به باور یک پژوهشگر روان شناسی اجتماعی، نفوذپذیری و الگوپذیری در این مفهوم به وضوح دیده میشود و انگار این دو خاصیت، این مفهوم را سرِپا نگه داشتهاند. دهقانیان معتقد است: تمام اقدامات فرهنگی در راستای حذف این خاصیتهاست که منجر به فضای دوگانه سلبریتیگری و یا ضد سلبریتیگری میشود.
سلبریتیها آمدهاند تا دیده شوند، مینویسند تا دیده شوند، نشان میدهند تا دیده شوند، حرف میزنند تا دیده شوند، میخورند، تفریح میکنند و روزمرگی میکنند تا دیده شوند. تعداد بازیگرانی که وارد گود سلبریتیگری در فضای مجازی هم شده اند کم نیست و گاهی، پستهایشان جنجال آفرین میشود. درباره این موضوع که پدیده سلبریتیها تا چه میزان قابل کنترل یا قابل پیشبینی هستند و چقدر نقش الگودهی به جامعه دارند با حمید دهقانیان، مدرس روانشناسی رسانه و پژوهشگر روانشناسی اجتماعی گفتوگو کردیم که می خوانید.
دلیل اینکه شاهد نظرات مختلف حتی در حوزههای تخصصی از سوی سلبریتیها هستیم، چیست؟
اگر منظور از داشتن تخصص به معنای داشتن تحصیلات دانشگاهی باشد، تجربه به حاشیه میرود. اما اگر تخصص را با تجربه همراستا بدانیم، سلبریتی میتواند در چند حوزه تجربه داشته باشد. این حرف که یکی باید در حوزه خودش نظر بدهد شاید حرف درستی نباشد ولی دامنه اظهارنظرات باید مشخص باشد. مثلاً من روانشناسی خواندهام، ادبیات بلدم و ورزش میکنم، این سه حوزه میتواند در حیطه تحصیلات و تجربه من باشد ولی در حوزه اقصادی بیاطلاعم. اکنون فضایی ایجاد شده که میگویند سلبریتی تخصص ندارد و میزنند توی سر سلبریتی، در حالی که ممکن است سلبریتی در آن حوزه تجربه داشته باشد. صرفاً تخصص محض برای اظهار نظر لازم نیست، تجربه هم میتواند معیار باشد. از سوی دیگر چه اشکالی دارد که سلبریتی در حوزه تخصص و تجربه خودش حرف بزند و ما چرا باید بترسیم؟! ممکن است یک سلبریتی درباره قیمت طلا حرف بزند، آیا حرف او روی قیمت طلا تأثیر می گذارد؟ نه! مردم برای اینکه بخواهند حرف کسی را گوش کنند، آن فرد باید اعتبار داشته باشد. مردم به حرف سلبریتیهایی که در زمینههای مختلف اظهار نظر میکنند، گوش نمیدهند چون حرفشان اعتبار ندارد. این رابطه خطی که یکی حرف بزند و یکی قبول کند، در عصر کنونی، از بین رفته است.
آیا از بازخوردها و واکنشهای مردمی که در زیر پستهای یک سلبریتی گذاشته میشود میتوان به تأثیر حرف و اظهار نظر آنها در جامعه پی برد؟
سلبریتیها در رفتارسازی اجتماعی، الگوی دهم به شمار میروند و نقش الگوسازی که خانواده و مدرسه و محیط کار و حتی فضای شهروندی دارد بسیار بیشتر از سلبریتی است. اگر روی الگوپذیری الگوهای اولیه کار شود، الگوی دهم کمرنگ میشود. اگر چنین فضایی ایجاد شود، سلبریتی دیده نمیشود که بخواهد اثربگذارد. در چنین شرایطی، ترسیدن از سلبریتی معنایی ندارد. اگر با تسامح، سلبریتی را با الگو همتراز بدانیم زندگی ما مملو از سلبریتی است. تا زمانی که روی مفاخر فرهنگی مانور ندهیم و فرزندان ما آثاری همچون شاهنامه را نخوانند، معلوم است که می روند پست و کامنتهای یک بازیگر را میخوانند، از چنین فضایی باید ترسید. البته گاهی حرف زدن سلبریتیها به معنای تخریب خودشان است پس بهتر اینکه اجازه بدهیم آنها حرف بزنند تا مردم ببیند که عدهای طبل توخالی هستند.
