احمد فیاض/
به بهانه بزرگداشت هفته دفاع مقدس، قراری با سردار در محل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی میگذارم. سردار گرچه نامش از همان اواخر سال ۱۳۵۸ یعنی زمانی که در مرکز آموزش درجهداری امام رضا(ع) مشهد، شهید کاوه مربی تاکتیک و وی مربی مخابرات بود، با پادگانهای آموزشی سپاه گره خورده، اما در خط مقدم جبهه فرمانده رزم است و در عقبه؛ فرمانده و مربی آموزشی. نه تنها در خراسان بزرگ بلکه در سراسر میهن اسلامی، کمتر نیروی سپاهی است که سردار را نشناسد و یا کمتر سرباز وظیفه (مشمول) است که وی را به خاطر نیاورد. او کسی نیست جز سردار سرتیپ دوم پاسدار علی اصغر محمودآبادی که چند ساعتی متواضعانه برای ما از خاطرات ارزشمند و حماسی هشت سال دفاع مقدس روایت میکند.
• آموزشهای چریکی و پارتیزانی
- آذر ۱۳۵۸ در حالی که حدود ۲۱ سال داشتم، با پوشیدن لباس مقدس پاسداری به عضویت سپاه درآمدم. چهارمین دوره آموزشی عمومی پاسداری را در مرکز درجهداری امام رضا(ع) فعلی که آن موقع سردادور شناخته میشد؛ گذرانده و پس از آن دوره تخصصی مربیگری را در تهران به صورت فشرده فرا گرفتم. آن موقع هنوز خبری از بسیج و سرباز وظیفه نبود و آموزش مختص پاسداران انقلاب بود. سپس به عنوان کمک مربی و بعد مربی در پادگان آموزشی امام رضا(ع) مشغول به کار شدم. هنوز سازمان آموزش چندان شکل منظمی به خود نگرفته بود. با توجه به تحرکات گروهکهای ضد انقلاب در کردستان و شمال کشور و...، آموزشها به طور عمده به صورت چریکی و جنگهای پارتیزانی بود.
• خدمت خالصانه
شرایط آغازین روزهای جنگ به گونهای بود که آموزشها باید با شرایط خاص و به سرعت منتقل میشد و ساعت کاری مهم نبود. هرگز آن موقع کسی برای حقوق، مزایا، پست، عنوان، درجه و... وارد سپاه نمیشد. ساعت موظفی برایمان نامفهوم بود. گاهی مربیان آنقدر آموزش میدادند که زبانشان خشک میشد. در کنار آموزشها از آنجایی که مراکز سپاه در شهرستانها عمدتاً مرکز عملیاتهای امدادی بودند؛ بنابراین در غیر ساعات آموزش نظامی، در حل بحرانها و تحرکات درون شهری عناصر منافقین و سایر گروهکها و...، خنثیسازیها و حتی مشارکت در بسیج سازندگی روستاها و رزمایشها و برقرار نظم و امنیت شهر مشارکت فعالانهای داشتیم.
پادگان آموزشی امام رضا(ع) از قدیمیترین، معتبرترین و باتجربهترین مراکز آموزشی سپاه است که بعد از پادگان آموزشی امام علی(ع) تهران در مشهد راهاندازی شد. آن موقع و زمانی که شهید کاوه مربی تاکتیک بود، من مربی مخابرات بودم.
• از آموزش تا فرماندهی
- سه ماه بعد از شروع جنگ به عنوان فرمانده گردان مالک عازم مناطق عملیاتی جبهه شوش در اهواز شدم. هنوز سازمان رزم سپاه در قالب تیپ و لشکر شکل نگرفته بود و چند گردان از خراسان بزرگ در جبهه حضور داشتند. پس از سه ماه فرماندهی این گردان آن را تحویل شهید رفیعی دادم. شرایط حساس آموزش اجازه نمیداد بیشتر از آن در منطقه جنگی باشم و نیاز مبرمی به مربیان کارآزموده نظامی در عقبه احساس میشد. از ما مربیان تعهد ۴۵ روزه برای حضور در مناطق جنگی دریافت میشد، اما در عمل حداقل سه ماه در منطقه میماندیم.
