قدس آنلاین: در هر فتنهای یک طرف حق است که کمی هم باطل درون خود دارد و طرف مقابل نیز باطل است که کمی هم دارای حق است؛ بر همین اساس نباید تاریخ را یکطرفه بخوانیم. مثال واضح در این مورد داستان حضرت موسی(ع) و فرعون است؛ حضرت موسی(ع) دارای نقاط به ظاهر منفی نیز بوده است؛ ایشان در کاخ فرعون پرورش پیدا کرده و در زمان حضور در آنجا مرتکب قتل شده؛ ایشان حتی بیان روشن و فصیحی نداشتند؛ همانطور که قرآن کریم در مورد آن میفرماید: «وَ لا یَکادُ یُبینُ» (زخرف: 52)؛ حضرت موسی(ع) با این شرایط به سوی فرعون و قوم بنیاسرائیل میرود و ادعای پیامبری میکند. در طرف مقابل فرعون نیز تماماً منفی نیست و دارای ویژگیهای مثبتی مثل سخاوت و بخشش کمنظیر است که سبب شده مردم او را بپرستند! در چنین شرایطی تشخیص حق از باطل سخت خواهد بود.
در ماجرای مردم کوفه و امام حسین(ع) نیز همین گونه است؛ در واقع نباید مردم کوفه را 100 درصد سیاه و سپاه امام حسین(ع) را 100 درصد سفید و عاری از هرگونه عیبی بدانیم؛ مثل جناب زهیر و یا جناب حر بن یزید ریاحی که اگر راه را بر امام حسین(ع) نمیبست هیچ کدام از وقایع شهادت و اسارت امام حسین(ع)، یاران و خانواده ایشان اتفاق نمیافتاد.
بر این اساس، مردم کوفه نیز دارای ویژگیهای مثبتی بودند، در غیر این صورت امام حسین(ع) دعوت آنها را اجابت نمیکردند و مسلم بن عقیل(ع) نیز بر اساس تعهد آنها امام حسین(ع) را به کوفه فرا نمیخواند. مردم کوفه قصد کشتن امام حسین(ع) را نداشتند و براساس تجربه تاریخی خود تصور کردند همانطور که یکبار به امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) فشار آورده و آنها را وادار به سکوت و صلح کردند، امام حسین(ع) نیز به همین طریق و بدون جنگ و خونریزی تسلیم خواهد شد.
نخستین نکتهای که میتوان در ویژگیهای مثبت مردم کوفه به آن اشاره کرد، محبت آنها به اهلبیت(ع) است؛ این شهر پایگاه سیاسی اهلبیت(ع) به شمار میرفت و بسیاری از خواص و یاران امیرالمؤمنین(ع) در کوفه زندگی میکردند؛ با همه فعالیتهایی که معاویه برای شیعهزدایی از کوفه انجام داد، باز هم این شهر پایگاه اهلبیت(ع) بوده و اکثریت قاطع جمعیت، شیعه بودند.
نکتهای که در جریان دعوت کوفیان از امام حسین(ع) باید مد نظر قرار داد آن است که آنها پس از شهادت امام حسن(ع) در سال 50 هجری تا سال 60، سه مرتبه از امام حسین(ع) دعوت کردند تا به کوفه آمده و تشکیل حکومت دهد.
نخستین مرتبه در سال 50 هجری و پس از شهادت امام حسن مجتبی(ع) است که خواص کوفه، از جمله جعدة بن هبیره، پسر عمه امام، نامهای با این مضامین به ایشان میفرستند: «أمَّا بَعدُ؛ فإن مَن قِبَلَنا مِن شیعَتِکَ مُتَطَلِّعَةٌ أَنفُسُهُم إلَیکَ، لا یَعْدِلونَ بِکَ أحَداً، وَ قَد کانوا عَرَفوا رأیَ الحَسَنِ أَخیکَ فی دَفعِ الحَربِ، وَ عَرَفوکَ باللِّینِ لأَولِیائِکَ، وَ الغِلْظَةِ عَلی أَعدائِکَ، و الشِّدَّةِ فی أمرِ اللَّهِ، فَإنْ کُنتَ تُحِبُّ أنْ تَطلُبَ هذا الأمرَ فَأقدِم علَینا، فَقَد وطَّنا أَنفُسَنا عَلی المَوتِ مَعَکَ» و از آمادگی اهل کوفه برای جنگ و شهادت در رکاب امام(ع) میگوید و ایشان را به کوفه دعوت میکند، اما حضرت خواسته آنها را نمیپذیرند و آنها را تا زمانی که معاویه زنده است، به تقیه و کادرسازی و تربیت نیرو برای آینده دعوت میکنند: «وَ أمَّا أنَا، فَلَیسَ رأیی الیومَ ذلِکَ، فالصَقوا رَحِمَکُم اللَّهُ بالأَرضِ، واکمَنوا فِی البُیوتِ، وَاحتَرِسوا مِنَ الظِّنَّةِ ما دامَ مُعاوِیَةُ حَیَّاً، فَإن یُحدِثِ اللَّهُ بهِ حَدَثاً وأنَا حَیٌّ، کَتَبتُ إِلَیکُم برأیی، وَالسَّلام».
دومین نامهای که کوفیان برای دعوت از امام حسین(ع) نوشتند زمانی بود که معاویه، یزید را به ولیعهدی خود منصوب کرد که موجب نقض مفاد قطعنامه امام حسن(ع) نیز بود، اما امام حسین(ع) بار دیگر درخواست آنها را رد کردند.
دفعه سوم، پس از مرگ معاویه بود؛ 150 طومار که هر کدام حاوی امضای سران اهل کوفه بود برای امام فرستاده شد و ایشان دعوت آنها را که سبب اتمام حجت بر امام(ع) بود، لبیک گفته و به سوی کوفه حرکت کردند.
انتهای پیام/
نظر شما