حاکمیت موروهای مسلمان در اندلس که مرکب از عربها، اسپانیاییها و بربرهای آفریقا بودند با فراز و فرودهای بسیاری همراه بود تا آنکه پس از درگیریهای طولانیمدت سقوط کرد و سیاست یکسانسازی مذهبی از سوی امرای مسیحی در این سرزمین اجرا شد. اما و اگرها درباره این دوره از تاریخ اسلام بسیار است؛ از اصل گسترش سرزمینی اسلام به شیوه لشکرکشی تا چرایی سقوط حکومتی که به نام اسلام در جنوب غرب اروپا برپا شده بود اما هر چه هست، از عصر حضور مسلمانان در اندلس گزارشهای خوشایندی در تاریخ به یادگار مانده است؛ روایتهایی از امنیت، عدالت اجتماعی، زندگی مسالمتآمیز، رونق اقتصادی، رشد علوم در همه زمینهها، آزادی دینی و اجتماعی مسیحیان و... .
به بهانه سالروز ورود سپاهیان مسلمان به اندلس و در گفتوگو با دکتر حسن عبدیپور، پژوهشگر تاریخ اسلام، به فراز و فرودهای آن دوره تاریخی پرداختیم که از نظرتان میگذرد.
زمینههای حضور مسلمانان در اندلس
دکتر عبدیپور در ابتدا میگوید: شرایط سیاسی و اجتماعی، مناسبات حاکم، ظلم ارباب کلیسا، تفرقه و نارضایتی در میان طبقات جامعه، عدم رعایت حقوق فردی، اجتماعی و... زمینههایی در میان مردم اندلس برای پذیرش حضور مسلمانان فراهم کرده بود. مسلمانان در بدو حضور، ابتدا مسیحیان آن منطقه را به پذیرش اسلام دعوت و اعلام کردند که اگر اسلام را نپذیرند باید جزیه دهند که اکثریت مردم آن منطقه حاکمیت مسلمانان را پذیرفتند. او میافزاید: هشت قرن حضور مسلمانان در اندلس را میتوان به سه مقطع تاریخی تقسیم کرد؛ در مقطع اول سپاه موسی بن نصیر و طارق بن زیاد این سرزمین را فتح میکنند اما حکومت اموی که از محبوبیت آنان احساس خطر میکند آن دو را به شام فرامیخواند. خلافت اسلامی که توسط امویان به سلطنت تبدیل شده بود، در مناطق تازه فتح شده نیز شیوه و سیاستهای خود را بهنام اسلام اعمال میکردند؛ از این رو شاهد ظهور و بروز عصیبت و رقابتهای قومی بر سر حکمرانی هستیم و این دوران تا سال ۱۳۸ه.ق ادامه داشت. این پژوهشگر توضیح میدهد: با آغاز خلافت عباسیان، قلع و قمع امویان آغاز میشود و عبدالرحمن بن معاویه بن هشام بن عبدالملک که از کشتار عباسیان جان سالم به در برده بود، در سال ۱۳۸ه.ق حکومت را در اندلس به دست میگیرد. در دوران حاکمیت امویان اندلس، ۱۶ حاکم در این سرزمین حکمرانی کردند.
