به گزارش گروه فرهنگی قدسآنلاین، حماسه پیادهروی اربعین علاوه بر ارزش ذاتی خود، میتواند الهامبخش ما برای بازبینی بسیاری از عرصههای دیگر فرهنگ عمومی و سیاست گذاری فرهنگی باشد. برای نمونه، این تجربه مقدمه و سرمشقی است برای احیای برخی ظرفیتهای مغفول دیگر، مانند الگوی صحیح تکریم زائر، احیای آیینهای معنوی-حماسی، تولید نظریه و ادبیات بومی و... متن حاضر ویراستهای از مباحثی است که پس از اربعین ۱۳۹۷ در هیئت فعالان رسانهای و مجازی در محل موسسه رسانههای نوین آستان قدس رضوی ارائه شد.
■ الف) الگوی صحیح تکریم زائر
مدل پذیرایی عراقیها از زوار امام حسین(ع)، ویژگیهایی دارد که قابل مطالعه و بومیسازی است؛ البته هر بوم و فرهنگ ویژگیها، حسنها و عیبهای خود را دارد و نمیخواهیم ادعا کنیم قرار است عیناً مثل مردم عراق شویم؛ به علاوه برخی از ویژگیهای مثبت عراقیها در یکی دو سال اخیر در رفتار ما هم منعکس شده. به هر حال بعضی مؤلفههای معنادار الگوی عراقی تکریم زائر عبارتند از:
• تنوع و تکثر در شکل خدمت که همراهش دو عنصر مهم تکریم وجود دارد: یکی توجه مستقیمتر میزبان به میهمان و دیگری آزادی میهمان در انتخاب خدمت (نقطه مقابل این مدل، سرویسدهی انبوه و مکانیزه و در عوض یکدست و تودهوار است).
• نگاه یکسان به مخدوم و میهمان بدون توجه به تفاوتهای آنان (نقطه مقابل، رفتاری است که برخی زوار یا موکبداران ایرانی درباره برجسته کردن غذا و موکب و چای ایرانی در برابر عراقی دارند. باید مراقبت کنیم استفاده از نمادهای ایرانی و حتی امام رضایی بهنحوی خودنمایی در برابر هویت عراقی نباشد. مثلاً برخی ایرانیان همچنان تحت تأثیر ذهنیتهای ناسیونالیستی حتی سردار سلیمانی را یک منجی ایرانی برای عراقیان میخوانند، نه یک چهره مشترک خط مقاومت).
• غلبه «بود» بر «نمود» یا به عبارت دیگر حجم بالای عمل بدون ادعا و مانور زیاد (نقطه مقابل، بازی رسانهای یا بیلان کارهای سازمانی بدون پشتوانه عملی کافی است. نمیخواهم بگویم ما در کار رسانهای قوی نباشیم، میخواهم بگویم در مقام عملیات میدانی پرکارتر و سختکوشتر باشیم).
• مردمنهاد بودن (البته دولت یا عتبات عراق هم در پذیرایی از زوار بسیار نقش دارند، اما حرف اصلی را در صف، مواکب متعدد مردمی میزنند. ورود دستگاهها به امر پذیرایی از زوار بیشتر باید از جنس تأمین زیرساختها، تسهیل روابط، سازماندهی مسائلی که ذاتاً از عهده مواکب مردمی خارج است، احیاناً الگوسازی و جبران فوریتهای بر زمین مانده باشد و نه موازیکاری و رقابت با مردم).
■ ب) احیای آیینهای معنوی-حماسی
پیادهروی اربعین نمونهای از مناسک و آیینهایی است که در یکی دو دهه اخیر رونق دوچندان گرفته: اعتکاف، راهیان نور، پیادهروی مشهد (روز شهادت امام رضا (ع)، برنامههای بزرگ شب قدر در شهرها و... که همه نشانه نیاز ما به «خلوتهای جمعی» در این دوران غربت معنویت و هویت است. مردم این عصر از جمله ایرانیان نیازمند آیینهایی هستند که در آن ضمن پالایش و تزکیه معنوی، همبستگی و شور و امید جمعی در کنار سایر اهل ایمان را نیز حس کنند.
اگر ما به نیاز عمومی مردم به آیینها توجه نکنیم، دیگران به این نیاز پاسخ میدهند؛ همچنان که در سالهای اخیر جریان سنتی متحجر تلاش وافری برای دههسازی و تجمعسازی داشته و جریان غربگرا هم جشنهایی مثل کریسمس، ولنتاین و حتی هالووین را کپی و تکثیر کرده. در این میان جریان اسلام ناب، علاوه بر آیینهایی که اخیراً رونق یافته (مانند اعتکاف و راهیان نور و...)، ظرفیتهای عظیم دیگری داشته که فعلاً مظلوم واقع شدهاند. آیینهای حضور جمعی در مساجد، نماز جمعه، راهپیماییها، مزار شهدا و حتی سنت دههشصتی اردوهای کوهنوردی جاهایی هستند که انرژی معنوی مردم باید در آنها منعکس و تکثیر شود.
