علی محمد مودب/
آنها که اهل کاری هستند از کار نمیترسند اما از نااهلان میترسند. ترس نه از آن نوع ترسی که گمان کنید آدم از دشمن خویش دارد که این ترس بیشتر اضطراب است و نگرانی. هر کاری را به دو نفر بسپرند در شرف خراب شدن است و بسیاری از کارها همیشه به دو نفر سپرده شده است.
بخصوص کارهایی که باید خیلی جدی گرفته شود. فرض کنید یکی به هزار بدبختی متولی کاری میشود و به آن کار میاندیشد و به آن کار سامانی میدهد و آن کار را به نتیجه میرساند. او به ولایت طبیعی الهی متولی و ولی کار شده است، اما «نفس» هم پر بیکار نیست، یکی دیگر هست که کار نفر اول را رصد و بررسی میکند و غلط میگیرد و درست وقتی که به جای خوبی رسید که احتمال تأثیر دارد همه بحرانهای درونیاش درباره آن کار را بروز میدهد و وارد میدان میشود!
این است که همیشه هر کاری حداقل دو مسئول جدی دارد. یکی کسی که متولی و ولی کار است و دومی کسی که مترصد و صاحب دغدغه درباره کار است. اولی میسازد و دومی ویران میکند! بسیارند آدمهایی که روی کاغذ هیچ توانایی و دانش و مهارتی ندارند، اما دغدغه دارند. نه شاگردی تربیت کردهاند، نه محصولی ایجاد کردهاند و نه هیچ چیز دیگری، اما به حکم دغدغهمندی خود را ولی کار میدانند و به طبع کاری که دو متولی پیدا میکند به سامان نمیرسد، یعنی اگر هم برسد دومی، اولی را در لحظه شکفتن ضربه فنی خواهد کرد.
این است که نظام عالم بنا به قول فلاسفه یونانی دیالکتیک است و دیالکتیکی یعنی همین! اینکه یکی که کار میکند به همت آنکه کار نمیکند لنگ خواهد شد. پس زیرکان عالم کناری نشستن را برمیگزینند و عافیت را، اما از شوخی گذشته چه میشود کرد؟ راستش من که نمیدانم، اما گمان میکنم در عالم راهی باشد و همه چیز بازی مسخره دیالکتیک نیست. لابد در دنیا عقلا نشستهاند و تدبیری کردهاند که این همه کارها و فعالیتها هستند که به طور طبیعی پیش میروند و ارزیابان و رصدگران هم توانشان را در خدمت پیشبرد و اصلاح آنها قرار میدهند و نه در خدمت نابود کردن کلیت یک فرایند. یکی از چیزهایی که به طور جدی نیاز داریم یاد گرفتن است، یاد گرفتن از هر کسی که تجربهای دارد. در دنیا ما اولین نبودهایم و نیستیم. همین هندیها در هزار و یکی مسئله پیش از ما کارهای مهمی کردهاند. میشود یاد گرفت، غرور و تکبر اگر بگذارند.
نظر شما