قدس آنلاین- فیلم زندگی را اگر چند دهه به عقب برگردانیم، میرسیم به خیابانهای خلوت، آسمان آبی، مرد چرخ و فلکی و مغازههایی که توی هر کدامشان بچهای هست که ور دست اوستایش شاگردی میکند. اوستایی که یک حرف را دوبار نمیگوید و برایش نه تنها یاد دادن آن حرفه مهم است بلکه تعهدی نانوشته نسبت به تربیت و اخلاق و حتی گاهی مشکلات خانوادگی شاگردش در دل دارد. همین بچهها بزرگ شدند. هر سال حرفهای و در کنارش مَنشی یاد گرفتند. شدند پدرها و مادرهای من و شما که از مکانیکی، لولهکشی، برقکاری، خیاطی و آشپزی گرفته تا پختن شیرینی یزدی و ملیلهدوزی سر رشته دارند. گاهی بعضیهایشان حرفه الانشان را از شاگردی همان سال ها دارند. پدرها و مادرهای من و شما از همان کودکی به واسطه همان شاگردی نه تنها حرفه بلکه مهارت چرخاندن زندگی را آموختند، چیزی که من و شما برایش آموزش ندیدهایم و ته دانشمان ختم می شود به تئوریهای آمده در کتابها. من حالا به کودکانی فکر می کنم که حتی بازیهای دسته جمعی ما را هم لمس نکردهاند. لذت دویدن در گرگم به هوا و قایم شدنهای قایم موشک را نچشیدهاند. من به کودکانی فکر میکنم که حتی اوقات فراغتشان مجازیاست.
اوقات فراغت نیاز به بازتعریف دارد
طبق آمار ۱۲میلیون و ۶۲۴هزار و ۲۵۰ دانشآموز در کشور مشغول به تحصیل هستند که اوقاتشان به دو دسته اوقات تحصیلی و اوقات فراغت تقسیم میشود. اوقاتی که به طور متوسط در طول سال ۱۸۰ روز تحصیلی و ۱۸۰ روز تعطیل را شامل میشود. تعطیلاتی که حدود ۱۰۰ روز آن در تابستان و ۸۰ روز نیز تعطیلات نوروزی و آخر هفته است. به تعبیری دانشآموزان نیمی از زندگیشان را به مدرسه رفته و نیمی دیگر را در تعطیلات هستند. زمانهایی طلایی که به نظر میرسد برنامهریزی خاصی برای آن وجود ندارد.
دکتر کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران با تاکید بر اینکه اوقات فراغت در جامعه نیاز به بازتعریف دارد میگوید: تعریف جامعه از اوقات فراغت منحصر به زمانهایی است که مدرسه زمانی طولانی مانند تابستان تعطیل است. در حالیکه تعطیلات زمانهای دیگری را نیز در بر میگیرد و با همین تعریف نادرست نوجوانان یا جوانان آسیبهای جدی دیدهاند.
او به پُر کردن اوقات فراغت در گذشتهای نه چندان دور هم اشاره کرده و توضیح میدهد که در گذشته والدین تابستانها دانشآموزان را به آموختن حرفه یا کاری میگماردند. در آن زمان اقتضائات فرهنگی و اجتماعی جامعه به نحوی بود که سبب میشد با مشغول شدن به کاری، نوجوان بیکار نبوده و با آموختن حرفه و مهارتی از آسیبها به دور باشد. اما امروزه فضای مجازی، ماهواره، تلویزیون و مجموعهای از امکانات آنقدر دل مشغولی برای بچهها بوجود آورده که دیگر چیزی به نام تنهایی برای بچهها باقی نمیماند. این اوقات حتی در طول سال تحصیلی هم با فضای مجازی پر شده که خود افسرده کننده و عامل تشدید تنهایی است.
