همه مشهدیها میدانند که یکی از بورسهای فروش خواروبار درچند صدمتر اول این خیابان واقع شده است . حضورم دراین مکان را به فال نیک گرفتم وبه اولین مغازه مراجعه کردم .ازروغن نباتی پرسیدم . نگاه عاقل اندر سفیهی به من کردو گفت: نداریم !
تعجب کردم ، مگر رب خواسته بودم که میگوید نداریم . مغازه بعدی که وارد شدم و پرسشم را تکرار کردم فروشنده که جوانی بود گفت : از گرانی دلار خبر دارید ؟ مانده بودم چه بگویم ، من ازروغن نباتی میپرسم و او از دلار میپرسد. از آنجا که خبر داشتم جواب مثبت دادم و درادامه سخنش پرسید ، دلار چند شده؟ باورم نمیشد که یک بازاری از قیمت دلار نداشته باشد اما درکمال ادب گفتم : اندکی گران شده است . انگار که جوابش را گرفته باشد گل ازگلش باز شد وگفت : روغن نباتی هم به همان تناسب گران شده است ، حالا اگر خریداری بگو تا برایت بیاورم . از قیمت پرسیدم که گفت : با عسل یا بدون عسل. هرلحظه گیج ترمیشد . من روغن نباتی میخواهم ، عسل به چه کار میاید . گفتم : دوست عزیز من روغن نباتی میخواهم نه عسل . فروشنده که تعجب چند باره من رادید گفت : ببین دوست عزیز همین امروز عصر شرکت توزیع کننده برای من روغن نباتی اورده ولی درقبال هرحلب روغن 5کیلویی یک شیشه نیم کیلویی عسل هم به من داده وگفته که فروش روغن فقط با عسل است . هر دوتا روی هم میشود 80هزارتومان اما اگر عسل را نمیخواهی روغن تنه میشود 65هزارتومان . کم مانده بود فریاد بکشم که مگر همین امروز با دلار گران شده مواد اولیه روغن را خریده اند ، وارد کشور کرده اند و تبدیل به روغن نباتی کرده و دربازار توزیع کرده اند که این مقدار گران شده است . اصلا مگر به مواد اولیه روغن نباتی ارز دولتی نمی دهند که شما گرانی دلار دربازار ازاد را بهانه میکنید. اما حرفم را درگلویم خفه کردم وگفتم : میشود فاکتور این شیوه فروش را ببینم .
فروشنده با خونسردی گفت : شرکت آمد روغنها را پیاده کردو پول نقد گرفت ورفت وهیچ فاکتوری هم نداد.
پرسیدم اینطوری که شما درمقابل بازرسان سازمان نظارت به مشکل میخورید .قهقهه فروشنده مغازه را پرکرد . بازرس ؟ کدام بازرس ؟ دلت خوش است . برو اقا جان خدا روزی تورا جای دیگری حواله کند؟ بازرس کجا بوده ؟ اینها را ببین . دراین اوضاع فاکتور معنی نداره . بازرسی هم وجود نداره که شما از انها حرف میزنید.
از مغازه بیرون امدم . یکبار دیگر اسکناسهای توی جیبم رانگاه کردم . حدود 50هزارتومان میشد . با این وصف نمیتوانستم حتی یک حلب 5کیلویی روغن نباتی بخرم .
مغازه بعدی و بعدی و بعدی هم همین سخنان را تحویلم دادندو تا از بازرس سخن میگفتم مسخره ام میکردند. اندک اندک داشتم از خرید روغن نباتی ناامید میشدم که مغازه داری با لبخند به رویم گفت : بله شرکت توزیع کننده این کار را کرده اما کاسب باید وجدان داشته باشد. عسلش مال من. شما فقط روغن را ببرید. قیمت را که گفت متوجه شدم سایر فروشندگان راسته نه تنها تخلف فروش اجباری کالا داشتند که وجدان هم نداشتند چرا که روغن 5کیلویی وعسلی را که شرکت به قیمت 74هزارتومان به انها داده بود به مشتری 80هزارتومان میفروختند و روغن 49هزارتومانی را 65هزارتومان . یادم امد که انها همه به سازمان بازرسی میخندیدندو دانستم اگر نظارت فقط وفقط اندکی جدی تر بود ،حداقل درحدی که مایه تمسخرو استهزا نشود شاید اینقدر به مردم فشار وارد نمیشد.
انتهای پیام
نظر شما