صفحات برخی بازیگران در فضای مجازی، دنبال کنندههای چند میلیونی دارد که جامعه مخاطب وسیعی را تشکیل میدهد و در حد یک رسانه فراگیر غیررسمی است، آیا دامنهای برای اظهار نظرهای این افراد وجود دارد؟
اگر قرار است که در پدیدههای اجتماعی، سلبریتی فرهنگ و اجتماع را تعریف کند، بایستی برای او محدودیت قائل شد اما معتقدم که سلبریتی، خودش جزئی از فرهنگ و اجتماع است یعنی اگر کار فرهنگی بدرستی در جامعه انجام شود، آنجاست که سلبریتی با محدودیت خودش روبهرو میشود. مثلاً لیونل مسی یک صفحه در اینستاگرام دارد که پستهای او یا ورزشی است یا خانوادگی و جز این دو چیزی در صفحه اش نمیبینید اما مسی برای حضور در فضای مجازی، آموزش میبیند. وقتی قرار است با باشگاه بارسلونا قرارداد ببندد به او می گویند که تو شخصیت حقوقی پیدا کردهای که دربرابر آن مسئولی، این مسئولیت برای او ایجاد محدودیت میکند. قبل از اینکه قرار باشد سلبریتیها را محدود کنیم باید سراغ اصناف آنها برویم آیا بازیگر، هویت حقوقی دارد یا نه؟ آیا برای حضور اجتماعی آنها، قواعد و چارچوبی وجود دارد یا نه؟! این مسائل باید بررسی شود. زمانی ترس اجتماعی ایجاد میشود که هیچ تعریف و مرزی وجود نداشته باشد در حالیکه قوانین شهروندی دارای حدود و مرزهایی است.
در شرایطی که ضعف آموزش سواد رسانه ای را در همه اقشار جامعه شاهد هستیم و یک خبر کذب یا شایعه براحتی در شبکههای اجتماعی مختلف منتشر میشود یا کسانی که صفحاتی با تعداد بالای بازدیدکننده دارند، آنها را بازنشر میکنند چه باید کرد؟
ما در فرهنگ و مذهبمان هیچ وقت برخورد سلبی نداریم مگر زمانی که کسی از خط قرمزها عبور کند. به همین دلیل برخورد سلبی در جامعه ما جواب نمیدهد. آموزش سواد رسانهای را باید شروع کنیم و از هر زمانی که آغاز شود، دیر است اما دیرتر نیست. تلویزیون باید به سمت آموزش سواد رسانهای برود. ضمن اینکه فضای گفتوگو و دیالوگ بیشتر شود. از سوی دیگر بایستی کنشگری اجتماعی در جامعه ترویج شود، در چنین شرایطی اظهار نظر سلبریتیها قابل مدیریت است، در واقع خواست عمومی مردم میتواند اظهارنظر سلبریتیها را مدیریت کند. هنرمند ما در چند رشته به صورت تخصصی کار میکند و میتواند در این حیطهها اظهارنظر کند اما اگر در حیطه دیگری خواست صحبت کند، مردم نباید آن را بپذیرند. جامعه مدنی زمانی شکل میگیرد که باب گفتوگو باز شود. هیچ کس نمیتواند جلوی صحبت کردن دیگری را بگیرد.
یعنی جامعه کنشگر در فضای مجازی بایستی نسبت به مطالب غیرواقع و نادرست، واکنش نشان دهد و با دلیل و منطق، حرفهای خلاف واقع را رد کند؟
همین طور است. ضمن اینکه اگر یک سلبریتی درباره موضوعی اطلاع کافی ندارد نباید آن را نشر دهد چون به منزله نشر اکاذیب است و موجب تشویش اذهان عمومی میشود. نباید از ندانستن ترسید. یکی از راهکارها، گسترش کلمه «نمیدانم» است. بایستی در فرهنگ عمومی جامعه واژه «نمیدانم» را گسترش دهیم. متأسفانه فضای مجازی توهم دانستن به همه داده است که موجب نشر اکاذیب میشود. اگر جامعه از نظر فرهنگی تقویت شود، سلبریتیها در فضای مجازی هرطور میخواهند جولان دهند، کسی حرفشان را نمی پذیرد.
انتهای پیام/
نظر شما