مشاور رئیس سازمان بهزیستی در امور آسیبهای اجتماعی تاکید میکند که باید اوقات فراغت را با تعریف جدید نگاه کنیم. تعریفی که عبارت است از تمام لحظات دانشآموز در طول ۳۶۵ روز سال که از تحصیل و مشاغل آن فراغت پیدا میکند. این لحظات می تواند از یک ساعت در روز یا تمام سه ماه تابستان باشد که در تقویم آموزشی به طور کلی نادیده گرفته شده است. طی سال تحصیلی مفهومی به نام اوقات فراغت نمیشناسیم و وقت بچهها به بطالت گذشته یا همان زمان هم صرف درس خواندن افراطی و تحمل فشار مضاعف میشود.
محمدی به آثار استفاده صحیح از اوقات فراغت نیز اشاره میکند. او میگوید که در تمام دنیا تمرین برنامهریزی، تقویت توان و تفکر برنامهریزی در بچهها از بزرگترین آثار اوقات فراغت است که به واسطه آن مهارتهای ارتباطی، کلامی و کنترلی و به طور کلی مهارتهای زندگی تقویت میشود. اما تا کنون به اوقات فراغت به عنوان یک رفع تکلیف نگاه کردهایم. حتی آموزش و پرورش بعنوان نهادی متولی این امر هیچ برنامهای برای اوقات فراغت دانشآموز و آموزش اجتماعی آن نداشته در صورتی که باید این شرایط را با تحولات ساختاری به درستی تعریف کند. ایجاد نیاز و انگیزه، تقویت مهارتها، مهارتآموزی و حرفهآموزی همه از مواردی است که میتواند زمینه یادگیری و موفقیت در دورههای بعدی تحصیلی و حتی زندگی را فراهم کند.
آموزش و پرورش ناکارآمد است
طرح مهارتآموزی، یکی از طرحهایی است که حدود ۴ دهه قبل و بین سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۳ با عنوان «طرح کاد» در دبیرستانهای کشور اجرا شد. طرحی که به موجب آن دانشآموزان پسر یک روز در هفته در کارگاههای نجاری، تراشکاری، مکانیکی، کابینتسازی و... و دختران هم دورههای خیاطی، بافتنی، کمکهای اولیه و... را طی کرده و برای ورود به جامعه آمادگی نسبی لازم را کسب میکردند.
طرحی که با سلیقه و نظر مدیران ادامه پیدا نکرد و حالا خروجی دانشآموزان از مدارس آن هم پس از ۱۲ سال درس خواندن، مُشتی اطلاعات است که معلوم نیست در کدام خَم زندگی قرار است به داد آن ها برسد.
شاید همین دلسوزیها بود که سبب شد جشنواره دانشآموزی «زنگ کار» بعنوان یکی از اقدامات اثر بخش و ماندگار دوره قبلی معاونت فرهنگی شهرداری مشهد و با همت فرهنگسرای غدیر اجرا و به ثمر نشیند. در این جشنواره که در سه سال متوالی ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ برگزار شد بچهها به طور تجربی با فضای کار و مشاغل مختلف آشنا شده و تجربیات مفیدی را کسب کردند.
حسن سلطانی، مدیر این جشنواره هدف از برگزاری آن را آموزش دانشآموزانی میداند که ۹ ماه تحصیل را تنها با درس و مدرسه میگذرانند. آن هم در سیستمی که آموزش و پرورش آن کاملاً آموزش محور است و در این سیستم دانشآموز فرصت کسب تجربه و عمل کردن را نداشته و تنها مصرف کننده است. سیستمی کاملاً بر خلاف سیستمهای آموزشی موفق سایر کشورها که ناکارآمدی آن اثبات شده است.
