ابوالفضل ظهره وند، تحلیلگر و دیپلمات پیشین ایران در اروپا/
فرانسه به عنوان کشوری پیشرو در اروپا در چند سال اخیر و به ویژه پس از قدرتیابی دونالد ترامپ و خروج بدون پشتوانه منطقی و سریع وی از پیمانهای بینالمللی در تلاش است اینگونه وانمود کند که در تصمیماتش در حوزه سیاست خارجی مستقل از واشنگتن عمل کرده و دارای استقلال رأی است.
گفتوگوهای چند هفته اخیر میان رئیس جمهور فرانســه با همتای ایرانیاش، اظهارات مکرون در مورد طرح آمریکایی معامله قرن و بیان اینکه پاریس به این اقدام امیدی نبسته و در نهایت هشدار مکرون به انگلیس در مورد اینکه به زیر دست و تحت الحمایه ایالات متحده تبدیل نشود، همه سخنان و مواضعی بود که از سوی رئیس جمهور فرانسه اتخاذ شده و با انتقاد واشنگتن روبهرو شد.
اگرچه برخی تحلیلگران مواضع فرانسه را تلاشی برای احیای دوباره نقش این کشــور از بازیگری خنثی و بی طرف به طرفی فعال در صحنه بینالمللی تعبیر میکنند، اما نباید این تصمیمات را خارج از اراده آمریکا قلمداد کرد.
واقعیت آن است که ما برای تحلیل این رفتار پاریس باید چارچوب کلی جهان غرب را مورد بررسی قرار دهیم. اگرچه فرانسه به طور کلی در قالب کشورهای غربی بستهبندی شده، اما باید توجه داشت در همان غرب هم با وجود وابستگی گسترده اقتصادی میان دولتها وقتی از کشور و منافع ملی صحبت میشود، هر طرف برای خود چارچوب مستقلی را تعریف کرده اســت؛ بنابراین هرچند در بحث دیدگاههای کلی بین دو کشور اختلافی وجود ندارد، اما میان مکرون به عنوان رهبر فرانسه و عضوی از اتحادیه اروپا با دونالد ترامپ زاویه وجود دارد.
به طور نمونه در بحث مواجهه با ایران اگرچه هر دو کشور تهران را تهدید به حساب میآورند، اما کاخ الیزه از آنجا که در صورت بروز تنش در خاورمیانه به صورت مســتقیم درگیر پیامدهای آن شده و از سوی دیگر به دنبال حفظ منافع اقتصادی اش در کشورمان است، دنبال آن است که این چالش به طریق نرم و از راه گفتوگو پایان یابد، اما آمریکا که در ایران منافع اقتصادی ندارد درپی استفاده از زور برای کشاندن ایران پای میز مذاکرات است.
مکرون ایده مذاکرات جامع با ایران را دنبال میکند و این دقیقاً همان چیزی است که ترامپ در صدد رسیدن به آن است، منتها از راهی دیگر. از سوی دیگر نگاه ترامپ به اروپا به عنوان واحدی در حال فروپاشی است، اما فرانسه به عنوان کشوری پیشرو در اتحادیه به چالش با این رویکرد پرداخته و خواب بازیابی دوران گولیستها را در سر میپروراند.
بنابراین به نظر میرسد اختلاف میان دو طرف درباره نحوه مدیریت تحولات است و نه در اصل موضوع. فرانسه با وجود روحیه استقلال طلبی تاریخی در عرصه سیاست خارجی که میراثی از اندیشههای ژنرال شارل دوگل است، در سالیان اخیر همواره نقش پلیس را داشته؛ برخی مواقع پلیس بد و امروز پلیس خوب.
اختلافهای کنونی را نیز باید در چارچوب همین منفعت جویی بیشتر جستوجو کرد، وگرنه غرب غرب است و اختلافی در ماهیت ذاتی آن وجود ندارد.
نظر شما