گروه فرهنگی قدسآنلاین/ آرش شفاعی: ادبیات بعد از جنگ در بسیاری از کشورهای جهان، شاهد نقطه عطفهای بزرگی بوده است. در کشورهای پیروز به شکلی و در کشورهای شکست خورده، به شکلی دیگر. در جنگ جهانی دوم شاهد شکل گیری ادبیات شکست در میان آلمانیها هستیم که مهمترین چهره آن، هاینریش بل، به یکی از بزرگان ادبیات جهان تبدیل شد؛ اما از دیگر کشور شکست خورده در این جنگ یعنی ژاپن اثر چندانی به دست ما نرسیده است. درباره دلایل این امر به سراغ دکتر سید آیت حسینی رفتیم. او که در رشته زبانشناسی (آموزش زبان ژاپنی) از دانشگاه توکیو دکترای خود را دریافت کرده و امروز یکی از استادان دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه تهران است؛ به پرسشهای خبرنگار ما چنین پاسخ داد:
قدسآنلاین: تا جایی که خود من میدانم بیشترین آشنایی عمومی در ادبیات ایران با ادبیات ژاپن با هایکو و ترجمه شاملو و ع.پاشایی بوده است و ادبیات داستانی ژاپن در ایران بروز و ظهور چندانی نداشته است، دلیل این امر چه بوده است؟
سید آیت حسینی: کمابیش ادبیات داستانی مطرح بوده است، هم قبل و هم بعد از انقلاب. ترجمه داستان از نظر کمّی قابل توجه است. سال 86 در قالب یک طرح پژوهشی یک کار آماری انجام دادیم که در آن به حدود 70 اثر داستانی رسیده بودیم که آمار قابل قبولی است اما مطرح شدن بیشتر هایکو به خاطر این بوده که با اسم شاملو همراه بوده است و به همین دلیل، اقبال به این حوزه بیشتر بوده است.
قدسآنلاین: ولی نگاه ترجمه ما به ادبیات شرق از ادبیات غرب خیلی کمتر بوده است.
سید آیت حسینی: بله این حرف درستی است. ما شرق را هم از غرب گرفتهایم و چون ارتباطی با شرق نداشتهایم، فرصت انتخابی هم نداشتهایم و هرچه که داشتهایم ترجمه از زبان واسطه بوده است. دلیل این امر این بوده است که ایرانیهایی که به زبان ژاپنی مسلط باشند و مهارت خواندن و نوشتن و ترجمه آثار ادبی داشته باشند، بسیار کمتعداد بودهاند. تا قبل از تأسیس گروه زبان و ادبیات ژاپنی در حدود 25 سال پیش در دانشگاه تهران، این باب کاملاً بسته بوده است و این گروه هم تازه کمکم دارد تأثیر خود را میگذارد. در مورد ترجمه با واسطه خیلی کم صحبت شده است و خواننده و بازار خیلی به این مسئله توجهی نمیکنند و بین ترجمه از زبان اصلی و ترجمه از زبان واسطه فرقی نمیگذارند درحالی که ترجمه با واسطه خیلی متفاوت از ترجمه از زبان اصلی است.
این مسئله بستگی بسیاری به این دارد که از چه زبانی به چه زبانی ترجمه میشود؛ مثلاً شاید در ترجمه از زبان سوئدی به زبان انگلیسی، به دلیل نزدیک بودن فرهنگها و شباهت فرهنگهای اروپایی، انحرافها از متن اصلی خیلی کمتر باشد، در حالی که اگر از زبان شرقی به زبان انگلیسی ترجمه شود، خیلی چیزها عوض میشود که میتواند شامل موارد زبانی و زبان شناختی باشد و موارد بیشتری هم فرهنگی است. ما ملتهای شرقی مشترکات زیادی با هم داریم. ما از نظر فرهنگی و زبانی شباهتهایی با ژاپنیها داریم در حالی که اروپاییها با ما متفاوتند.