او که معتقد است برای تحول سیستم قدیمی آموزش و پرورش زمان زیادی نیاز است، توضیح میدهد: تعطیلات تابستانه دانشآموزان زمان زیادی بیشتر از سه ماه را شامل میشود و خانوادهها همین زمان را نیز صرف کلاسهایی آموزشی میکنند. در این طرح بچهها فارغ از فضای آموزشی در کارگاه یا مغازهای مشغول به کار میشوند. البته این طرح به معنای بینیازی دانشآموزان از کلاسهای آموزشی نیست بلکه به این معناست که اولویت کسب تجربه عملی در آن هاست.
زنگ کار با هدف توانمند سازی دانشآموزان زده شد
این فعال فرهنگی با اشاره به نامههای بسیار زیاد رسیده از خاطرات این کارآموزیها میگوید: تمامی نامهها در این مشترک بودن که کار کردن و حرفهآموزی سبب هویت پیدا کردن و دیده شدن دانشآموزان شده است. باید نوع نگاه به کار کردن دانشآموزان تغییر کند. رسانهها، حتی برخی خانوادهها نگاهشان به کار، نگاهی منفی است. این نگاه شاید به این دلیل باشد که کار را با فقر گره زدهایم و فکر میکنیم کار دانشآموز ویژه خانوادههایی است که نیازمندی شدید مالی دارند. این نگاه با مسئله بچههای کار متفاوت است. هدف از این طرح همانند آنچه در دهههای ۶۰ و ۷۰ داشتیم و البته در سایر کشورها نیز مرسوم است، توانمندسازی دانشآموزان است. البته محیطهای آموزشی حتی مساجد نیز با برگزاری کلاسهای تقویت درسی در تابستان به این ذهنیت دامن میزنند. در حالیکه باید به بچه فرصت دهیم از فضای آموزشی خارج شده و آن چیزی که فرا گرفته اجرایی کرده و فضای اجتماعی واقعی را ببیند.
سلطانی به واقعیت بازار کار نیز اشاره میکند. به گفته او اکثریت بیکاران جامعه را فارغالتحصیلان دانشگاهی تشکیل میدهند که مستقیم از دانشگاه بدون کسب هیچ تجربهای وارد بازار کار شده و توانمند نیستند. بخشی از مشکلاتی که در اقتصاد یا ترویج شرکتهای دانش بنیان کشور مشکلاتی دارد مربوط به این است که بیشتر فارغالتحصیلان دانشگاهی در دوران نوجوانی به خودباوری و اعتماد به نفس لازم نرسیدهاند.
مجری جشنواره دانشآموزی زنگ کار میگوید که بر خلاف تصور همه بزرگترین معضل کشور زیاد بودن اوقات بیکاری بچهها، جوانان و حتی خانوادههایمان و درگیری بیش از اندازه با فضای مجازی است. باید بدانیم که بیکاری فساد آور است. آمار فساد در دوره نوجوانی حکایت از زیاد شدن آن در تابستان و زمان بیکاری دانشآموزان دارد. البته شاید مشکل کار این باشد که خانوادهها، مساجد، مدارس و به طور کلی مجموعههای مسئول، برنامههای جذابی برای پُر کردن اوقات فراغت دانشآموزان ندارند. حتی کار کردن و حرفهآموزی آن ها را بد دانسته و کمک میکنیم بچهها تنپرور و تنبل بزرگ شوند.
سلطانی تاکید میکند که این کار کردن به معنای رها کردن نوجوان در هر محیطی نیست. بلکه باید خانوادهها به شکل غیرمستقیم آن ها را کنترل کنند. افزون بر آن با کسب درآمد هر چند اندک آن ها ارزش پول را درک کرده و آینده اقتصادی بهتری خواهند داشت. اگر برای خانوادهای شروع تعطیلات تابستانی فرزندان معضل به حساب میآید به این معناست که این خانواده برنامه ندارد و آینده خوبی برای این کودک نمیتوان تصور کرد. ضمن اینکه بیشتر شکستهای کاری در بزرگسالی ریشه در فعال نبودن و نیاموختن حرفه در نوجوانی است.
نظر شما