میثم مهدیار/
در یکی دو ماه گذشته احمدینژاد یخ ارتباط با رسانهها را شکست و به مصاحبه با چند رسانه داخلی و خارجی تن داد. البته برخی از مصاحبهها به نظریهپردازی احمدینژاد درباره مسائل بنیادی درزمینه انسان کامل و... گذشت، اما او در مصاحبه با روزنامه شرق برای نخستین بار بهصورت منسجم شاکلهای از آسیبشناسی خود از نظام حکمرانی در ایران را به تصویر کشیده است. چند روز پیش نیز محمد سرافراز، مدیر مستعفی رسانه ملی در گفتوگویی طولانی، از مشکلات ساختاری دوران مدیریت خود گفت. این گفتوگوها اگرچه به نسبت دوران مدیریت این افراد بسیار اجمالی بود، اما ما برای تصحیح نظام حکمرانی به این روایتهای کلان مدیران ارشد اجرایی کشور نیاز داریم.
سال 92 و روزهایی که احمدینژاد در حال تحویل دولت بود، جوانان مرتبط و علاقهمند به او در پاسخ به نقدها و هجمههایی که به دولت او میشد احساس وظیفه کرده و جزوهای به نام «احمدینژاد بدون روتوش» برای توصیف دستاوردهای دولت احمدینژاد در حوزههای مختلف تدوین کردند. همان زمان در یادداشتی از این حرکت، فارغ از محتوای آن استقبال کردم. در این سالها هم بارها از تبعات منفی و هزینههای ناشی از «گسست تجربیات مدیریتی» در حوزه حکمرانی گفته و درباره ضرورت انباشت تجربیات سیاستی و حکمرانی نوشتهام. استدلال اصلیم این بوده و هست که اگر فرهنگ را آداب، رسوم، ارزشها، ایدهها، باورها و مناسکی تعریف کنیم که از گذشتگان به ما رسیده و ناخودآگاه به زندگی ما جهت میدهد، در نتیجه تکرارشوندگی مهمترین مؤلفه مقوم فرهنگ است و در واقع برای تبدیل یک کنش و یک تجربه به فرهنگ باید این تجربه و کنش در طول زمان بهوسیله افراد مختلف تکرار شود. این انباشت و «تهنشین شدن» تجربیات در طول زمان است که یک فرهنگ را شکل میدهد؛ برای اینکه تجربیات ماندگار شود و انتقال یابد، ابتدا باید ثبت و ضبط و منتقل گردد. تاریخ در اصل همین ثبت و ضبط تجربیات عرصههای مختلف زندگی انسانی در سیاست، اقتصاد و اجتماع است. پس هر چه سنت تاریخنگاری و تاریخخوانی در اجتماعی قویتر باشد میتوان قدرت و قوت فرهنگی بیشتری را برای آن جامعه متصور بود.
نتیجه اینکه تاریخ است که فرهنگ میسازد و فرهنگ است که هویت میدهد. بدون داشتن هویت تاریخی، وضعیت اجتماعی مشوش و بهاصطلاح «پیشامدی» خواهد شد. بدون انباشت تجربیات در هر حوزه، تجربیات بر دوش هم سوار نمیشوند تا در عرصه اجتماعی یک حرکت روبهجلو داشته باشیم. بدون تاریخ بهجای حرکت در طول، در عرض خواهیم چرخید. ریشه بسیاری از ناهنجاریهای اداری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران امروز را میتوان ناشی از ناانباشتگی تجربیات در این حوزهها دانست. مثلاً مدیری با هزینههای بسیار تجربهای را کسب میکند و بر اساس آن تحولی را شروع میکند و مدیر بعدی بدون توجه به تجربه و هزینههایی که برایش صورت گرفته، آن را براحتی کنار میگذارد و طرح خودش را شروع میکند و اشتباههای نفرات پیشین را دوباره تجربه میکند و در نهایت این سعی و خطاها انباشت نمیشوند تا مدیران آینده برای تجربه کردن، هزینههای کمتری به کشور و بیتالمال تحمیل کنند. از این منظر شاید مهمترین علتی که سبب شده فرهنگ غربی یک سیر خطی و روند رو به رشدی (به معنای پیچیده شدن و هماهنگ شدن ابعاد مختلف زندگی بهوسیله فرهنگ) داشته باشد، همین قدمت سنت تاریخنگاری و ثبت تجربیات در غرب باشد. اصالتاً علوم انسانی غربی چیزی جز انباشت و تنقیح همین تجربیات وجودی و زیسته انسان غربی پس از رنسانس نیست. امروزه هم این سنت بشدت در حوزه فرهنگی و اجتماعی و حتی حکمرانی در غرب دنبال میشود. کتابهای بسیار زیادی در حوزه تاریخ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در غرب تولید شده و میشود. از روایتهای گوناگون و فزاینده درباره پدیدهها و قهرمانهای سیاسی تا تاریخ فرهنگی و اجتماعی مدرسه و قاشق و چنگال و درخت و روابط زناشویی و....