به عنوان یک مثال ساده، میتوانیم به مواردی اشاره کنیم که در زبانشناسی اجتماعی به آنها «ساختهای سلسله مراتبی» میگویند. برای مثال، برای انتخاب کلمه، نسبت به موقعیت خود در برابر طرف مقابل؛ واژههای مختلفی مثل «گفت»، «عرض کرد» یا «فرمود» را داریم. ژاپنیها هم این را دارند و این نظام فروتنانه و محترمانه در زبان ژاپنی خیلی پیچیدهتر و گستردهتر از ما هم هست و ما میتوانیم آنها را تا حد زیادی به همان شکل ترجمه کنیم اما مترجم انگلیسی برای ترجمه اینها هیچ ساز و کاری ندارد و همگی به یک شکل ترجمه میشود و وقتی به فارسی برمیگردد دوباره مانند زبان انگلیسی میشود.
این مسئله بخصوص در داستان که نیاز به فضاسازی دارد، بیشتر نمود پیدا میکند. من جایی دیدم که نویسندهای ژاپنی در داستانش از کلمه «کرسی» استفاده کرده بود چون ژاپنیها هم مثل ما کرسی دارند. اما مترجم انگلیسی آن را Stove ترجمه کرده بود چون کلمهای برای ترجمه کرسی نداشته است و وقتی مترجمان فارسی باز آن را از انگلیسی ترجمه کردهاند، یکی «اجاق» و یکی «شومینه» ترجمه کرده است که اصلاً یک چیز دیگر است. ما نیاز داریم که این آگاهی را به مخاطب بدهیم که فقط از روی اسم مترجم انتخاب نکند و مترجم شناخته شدهتر انگلیسی را به مترجم از زبان اصلی ترجیح ندهد.
قدسآنلاین: نکته این است که ما حتی شعر عربی و ترکیه را هم از متنهای انگلیسی ترجمه میکنیم و شاید یک دلیل این امر این باشد که در ذهن خیلیها زبان انگلیسی یک مرجعیت پیدا کرده است که همه چیز را از دریچه انتخاب انگلیسی زبانان میبینند.
سید آیت حسینی: حتماً این مسئله تأثیر دارد چون همیشه گفته شده است اثری که در ادبیات غرب مطرح شده است، حتماً ویژگی و برجستگی ادبی خاصی در آن بوده که به انگلیسی ترجمه شده است، اما درباره زبان و ادبیات ژاپنی شاید داستان فرق کند چون اصلاً کسی نبوده که ترجمه کند و همه چیز ناگزیر از فیلتر غربیها رد شده و اگر اثری در غرب مورد توجه بوده است، مترجم ایرانی با آن آشنا شده است.
قدسآنلاین: مطرح شدن جریان مینیمالیسم ادبی امروز ژاپن که در کشور ما هم خیلی خواننده دارد، ذیل همین بحث قرار میگیرد؟
بله ضمن اینکه تعمد و کوششی از طرف برخی نویسندگان امروز ژاپن صورت میگیرد که برای مخاطب جهانی مینویسند، مثلاً موراکامی که خودش یک نویسنده دو زبانه است، یک مترجم مسلط است که آثار مهم ادبی جهان را به ژاپنی ترجمه کرده است و ذائقه مردم دنیا را خیلی خوب میشناسد. من مصاحبهای از او خواندم که گفته بود، وقتی یک داستان مینویسم هر جملهای مینویسم به این فکر میکنم که چه طنین و تأثیری در زبان انگلیسی دارد.
قدسآنلاین: آیا برای جهانی شدن باید همین نگاه را داشت؟
سید آیت حسینی: شاید موراکامی مورد خیلی خاصی باشد و نشود تعمیمش داد. ولی چند ماه قبل نشستی در دانشکده ما با موضوع ادبیات جهانی برگزار شد و همین موضوع در آن مطرح شد که چرا ادبیات ما جهانی نشده است. من در آن نشست، ادبیات معاصر ژاپن و نویسندگان بزرگش را که نقطه عطفهای ادبیات این کشور و جریانسازان ادبی هستند، بررسی کردم و دیدم تقریباً تمام آنها زبان خارجی میدانستهاند.