• مسئولیت فرماندهی پادگان
تابستان سال ۶۰ قرارگاه کربلا تشکیل شد و ضرورت استفاده از فضای آموزشی ارتش برای نیروهای بسیجی و داوطلب موجب شد تا در استانها برای مکانیابی با حضور یک نماینده از ارتش و یک نماینده از سپاه جلساتی شکل گیرد. پادگان مزداوند در خراسان بزرگ شناسایی شد و به عنوان فرمانده پادگان نخستین دوره ۲۵ روزه فشرده را با حضور ۵۰۰ نیرو برگزار کردیم. پس از آن فرمانده پادگان شهید بهشتی بجنورد شدم، گرچه ظرفیت اسمی آن هزار و ۲۰۰ نفر در هر دوره بود، اما گاهی تا ۲ هزار نفر آموزش میدیدند.
- مسئولیت واحدهای آموزشی پادگانها نیز بیشتر با من بود. به تدریج حدود هشت پادگان آموزشی سپاه در خراسان بزرگ و در شهرهایی مانند بیرجند، نیشابور، کاشمر، تربت حیدریه، تربت جام و... راهاندازی شد. برخی از این مراکز آموزشی مختص پاسداران و بخشی مخصوص بسیجیان بود.
• همرزمی با سردار شوشتری
از سال ۶۲ با حضور سربازان وظیفه مشهور به «مشمول» نیاز به پادگانهای تخصصیتر احساس گردید؛ بنابراین پادگان آموزشی شهید هاشمینژاد نیشابور تأسیس شد. همزمان مسئول طرح و برنامه واحد آموزش مناطق ۴ و ۸ خراسان بزرگ بودم. سال ۶۳ حدود ۶ ماه در قرارگاه نجف با فرماندهی سردار شوشتری در اسلامآباد غرب حضور یافتم. تا ۱۳۶۹ در خراسان بزرگ بودم و از ۶۹ به مدت چهار سال در اهواز فرمانده ستاد گروه توپخانه ۶۱ محرم شدم. سال ۷۲ مجدد به خانه آموزشیام یعنی پادگان آموزشی شهید هاشمینژاد نیشابور مراجعت کرده و به عنوان فرمانده آنجا هفت سال انجام وظیفه نمودم. سپس فرمانده پادگان آموزشی ولیعصر آباده شیراز به مدت چهار سال و بعد از آن مشاور آموزشی نیروی زمینی سپاه شدم. یک سال آخر خدمت در سال ۸۴ نیز فرمانده مرکز درجهداری امام رضا(ع) شدم و بازنشستگی من در این مرکز شکل گرفت. یعنی همانجایی که لباس مقدس سبز را بر تن کردم.
• مربیان آموزش، نیروهای مظلوم نیروی مسلح
- مربیان آموزش از جمله نیروهای مظلوم نیروی مسلح هستند. گاهی مطرح میشود که در هشت سال دفاع مقدس تنها در عقبه میدان به آموزش مشغول بودند که این اجحافی بزرگ و بیانصافی است. خیلی از مربیان فرماندهان گردانهای عملیاتی بودند. تجربیات گرانبهای آنان اقتضا میکرد تا بنا بر تصمیم فرماندهان ارشد برای امر آموزش که رکن اصلی در میادین نبرد است، به مراکز آموزشی بازگردند. شمار زیادی از مربیان از جمله مربیان سلاح یا تاکتیک و... حالا با مشکلات بیشماری به لحاظ شنوایی و یا ضایعات مرتبط با پا مواجه شدند. البته اکنون کمیسیونهای پزشکی به این نکته پی بردهاند. مثلاً مربیان تاکتیک به خاطر پرش از خودرو و یا پیادهرویهای طولانی در مبحث زندگی در شرایط سخت، حالا دچار دردهای پا، شکنندگی غضروفها و... شدهاند که از نگاه افکار عمومی پنهان مانده است. مربیگری در امر آموزش نظامی جزو مشاغل خیلی سخت است.
نظر شما