مروری بر نقدهای نخبگانی بر آیین اربعین
البته در سالهای اخیر، انتقاداتی به جریان پیادهروی اربعین مطرح شده است. برخی منتقدان با اتکا به متون دینی اصل این مناسکسازی را نقد میکنند، برخی اساساً مناسکسازی را نشانه زوال معنا در جامعه دینی میبینند و برخی هم دخل و تصرف در مناسک سنتی عراق را بی جا تلقی میکنند. واقعیت این است که استدلالات و ملاحظات این منتقدان آمیختهای از نکات درست و غلط است. مشکل نگاه آنان این است که نهایتاً تهدیدمحور و محدود به آسیبشناسی بوده و فاقد یک رویکرد نزدیک و همدلانه و نیز هدفمند و خلاقانه نسبت به این پدیده است. ما معتقدیم ساختن، احیا یا ویرایش سنتهایی همچون پیادهروی اربعین، نه تنها غلط نیست بلکه نیاز ما هم هست. هم مردم، هم نخبگان و هم حاکمیت توانایی و اجازه دارند در سنتگذاری و ویراست سنتها ورود کنند. مهم این است که اولاً بین سنتهای وضعشده توسط دین با سنتگذاریهای حسنه مردمی (به مصداق «من سنّ سنهً حسنهً...») تفاوت قایل شده و به ورطه بدعتگذاری نیفتیم، ثانیاً در طراحی خود عجول و سطحی نباشیم و ثالثاً بتوانیم ظرفیتهای آیینی را همیشه به نفع اهداف بلندتر مدیریت و حفاظت کنیم. با حفظ این ملاحظات لازم است در عرصه نظری و عملی کارهایی انجام دهیم:
باید منابع و مؤلفههای آیینهای مطلوب و متعادل را تحلیل و تبیین کنیم. مثلاً جریان متحجر به تعمیم عزا و جریان مقلد غرب به تکثیر شادی علاقهمند است؛ اما در آیینهای ما محوریت اصلی با نوعی حماسه، عبادت، زیارت و عزاداری برای امام حسین (ع) است. همچنین دو مؤلفه «دید و بازدید» (تزاوُر) و «سفر» که نوعی سلوک انسانی و معنوی به همراه دارند نیز در برخی آیینهای مطلوب ما مدخلیت دارد؛ مثل سر زدن به خانواده شهدا، زیارت پیاده و...
باید با رفع قصورها و بدسلیقگیها و بیهنریهای قبلی، به مدلی برای احیای این ظرفیتهای آیینی برسیم بدون اینکه ذات و هویت هر آیین مخدوش شود (مثلاً برخورد صنعتی با پیادهروی اربعین و تلاش برای مرفه کردن و مکانیزه کردن محض آن، مصداق دخل و تصرف افراطی و خلاف روح این آیین است. یا برخی تلاشها برای انباشتن برنامه اعتکاف، از سخنرانی و مطالعه و اجرای هنری و... نقض غرض و برهمزننده خلوتی است که مزیت اصلی اعتکاف است و...).
■ ج) تولید نظریه و ادبیات بومی
تأمل در تجربه اربعین ما را به تولید فکر و ادبیاتسازی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی وادار میکند. دو مبحث قبل (الگوسازی برای مدل تکریم زائر و احیای آیینهای معنوی) نمونهای از دهها پرسش جدیدی است که میشود در برابر این گنجینه بزرگ قرار داد. مثال دیگر، تعریف خود پدیده پیادهروی اربعین است. به نظر من پیادهروی اربعین تا اینجا، همچنان که رهبر حکیم انقلاب اشاره کردند، بهمعنای دقیق کلمه ذیل مفهوم حماسه قابل فهم و معرفی است:
• تمام مؤلفههای حماسه و پهلوانی را طبق تعاریف جهانی یا ایرانی خود دارد: مهارتورزی، غلبهجویی بر دشمن، قدرتنمایی و رجزخوانی، اعجابانگیزی، ماجراجویی و از همه مهمتر جوانمردی و فتوّت.
• جزو «حماسههای عرفانی» نیز قابل دستهبندی است زیرا هم در بطن و معنای خود با بزرگترین و مقدسترین حماسه تاریخ (حماسه حسینی) پیوند خورده و هم به این سبب، یک سلوک و
•جست و جوگری معنوی در دل خود دارد. فقط تمرین غلبه بر جاده و مشکلات سفر نیست، فرصت تجدید عهد درونی و غلبه بر هواهای نفسانی به نفع آرمانهای الهی و مکارم اخلاقی هم هست.