بسیاری از آنها مترجم بودهاند یا تحصیلاتشان در رشتههای زبان خارجی بوده است. تحصیلات دانشگاهی «ناتسومه سوسهکی» و «ریونوسوکه آکوتاگاوا» و «نائویا شیگا» زبان انگلیسی بوده است. من نمیگویم اگر تمام نویسندگانمان به زبان خارجی مسلط شوند، ناگهان جهانی میشویم، ولی به این نتیجه رسیدهام که یک عامل میتواند این باشد که نویسندهای که میتواند آثار بزرگ ادبی دنیا را از زبان اصلیشان بخواند، هم خیلی بهتر اصل ادبیات را درک میکند و هم با ذائقه مخاطب ادبیات جهانی آشنا میشود چرا که ادبیات از زبان جدا نیست و یک اتفاق است که در زبان میافتد.
قدسآنلاین: بعد از جنگ چه بر سر ادبیات ژاپن آمد و بازتاب جنگ در ادبیات این کشور چگونه بوده است؟
سید آیت حسینی: به خاطر شیوه پایان جنگ و تسلیم شدن و پذیرش شکست از طرف امپراتور و اشغال نظامی این کشور از طرف آمریکا، یک مقدار نگاه ژاپنیها به جنگ با نگاهی که در کشورهای فاتح جنگ وجود دارد، متفاوت است. وقتی ژاپن به اشغال در آمد، اشغالگران آمریکایی قوانینی در خصوص سانسور اعمال کردند که هر گونه آثاری که شامل سلحشوری و مقاومت باشد، سانسور میشد.
این نوع آثار در ادبیات کلاسیک ژاپن زیاد بودهاند. این قوانین بخصوص در تئاتر این کشور و نیز در حوزه کتاب اعمال میشده است. در نسل اول بعد از جنگ ما پوچی، سرگشتگی، بیهدفی و نیهیلیسم را زیاد میبینیم. جریانی به نام «بورایها» یا اراذل در ادبیات به راه میافتد که کسانی چون «اوسامو دازای»، «آنگو ساکاگوچی» و دیگر نویسندگان بزرگ این جریان، جهان را اینگونه میبینند. پیش از آنها در سال 52 «هیروشی نوما» داستان «منطقه تهی» را مینویسد که از معروفترین آثار مربوط به جنگ در این دوره است و این اثر نشان میدهد تصور ژاپنیها تحت تأثیر پروپاگاندای جنگ چقدر پوچ بوده است.
جالب این است که اغلب نویسندگانی که در این دوره این نگاه را دارند، در زمان جنگ در خدمت دستگاه پروپاگاندای جنگ بودهاند و پس از جنگ از این موضوع ابراز پیشمانی کردهاند. نسل دوم بعد از جنگ کمی واقع بینانهتر به جنگ نگاه میکنند و در این دوره است که «یادداشتهای هیروشیما» نوشته «کنزابورو اوئه» دومین نوبلیست ژاپنی نوشته میشود که مجموعهای از روایات شخصی از بمباران هستهای هیروشیماست. جنگ در ادبیات ژاپن خیلی جاری و ساری است و اگر خیلی آنها را ندیدهایم به دلیل عدم دسترسی ما به ادبیات ژاپن است.
یکی از داستانهای معروف جنگ در ژاپن، «باران سیاه» نوشته «ایبوسه ماسوجی» است که تا بهحال دو بار به فارسی ترجمه شده است که یک بار قبل از انقلاب از روسی و انگلیسی ترجمه شده و یک بار هم بعد از انقلاب آقای قدرتالله ذاکری آن را از زبان ژاپنی ترجمه کرده است.
قدسآنلاین: در آن دورانی که ادبیات ژاپن تحت تأثیر سانسور بوده است، آثاری که اشارهای به بمباران هستهای داشتهاند هم سانسور شدهاند؟
سید آیت حسینی: هدف آن سانسور بیشتر این بوده است که از روحیه جنگ طلبی جلوگیری کنند، اشاره به بمب میشده اما حالت مرثیه سرایی و گلایه از فاتحان جنگ نداشته است.
انتهای پیام/
نظر شما