رقیه توسلی/
2:43 توی اتوبوس...
نشســتهام روی صندلی دوم و «ملامت خانوم» تمام طول راه دارد هیتلروار پوستم را میکند. غُــر میزند به جانم که چرا بدوبدوهای تو تمامی نــدارد؟ چرا این قدر کم حرفی؟ چرا دهانت را باز نمیکنی لشکر سکوت آزاد شود؟ بیا در گوشــم ساعت آرامشت را بگو، خجالت نکش. اصلا چرا بیخوابیهای مزمنت را نمیبری بریزی روی میز یک متخصص خبرهتر؟ از دســت دست کردن خوشت میآید، نه! میخواهی سالهای جوانیات به باد برود. فکر نمیکنی لیاقتت خندیدن و ترمیم زخمها و زندگی میان خروار خروار گپ و گفت است!
14:20… میهمانی خاله
خالــه چند روز پیش دعوت گرفت از همهمان. میرویم. شــلوغ و خوش و آرام جان اســت دیدن اقوام. انگار یک میلیون سال نوری پایم را نگذاشتهام به هیچ دورهمی.
زیرچشمی همه جا را میپایم. شکرخدا از »مالمت خانوم « اثری نیســت. دور سفره بلندبالای افطار مینشــینیم که آشنایی خودش را بیملاحظه ولو میکند کنارم.
برایش فضای بیشتری باز میکنم که جاگیر نشده میپرسد: هنوزم ترجمه و کتابخوانی و تیراندازی عزیزم؟ به دستش که دراز میشود سمت ظرف بامیه و به لاکهای بنفشاش نگاه میکنم و گنگ سَر تکان میدهم که پوزخندزنان میگوید: وِل کن این زاقارت بازیها رو! دوباره یک عزیزمِ نچســب، ول میدهد اول ســؤالش و میخواهد بداند چرا رقصان و شنگول نیستم؟
میگویم چایت را قبل از اذان هورت کشیدی قوم و خویش! میخندد که بد است آدم متظاهری نیستم.
با لبخند جواب میدهم: نه بد است که بیمراعاتی میکنی . بعد روسری سیاهم را بلند میکنم و میگویم احتیاج به زمان دارم. سوگوارم بنده خوب خدا.
آن وقت به نظر خودش دلسوزانهترین پیشنهادش را میریزد روی دایره و با چشمکی که فکر میکند مژههای عاریتی آن را شهلاتر کردهاند، میگوید: آدرس باشــگاهمان را تکست میکنم برایت. به قرآن یک هفتهای جوری ردیف بشوی که یادت برود چه مزخرف درونگرایی تشریف داشتی.
خانه / 12:51
به محض رسیدن، چای میگذارم و پناه میبرم به قرآن. حال درد و دل کردن با همنوع نیست واقعاً. خلوت میکنم و یک دل سیر از ناخوشیها میگویم. از درهای بسته، خستگی و دلتنگی.
بعد متوجه نمیشوم که چای نخورده، کی خوابم میبرد. به آسانی. بیدغدغه دمنوش و آرامبخش. ســر اذان بیدار میشــوم. لب گــزان و خندان میروم آشــپزخانه.
زیر کتری خاموش اســت. قابلمه غذا دست نخورده مانده روی اجاق... خواب ماندهایم. کاش همه خواب ماندنها را بشــود این طور بی پروا خندید و گذشت!
نظر شما