه ها هم بیشترین واژه ای که می بینید کارگر است، کارگر ابتدای ورود به هر کاری است شاید برای تان جالب باشد بدانید در بسیاری از کشورهای توسعه یافته برای هر استخدامی فارغ التحصیلان را در ابتدا به کارگری می گذارند و در اصل طی دوران پرولتاریا دارند دلایل آنها قابل تامل است مثل اینکه اگر یک مدیر کارگری نکرده باشد نمی تواند شرایط آنها را به درستی درک کند و ممکن است در حق کارگران اجحاف شود و دلیل دیگر اینکه اگر کارگر کار خود را خوب انجام ندهد مدیر به خاطر بی اطلاعی اصلا متوجه کم کاری او نمی شود این با یک تیر دو نشان زدن آنها را در آینده به نقطه هدف می نشاند، جهان سوم اما هنوز در پیچ خم تقابل بورژوازی و پرولتاریا مانده است و نسخه مارکس را از طبقه کارگر که آنها را افرادی می خواند که زندگیشان را از نیروی کار بدست می آورند نه از سرمایه و منافع، و برای اروپائیان پیچیده بود بیشتر قبول دارد، و در جاهایی حتی ایمان به اینکه درد، غم و امید یا مرگ و زندگی آنها فقط کار است در او بیشتر است که کارگران را لایق ارزش و سود نمی بیند.

در این کشورها که همین افکار شاید راه را بر توسعه آنها می بندد، کارگر ساده فردی است که حاضر است با کمترین دستمزد و اطلاع از اینکه صاحب کارش برای پرداخت نکردن حقش قانون را هم دور می زند باز هم کار کند، ادعایی برای بیمه ندارد و ساعات کارش از طلوع صبح است تا زمانی که کارفرما زنگ ترخیصش را بفشارد تمام این دردها را به هوای لقمه نانی کنار بگذاری یک چیز در روزهای کارگران وحشتناکتر و البته دلخراش تر است که اگر صدای آنها برای اعتراض از دردهایشان درآید از میان الا ماشاالله صف فارغ التحصیلان بیکار یکی جای کارگری ساده اش را می گیرد.

در روز کارگر اوضاع تنی چند از کارگران خوزستان را بخوانید.

افزایش دستمزد بلای جان کارگران!

جمعیتی هر روز ساعت ۷ صبح در نبش خیابان مسلم در چهار راه زند نشسته اند به امید اینکه یک نفر بیاید و پیشنهاد کاری برای آنها داشته باشد وقتی از یکی از آنها می پرسم شیوه کاری آنها چگونه است؟ جواب می دهد: اکثر این جمعیت کارگران ساختمانی اند و منتظرند یک بنای ساختمان یا یک معمار به دنبالشان بیاید، هرچند به تازگی اکثر معماران کارگر ثابت دارند، با اوضاعی که پیش آمده افزایش دستمزدها به هوای حمایت از نیرو و کالای ایرانی کار ما را کساد کرده فکر می کنند افزایش دستمزدها غیر منصفانه است در حالی که اکثر کارگران حاضرند با همان دستمزد قبل کار کنند اما دیگر کاری برای آنها نیست.

علی خدری می گوید: کارگر برای نظافت منازل و باغبانی و جابجایی بار هم داریم، اما یک سری شرکت ها باز شده که خدماتی اند و از نیروهای خدماتی را ثبت نام می کنند و بعد به ضمانت آن دفتر نیرو برای کار فرستاده می شود که این موضوع هم مزید بر علت برای کم رونقی کار ما شده است.

وقتی به او می گویم این دفاتر لااقل مطمئن اند و چرا آنها در این شرکت ها ثبت نام نمی کنند؟ با نگاه معنی داری بیان می کند: با خیلی از همکارانم به این مراکز رفته ایم اما جز دادن عکس و مشخصات و ۱۰ هزار تومان پول خیری ندیده ایم، البته خیلی از همکاران من معتقدند کار از ماست پول خوب برای آنهاست و این از نظر آنها منصفانه نیست.

شغلی داغتر از تابستان، برای یک لقمه نان

یک کارگر نانوایی بربری در چهار راه زند درباره سختی های کار خود اظهار می کند: کارگران نانوایی از خمیر گیر، صندوق دار تا کارگر کنار تنور را شامل می شوند. اما برای منی که کنار تنورم، تابستانها فشار کاری بیشتر است هوای گرم کنار تنور ایستادن را برای ما عذاب الیم می کند و در این شرایط گاهی اوقات مشتری هایی داریم که از زمین و زمان ایراد می گیرند و همین روز را برای ما دشوارتر می کند.

محمد مطیبی می گوید: صبح ها باید زود از خواب بیدار شویم اکثر مواقع ساعت ۴ بیدارم و شب تا به خانه بروم دیر وقت است، تعطیلی زیادی نداریم، اما صبح زود بیدار شدن را دوست دارم و احساس می کنم روزی بیشتری برایم دارد و کلا کار پر برکتی است.

جمع آوری کیسه های  آلوده با دست!