• داستانی و اساطیری نیست، بلکه جزو حماسههای واقعی است. تجربهای عینی است، نه داستانی دستنیافتنی و فراانسانی.
• در میان حماسههای واقعی نیز، نه حماسهای تاریخی بلکه «امروزی و فردایی» است. تجربهای از «حماسهسازی» مستمر و عمومی است، نه فقط روایتی از یک تجربه تکرارنشدنی.
به هر حال همه بحثهای قبل نشان میدهد ما در حاشیه تجربه ارزنده اربعین، چقدر موضوع برای پرسش و کاوش داریم. درست است که موضوعات با اندکی تأخیر وارد فاز مطالعات آکادمیک میشوند، ولی بهنظر میآید اساساً موضوعاتی مثل اربعین هیچ وقت دغدغه جدی جریان دانشگاهی ما هم نخواهد شد. ما علاوه بر آفت تقلیدگری، گرفتار نوعی عدم اعتماد به نفس هم در محافل نخبگانی خود هستیم که باعث میشود به تجارب خودی، حداکثر در حد همان آسیبشناسی بپردازیم!
■ از جنبش آهستگی تا حماسه اربعین
من میخواهم از منظر بیرونی به این پدیده نگاه کنم و بگویم اگر چنین تجربهای در اختیار غربیها بود تا الآن چقدر در دنیای فلسفه، الهیات، علوم انسانی، رسانه و هنرشان برایش نظریهپردازی و ادبیاتسازی و تولید اثر کرده بودند. از «جنبش آهستگی» (slow movement) مثال میزنم که سرآغازش مخالفت کارلو پترینی در سال ۱۹۸۶ میلادی با تأسیس شعبهای از مکدونالد در یکی از شهرهای ایتالیا بود. پترینی در برابر ایده «فستفود»، شعار غذاهای بومی دیرپخت را داد و این موج طرفداری از سلامت و عمق و آرامش نهفته در آهستگی و در واقع مخالفت با سرعتزدگی دنیای مدرن، از تغذیه (slowfood) آغاز شد و کم کم در زمینه سفر، مطالعه، شهرسازی، آموزش و... تبدیل به یک خردهفرهنگ گسترده شد. مثلاً شهرآهسته در حوزه مطالعات توسعه پایدار مطرح شده و برای خود شاخصهایی هم دارد؛ مثل سقف جمعیت، نداشتن سوپرمارکت زنجیرهای و فستفود، استفاده از محصولات بومی و تناسب با زیستبوم و...
حالا وقتی شما به نظریات این جنبش درباره سفر آهسته یا گردشگری آهسته نگاه کنید، میبینید آنچه آنان در این زمینه آرزو یا بهشکل محدودی تجربه کردهاند، سالهاست در جامعه شیعی بهعنوان پیادهروی اربعین وجود داشته. قصدم تطبیق عجولانه اربعین بر آن نظریات نیست. میخواهم بگویم آنها از «هیچ» نظریه میسازند و ما با دریایی از معارف و تجارب خودمان، بسیار سرد و بیتفاوت برخورد میکنیم.
خلاصه اینکه مزیت فکر ایرانی، معناسازی برای پدیدههاست و البته در این باره باید مراقب آفات آن هم باشیم. اربعین دارای پیامها و ظرفیتهای بالای سیاسی، عرفانی و آخرالزمانی هم هست اما مصادره عجولانه و برخورد سادهانگارانه با این موضوع بدون هضم و درک واقعیتهای میدانی این پدیده، ما را دچار سطحینگری میکند (مثلاً ادبیات دینی شیعیان عراق از نظر مبنایی بسیار سیاسیتر ولی از نظر مصداقی بسیار متفاوت با ذهنیت ایرانی است.
لذا ما باید بتوانیم در تراز ادبیات حماسی اربعین مفهومسازی کلان کنیم، نه اینکه به دنبال القای همه نتایج مسلم ذهنی خود میان عراقیها باشیم و...). به علاوه ما به مطالعات قوی پدیدارشناختی برای درک ماهیت اربعین از زاویه دید دیگران از جمله خود عراقیها نیازمندیم تا بتوانیم فهم خود از این پدیده را گسترش دهیم. به هر حال معنای همه این ملاحظات این است که باید عمیقتر فکر کنیم، نه اینکه موضوعی به اهمیت پیادهروی اربعین را در عرصه فرهنگ عمومی بایکوت کنیم یا بخواهیم با بسنده کردن به شعارها و اوصاف احساسی همیشگی، بازنمایی آن را به ورطه تکرار و رکود بیندازیم.
انتهای پیام/
نظر شما