معارف/فاطمینژاد/
کرامت به عنوان یک انگاره انسانشناختی از مقولات بنیادی است که پیوندی ناگسستنی با مفهوم حقوق بشر دارد. در این میان اما به نظر میرسد رویکرد اسلام نسبت به مقوله کرامت و معنایی که قرار است به واسطه آن به تعریف حقوق بشر ختم شود با مفهوم رایج حقوق بشر امروزی مناقشاتی دارد. دکتر محمدهادی یدالله پور، عضو هیئت علمی دانشگاه بابل و نویسنده کتاب «کرامت انسان در قرآن»، روشن نکردن رویکرد اسلام نسبت به کرامت انسانی و عدم تبیین این موضوع را علت اصلی متهم شدن آموزههای اسلامی به ضدیت با حقوق بشر میداند. گفتوگوی ما در همین رابطه و بررسی کرامت انسانی در مکاتب مختلف را در ادامه میخوانید:
* آقای یداللهپور! کرامت در نگاه قرآن چگونه تعریف شده است؟
مشهورترین مبنای قرآنی که در مورد کرامت همواره مورد بحث است، آیه معروف «و لقد کرمنا بنیآدم...» در سوره اسراء است. استفاده کردن از واژه «بنیآدم» به جای «انسان» و «بشر» نشان میدهد که نوع بشر مورد نظر قرآن در بحث تکریم است و انسان بهماهو صاحب کرامت است. در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز که متأثر از اندیشههای امانوئل کانت است ما میبینیم که از اصطلاح «حیثیت ذاتی» استفاده شده و انسان را فقط به اعتبار انسان بودنش دارای حقوق میداند.
* از دیدگاه قرآن چه عناصری به کرامت انسانی خدشه وارد میکنند؟
این عناصر در دو وجه قابل بررسیاند؛ یکی عناصر فردی و دیگری اجتماعی. عناصری فردی به وضع و محاذات و احوالات انسان برمیگردد و میتوان آنها را در رفتارها، نگرشها، انگیزهها و گرایشهای افراد مورد بررسی قرار داد. تعریف ما از انسان، معنای کرامت را نیز دچار تغییر و تحول میکند؛ به عنوان مثال هابز اعتقاد دارد که ارزش انسان مطلق نیست و وابسته به نظر دیگران است. این نگاه، کرامت و عدم کرامت را بر محور قدرت تعریف میکند و همان گونه که میبینیم تحت تأثیر تعریف ما از انسان، معنای کرامت نیز متحول میشود. پس در وهله نخست باید معنا و نگرش درستی نسبت به انسان بوجود بیاید و تا این اتفاق نیفتد، تعریف ما از کرامت به خودی خود محل مناقشه خواهد بود. کرامت انسان و تکریم شخصیت، راه و روش میانهای است که دو سوی افراط و تفریط، یعنی خودبزرگ بینی و خودکم بینی به آن ضربه میزنند. خود کمبینی و احساس حقارت در دیدگاه روانشناسی امروزی و روانشناسانی مثل مزلو و آدلر منشأ تمام رفتارهای نابهنجار و غیرعادی تلقی میشوند که غلبه بر آنها تنها از طریق تکریم شخصیت امکانپذیر بوده و حتی روش درمانی بر پایه احترام و اکرام در این زمینه ابداع شده است. در روایت نیز داریم که امام هادی(ع) میفرمایند: «مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ» یعنی کسی که برای خودش شخصیت قائل نیست، از شر او ایمن نباش؛ که مؤید همین دیدگاه علمی است. این وجه تفریطی قضیه است و نقطه مقابل آن خودبزرگ بینی است. در نظر قرآن خودبزرگ بینی نتیجه یک خیالپردازی جاهلانه است. خودبزرگ بینی اگر صرفاً وجه درونی و باطنی داشته باشد، همان «کبر» نامیده میشود و زمانی خطرناکتر میشود که وجه بیرونی نیز بیابد؛ در آن صورت، با عنوان «تکبر» از آن یاد میشود و می تواند منشأ خدشه به کرامت دیگران نیز بشود.
* در ابتدای بحث به موانع اجتماعی کرامت انسان اشاره داشتید؛ چه مؤلفههایی در اجتماع میتواند به کرامت انسانی صدمه بزند؟
وقتی انسان را در وجه اجتماعی و ارتباطش با جهان پیرامون نگاه میکنیم آنچه مهم مینماید این است که باید زمینههای رشد و شکوفایی استعدادهای انسان وجود داشته باشد و مانعی که در این امر خلل ایجاد کند وجود نداشته باشد. اگر این اتفاق صورت بپذیرد یعنی کرامت انسان حفظ شده و شخصیتش محترم شمرده شده است. در طول تاریخ بشر، دو عامل اصلی ظلم به کرامت انسانها، تدوین قوانین ستمگرانه و برخلاف سرشت انسانی و حکمرانی ظالمان بوده است.
* یکی از نقاط اختلافی میان قوانینی است که بشر وضع کرده و در نظر اسلام مخالف سرشت آدم است؛ پیوند این موضوع با کرامت چگونه است؟
در قرآن بارها آمده که ما پیامبران را با کتاب و میزان برای اقامه قسط و عدالت فرستادیم. در نظرگاه قرآنی، ظلم ناشی از قوانین ظالمانه، زمینهساز سرکوب ارزشها و شخصیت و ارجمندی انسان است. این قوانین یا به دلیل نشناختن انسان و یا متأثر از شهوتطلبی، خشم و غضب وضع شدهاند؛ پس آنچه منشأ مناقشه بین ما و سایر مکاتب است دیدگاه نظری و تعریف ما از انسان است. تبیین نکردن رویکرد اسلام در مورد کرامت انسانی سبب شده تا آموزههای اسلامی به ضدیت با حقوق بشر متهم شوند و دیدگاه متعالی انسان از این جهت به حاشیه رانده شود. نکتهای که در دیدگاه رایج و غیراسلامی وجود دارد، تأکید بیش از اندازه روی حقوق انسان است؛ در حالی که اسلام توجه به تکلیف را نیز از ملزومات کرامت انسانی میداند. کرامت مد نظر اسلام صرفاً حول محور حقوق نمیچرخد، بلکه میگوید باید نگاهی نیز به تکلیف داشت. پس نگاه ما این است که در کنار هر حقی، تکلیفی هست و کسی نیست که فقط حق داشته باشد.
* بتازگی کلیدواژههای «کرامت» و «حقوق شهروندی» در عرصههای سیاسی نیز استفاده شدهاند. نسبت این دو با یکدیگر را چگونه میبینید؟
لازمه کرامت انسان در بعد اجتماعی برخورداری از حقوق اجتماعی برابر است. ما شهروند درجه یک و دو نداریم؛ به تعبیر امام علی(ع) در نامه 53 نهجالبلاغه، مردم یا برادران نوعی تواند یا برادران دینی تو، پس به مردم عشق بورز. با این نگاه اعتقاد داریم خدا این کرامت اعطایی را این گونه قرار داده که همه از حقوق شهروندی برخوردارند، مگر اینکه کسی خودش را از کرامت ساقط کند؛ مثلاً اگر کسی مرتکب قتل شد قصاص میشود و این قصاص منافاتی با کرامت انسان ندارد.
نظر شما