شاید دیده باشید کتابهای خاطرات نخبگان غربی بخصوص مدیران و سیاستمدارانشان را که چند صباحی پس از پایان دوره مسئولیتشان روانه بازار نشر میشوند و اتفاقاً با استقبال مخاطبان مواجه میشوند. استقبال از کتابهای خاطرات استیو جابز، بوش، کلینتون، اوباما و همسرش و… از نمونههای بارز این سنت در یکی دو سال اخیر است. البته این امر به نخبگان محدود نمیشود و سنت تاریخنویسی و تجربه نگاری به اشکال مختلف آماتوری و حرفهای در غرب توسط اقشار مختلف، چه کسانی که خود عامل و در متن حادثه بودند و چه ناظران بیرونی حوادث بهصورت جدی دنبال میشود و ما شاهد روایتهای مختلف از یک حادثه یا یک دوره تاریخی هستیم و مثلاً یک دبیرستان در ایلینویای آمریکا بزرگترین آرشیو تاریخ شفاهی این کشور را داراست.
در این سالها بارها به دوستانی که با دفتر احمدینژاد ارتباطاتی داشتهاند سفارش کردم که تاریخ شفاهی او و مدیرانش از تجربیات مدیریت کلان اجرایی کشور را مکتوب کنند، اما این توصیه جدی گرفته نشد. جدای از محتوای صحبتهای احمدینژاد و فارغ از برخی ایدههای تخیلی و فضایی او درباره آینده (مثلاً درباره تقسیم منابع) اما روایت تاریخی احمدینژاد یا سرافراز از اشکالات ساختاری نظام حکمرانی ما مهم است. آنها در برخی از مواضع مصاحبههایشان نشانههای این اشکالات را در دولت یا دوران مدیریت پیش و پس از خود نیز نشان میدهند و تلاش میکنند روایتشان را «معقول» کنند.
احمدینژاد هشت سال رئیسجمهور این مملکت بوده و اگرچه خود نمیخواهد اقرار کند، اما در کنار توفیقاتش، شکستهایی نیز داشته، ولی بااینهمه متأسفانه غیرازاین مصاحبه و برخی حرفهای پراکنده، روایتی از ایشان و تیم همراهشان در آن هشت سال در حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نداریم. مثلاً جناب آقای جلیلی که سالها مسئول پرونده هستهای ایران بوده است، در حد یک صفحه نیز روایت و تجربه خود را از نحوه مذاکرات با غربیها مکتوب نکرده است تا برای آیندگان بماند و مشخص شود آیا این اتهام که او در مذاکرات فقط بیانیه خوانده درست است یا خیر.
ما نیاز به ثبت تجربیات مدیران بالادستی کشور از رؤسای جمهور و وزرا و مدیران ارشد حاکمیت تا شهرداران و فرماندهان نظامی تا مدیریتهای خرد حتی تا مدیریت یک مدرسه داریم تا با نقد و بررسی بعدی آنها و تبدیل آنها به روایتهای گوناگون و به گفتوگو گذاشتن این روایتها با روایت دیگر مدیران، این تجربیات به بهترین روش انباشت و در اختیار نسلهای بعدی مدیران قرار گیرد و آنها مجبور نباشند دوباره چرخ را از اول تولید کنند و دوباره شکست بخورند یا شرایط توفیقاتشان منتقل نشود که در هر دو صورت خسران و خسارات بزرگی بر دوش نظام و مردم گذاشته خواهد شد.
۲۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۷
کد خبر: 649026
در یکی دو ماه گذشته احمدینژاد یخ ارتباط با رسانهها را شکست و به مصاحبه با چند رسانه داخلی و خارجی تن داد. البته برخی از مصاحبهها به نظریهپردازی احمدینژاد درباره مسائل بنیادی درزمینه انسان کامل و... گذشت، اما او در مصاحبه با روزنامه شرق برای نخستین بار بهصورت منسجم شاکلهای از آسیبشناسی خود از نظام حکمرانی در ایران را به تصویر کشیده است. چند روز پیش نیز محمد سرافراز، مدیر مستعفی رسانه ملی در گفتوگویی طولانی، از مشکلات ساختاری دوران مدیریت خود گفت. این گفتوگوها اگرچه به نسبت دوران مدیریت این افراد بسیار اجمالی بود، اما ما برای تصحیح نظام حکمرانی به این روایتهای کلان مدیران ارشد اجرایی کشور نیاز داریم.
نظر شما