یک کارگر شهرداری که مسئولیتش بیشتر جمع آوری زباله های بیمارستانهاست گله می کند که به خاطر شکل خاص این زباله ها و نحوه دور ریختن آنها از این که دچار بیماری شود همیشه ترس دارد و از طرفی هم لباس فرم آنها حتی فاقد یک دستکش ساده است که لااقل آسیب کمتری متوجه آنها باشد. از سویی بسیاری از مردم در این رابطه احساس مسئولیتی ندارند و آشغالها را هرجایی می گذارند و پاره شدن این کیسه ها علاوه بر تحمل بوی بد، نیش حشرات از بین رفتن وقت وانرژی مان را هم به دنبال دارد.

رضا آل کثیر عنوان می کند: برداشتن زباله های شهری هم با دست غیر قابل تصور است حالا شما در نظر بگیرید ما مجبوریم کیسه های خون و سرنگ های مصرفی که از کیسه ها بیرون ریخته را دوباره جمع آوری کنیم و در سطل هایی که درست کنار آنهاست بگذاریم، دوستش می گوید: من کارگر شهرداری در نادری هستم متاسفانه در مورد بازارها هم همین معضل را داریم مغازه ها زباله های خود را درست کنار گاری زباله روی زمین می اندازند برای یک نفر چند قدم بیشتر تا سطل فاصله نیست اما برای من هزاران بار رفت و آمد است که گاهی واقعا آهی برایم باقی نمی ماند به خصوص در گرما و شرجی وحشتتناک است.

نانی در گرو اتفاق

بازارهای روز یا بازارهای هفتگی هم کارگرانی دارند که هم کار مراقبت و نگهبانی بازار را انجام می دهند و هم نظافت؛ با یکی از آنها که حرف می زنم از بخت بدش می نالد که میان این همه کارگری چرا چنین جایی افتاده و توضیح می دهد: وقتی پسرعمه ام گفت علاوه بر حقوق مغازه دارها نیز انعام های خوبی می دهند وسوسه شدم اما مدتی بعد فهمیدم چه کلاه گشادی سرم رفته حالا نه می توانم کار را رها کنم نه اعصابی برای ادامه اش برایم مانده.

پاسخ تعجبم را چنین می دهد: سختی کار را کنار بگذارم تمام خوابهایم با کابوس این می گذرد که مبادا یک چیز در این بازارها کم شود یا اتفاقی بیافتد، آخر می دانی خانم جان اگر از سر دشمنی هم شده بارهای یکی را ببرند یا آتشی به پا کنند خانه من زودتر خراب می شود.

اعتراضات مسئولین شهری را تکان نمی دهد

یکی از رانندگان شهرداری اهواز که حکم کارگر استیجاری دارد از من می خواهد به گوش مسئولان برسانم که به کارگران سخت نگیرند و شرایطی فراهم کنند تا لااقل قراردادی شویم، حقوق مان خیلی پایین است که همان هم دیر زود دارد و روزها بدون درآمد طی می کنیم و اگر قراردادی شویم حقوق هایمان کمی افزایش پیدا می کند.

او از اعتراض بسیاری از کارگران صنف های مختلف اهواز بر درب استانداری خبر می دهد و ادامه می دهد: هیچ کدام از این اعتراض ها به جای نرسیده حتی زیاد شدن اعتراضات هم مسئولین شهری را تکان نمی دهد بارها از مشکلات خود گفته ایم حقوق کمی که ماه ها طول می کشد تا پرداخت کنند یا نبود مزایا؛ حتی خیلی از کارگران بیمه ساده هم ندارند که دلخوش به بعد باشند، حال این همه درد یا برای متولیان مهم نیست یا آنقدر زیاد است که عادی شده و به روی خود نمی آورند.

درآمدی از برداشتن آگهی های تبلیغاتی

شبگردی نوع دیگری از کارگری است که حکم همان ماموران داروغه سابق را دارند و عده ای از اهالی یک محل، شهرک یا مجتمع پولی به کسی می دهند تا شبها در منطقه آنها گشت بزند و مواظب همه چیز باشد، این مورد معمولا در مناطق بالای شهر بیشتر است، بر خلاف بادیگاردها جثه بزرگی ندارند اما معمولا کسانی که این کار را می پذیرند به قول معروف تیزند.

احمد خاکسار یک شبگرد است و اهل روستایی در مراغه است، اما در کیانپارس اهواز شیپور شهر در امن و امان است، بدست می گیرد؛ با وجود خطرات از شغلش راضیست؛ می گوید: ورژن جدید کاریشان برداشتن آگهی های تبلیغاتی لای در خانه های خالی است که طمعه جدید دزدهاست، آنها آگهی را لای در خانه ها می گذارند تا از خالی بودن آن اطمینان پیدا کنند صاحبخانه ای که قرار است مسافرت رود به شبگرد محله پول می دهد که اگر این آگهی را دید آن را بردارد که خیال کنند کسی در این خانه هست.

کارگران را اگر نبینیم مشاغل زیادی در کشور لنگ خواهند زد کارگر را حتی اگر به دید نامراد آچار فرانسه ای که نامیده اند ببینیم هم بودنش چرخ های بسیاری را می چرخاند برای چرخش توسعه...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.