نخستین مواجهه مردم اندلس با مسلمانان
عبدیپور ادامه میدهد: یکی از گروههایی که در اواخر حکومت امویان، در دستگاه آنان جایگاهی به دست آورد، حمودیان هستند. آنها از نسل ادریس بن عبدالله، بنیانگذار حکومت ادریسیان بودند که به حسن بن علی(ع) نسب میبردند. حکومت حمودیان توسط علی بن حمود در سال ۴۰۷ه.ق و با استفاده از شرایط آشفته دستگاه خلافت اموی و قتل سلیمان بن حکم، خلیفه اموی تأسیس شد. این حکومت به مدت ۴۰ سال بر بخشهایی از اندلس حکومت کرد تا سرانجام امویان توانستند بار دیگر خلافت را به دست بگیرند و به عمر حکومت حمودیان پایان دهند. از قرن پنجم هجری قمری به دلیل سستی و بیلیاقتی حاکمان اموی، حکومتهای مستقلی در نقاط مختلف پی در پی ظهور کردند که هر کدام برای گسترش قلمرو خود، با همسایگانشان درگیر بودند و همین درگیریها، سلطه پادشاهان مسیحیت بر مناطق وسیعی از اندلس را در پی داشت. در این دوره به حکمرانی ملوک الطوایفی میرسیم و گروههایی بهنام مرابطون، موحدون و... حکومت میکنند. وی در توضیح نحوه مواجهه مردم با سپاهی که تحت عنوان مسلمانان وارد سرزمین آنها شده بودند نیز میگوید: در آن جامعه استعداد دریافت پیام اسلام وجود داشت و اسلام نیز اختیاراتی به آنها داده بود. حتی در مقطعی میبینیم آنقدر کار به سستی گرایید و تساهل و تسامح شکل گرفت که جریانهای مسیحی از آن سوءاستفاده کردند. در مواجهه اول، غیر از مقاومتهای کوتاهمدت، مردم از برکت وجود مسلمانان استفاده کردند؛ دانش مسلمانان فواید و برکات مختلفی در زندگی فردی و اجتماعی آنها به همراه داشت؛ اشتیاق و همراهی نیز از جانب مردم وجود داشت، به حدی که حتی برخی از آنها لباسهای عربی پوشیده و به زبان عربی صحبت میکردند و تا قرنها در کنار مسلمانان زندگی مسالمتآمیزی داشتند.
حکومت مسلمانان در اندلس، تاج افتخاری بر سر اروپا
این پژوهشگر با اشاره به آثار به جا مانده از حکومتهای اسلامی در اندلس و گسترش علم و هنر در آن دوره تصریح میکند: طبق شواهد تاریخی و اقرار مستشرقین، اسپانیا هشت قرن دست مسلمانان بود؛ تا پیش از آن علم، ادب و صنعت در این سرزمین رونقی نداشت و از رهگذر ایجاد مدارس رایگان همگانی، دانشپژوهی و آموزش علوم ریاضی، فلکی، گیاهشناسی، تاریخ، فلسفه و... جهشهای خوبی را در آن سرزمین میبینیم و این دستاوردهای مسلمانان موجب شد اروپا که گرفتار دوره رکود علمی قرون وسطی بود از نادانی و جهل بیرون آمده و در شرایط جدیدی قرار بگیرد. گوستاو لوبون در کتاب «تمدن اسلام و غرب» آورده است: «مسلمین در طول چند قرن، اندلس را از نظر علمی و مالی به کلی منقلب نموده و آن را تاج افتخاری بر سر اروپا قرار داده بودند و این انقلاب نه تنها در مسائل علمی و مالی بلکه در اخلاق نیز بوده است. سلوک آنان با اقوام مغلوبه آن قدر ملایم بود که غیرمسلمانان اجازه داشتند برای خود مجالس مذهبی تشکیل دهند». عبدیپور در توضیح فروپاشی حکومت اسلامی اندلس یادآور میشود: در دوره ملوک الطوایفی، نالایق بودن حاکمان سبب شد اختلافات قومی و مذهبی شکل بگیرد. دیگر حکومت مرکزی اقتدار ایجاد وحدت نداشت؛ زمینه برای مسیحیان فراهم شد و مناطق یکی پس از دیگری از دست رفت. پیشرفتی که داشتند به خاطر غرور بیجا و غفلت حاکمان از دست رفت. مقتدر نبودن، اختلاف و تفرقه، قبیلهگرایی، لذتطلبی و فساد اخلاقی، روحیه تسامح و تساهل بیش از حد و نفوذ فرهنگ مسیحیان، تجدید دوره جاهلی، برداشتن مرزهای خودی و غیرخودی، حذف ارزشهای الهی مسلمانان از نظام آموزشی و واگذاری عرصه فرهنگ به مسیحیان و... صحنه را برای آنان آماده کرد تا بار دیگر قدرت را در دست بگیرند.
انتهای پیام/
نظر شما