... من و دوستم تصمیم گرفته بودیم یک کتابخانه در نزدیکی مسجد روستای «تقی آباد» راهاندازی کنیم. مادر شهید «علی اکبر بردار» که نخستین شهید شهرستان تربتجام هم بود، یکی از اتاقهای خانهاش را نذر این کار کرد. هزینههای مختصری لازم بود تا این کتابخانه راهاندازی شود.
با مرحوم «غلامرضا رحیمیان» صحبت کردیم و ایشان یک روز در میدان روستا موضوع را گفت و از مردم یاری طلبید. آن سال، سال بسیار بدی از نظر برداشت محصول بود و آن پول هم هزینه زیادی به حساب میآمد. بنابراین هیچکس دست به جیب نبرد و واکنشی نشان نداد. مرحوم رحیمیان دلشکسته و غیرتی شد و کل هزینهها را خودش تقبل کرد!
درگذشت این کشاورز نجیب و مهربان در هفته گذشته بهانهای شد تا از این کار نیک او یاد کنم. نه او میدانست و نه من میدانستم که در ادامه این مسیر فعالیتها و کارهای فرهنگی ادامه پیدا خواهد کرد و من هم روزی در سطح ملی متولی مأموریتهای فرهنگی برای ارتقای فرهنگ و تربیت نسل جوان خواهم شد. اما فکر میکنم بی شک این حمایت او در انگیزه امروز من بیتأثیر نبوده است.
خیلی وقتها ما به اثر کاری که میکنیم فکر میکنیم، ولی مفهوم برکت چیزی است که خیال ما نمیتواند بر آن احاطه پیدا کند. وجود من امروز به برکت خواندن کتاب حافظ در کودکی با شعر و ادبیات گره خورده است، اما روزی که پدر من برای مشق مکتبخانه برادر بزرگم کتاب حافظ میخرید اصولاً من در این دنیا نبودم؛ ولی آن کتاب با آن چاپ سنگی قدیمی هنوز در کتابخانه من هست و مرا به دنیای شعر وارد کرده است. حساب و کتاب خوب است، ولی در علم خدا هر کاری حکمتهایی دارد که جز خود آن حکیم علیم کسی از آن باخبر نیست. این است که همیشه باید با حسن ظن به هر کاری نگاه کنیم و از خدا برکت بخواهیم. وقتی شما برای خودتان یک کتاب میخرید فقط متوجه خودتان نباشید؛ چه بسا که شما خادم کسی دیگر باشید که خواهد آمد و از آن کتاب بهرهها خواهد برد. وقتی یک ماشین میخرید به این فکر نمیکنید، ولی شاید یکی از مهمترین حکمتهای آن ماشین این باشد که روزی در سفری ناگهانی بیماری را به بیمارستان برسانید و خودتان هم ندانید که جانش را نجات دادهاید. خواندن نقشههای الهی به این سادگیها نیست. حسن ظن و خیر خواستن از خدا مهمترین کاری است که ما میتوانیم همیشه انجام بدهیم و خدا برکت خواهد داد.
نظر شما