به گزارش گروه بین الملل قدس آنلاین، «جلیقه زردها هنوز اینجا هستند؛ یک جرقه کافی است تا بار دیگر شعلهها را روشن کند.» این، باور «جروم رودریگز»، یکی از مشهورترین فعالان جنبش جلیقه زردهاست که چشم راستش را در درگیری با پلیس فرانسه از دست داده است. گرچه ناآرامی و آشفتگی اجتماعی برای سرزمینی که انقلاب کبیر را به خود دیده است و تاریخی پر فراز و نشیب از تحولات اجتماعی و سیاسی دارد، عجیب نیست، اما تظاهراتی که تحت عنوان «جنبش جلیقه زردها» شناخته شد، جهان را به واسطه خشونت بی سابقه در دهههای اخیر فرانسه و اختلال در شهرِ به ظاهر صلح آمیز و پر زرق و برق پاریس، در حیرت فرو برد.
ماجرا از آنجا آغاز شد که یک زن راننده ۳۲ ساله فرانسوی در ماه می سال ۲۰۱۸ میلادی در اعتراض به افزایش قیمت سوخت، طوماری اعتراضی نوشت و با قرار دادن آن در شبکههای اجتماعی از مردم فرانسه خواست تا آن را امضا کنند. این فراخوان بازتاب چندانی نیافت تا اینکه روزنامه «لوپاریزین» فرانسه در آخرین هفته ماه اکتبر، گزارشی از کمپین این زن جوان راننده منتشر کرد و پس از بازتاب این گزارش، گروههای مختلف به تدریج این کمپین را در شبکههای مجازی گسترش دادند.
نخستین روز تظاهرات در روز هفدهم ماه نوامبر با تظاهرات ۲۸۰ هزار نفری معترضان در شهرهای مختلف فرانسه و بستن شاهراههای ارتباطی شهرهای مختلف این کشور صورت گرفت و در مرحله دوم در روز ۲۴ نوامبر، دهها هزار نفر در شهرهای مختلف فرانسه به خیابانها آمدند. معترضان این جنبش با الهام گرفتن از یک قانون الزامآور رانندگی در فرانسه، جلیقههای زرد بر تن کردند و به «جلیقه زردها»معروف شدند. این اعتراضات که در ماه نوامبر سال ۲۰۱۸ آغاز شد، به کشته شدن ۱۰ نفر انجامید و در سرتاسر جهان گسترش یافت و به استرالیا، کانادا، مصر، آلمان، صربستان، تونس و فنلاند رسید.
گرچه جرقه آغازین اعتراضات، افزایش مالیات سوخت بود، در ادامه به مجموعهای وسیع و متنوع از خواستهها تحول پیدا کرد. نظیر بسیاری از جنبشهای اعتراضی در تاریخ معاصر جهان، خواستههای آغازین این جنبش، از نارضایتیهای کاملا اقتصادی نظیر قیمت سوخت به خواستههای سیاسی نظیر استعفای ماکرون رسید. با توجه به ساختار بدون رهبر، فقدان تعلق به ایدئولوژی سیاسی مشخص، هویت جمعی که با استفاده از نماد جلیقه زرد ایجاد شد، ارتباطات افقی، طبقه محور نبودن این جنبش، تسری آن به فضای جهانی و از همه مهمتر، سازماندهی آن از طریق ابزارهای جدید ارتباطی، میتوان جنبش جلیقه زرد را یک جنبش پست مدرن نامید.
مسئله جلیقه زردها، اقتصاد است
جنبش جلیقهزردها به سرعت از مخالفت با افزایش مالیات سوخت به خواسته بزرگترِ بهبود قدرت خرید طبقه متوسط، تحول یافت. این مسئله نشان میدهد که بخش بزرگی از رأیدهندگان فرانسوی به شدت از سیاستهای رئیسجمهور، ناامید شده اند. به رغم تلاش اصلاحگرانه مکرون، ترمیم اقتصاد فرانسه همچنان کُند و نابرابر پیش میرود. نرخ بیکاری فرانسه حدود ۹ درصد است که تنها یک درصد کمتر از زمانی است که وی قدرت را در دست گرفت و همچنان چهارمین نرخ بیکاری بالای اروپا محسوب میشود؛ این رقم، دو برابر نرخ بیکاری آلمان است. طبق آمار کمیسیون اروپا، نرخ رشد اقتصادی فرانسه از ۱.۷ درصد در سال ۲۰۱۸ به ۱.۶ درصد در سال ۲۰۱۹ کاهش پیدا میکند. به علاوه، دیدهبان اقتصادی فرانسه که یک اندیشکده مستقل محسوب میشود، هشدار داده است که سیاستهای مکرون، قدرت خرید ۵ درصد از خانوارهای فرانسوی را کاهش داده است.
نمودار قدرت خرید در فرانسه از سال ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۶
نمودار نابرابری درآمد از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵
نمودار بیکاری در فرانسه از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۸
آیا جنبش جلیقه زردها پوپولیستی است؟
گروهی استدلال کردند که درخواست استعفای مکرون و منطقی که در پسِ جنبش جلیقهزردها قرار دارد، ماهیتاً پوپولیستی است. برای پاسخ به این سوال که آیا این جنبش، پوپولیستی است یا خیر، بایستی ابتدا برداشت روشنی از مفهوم پوپولیسم داشت. طبق تعریف «کاس ماد»، نویسنده کتاب «پوپولیسم»، پوپولیسم به ایدهای اطلاق میشود که جامعه را به دو گروه متضاد با یکدیگر تقسیم میکند: «مردم محض» و «نخبگان فاسد» . ریشهی کلمه پوپولیسم، از واژهی فرانسوی Peuple آمده و معنای آن، اصالتِ مردم است، اما پوپولیسم چنانکه «یان ورنر مولر»، نویسنده کتاب «پوپولیسم چیست؟» بیان میکند، «از آنجا آغاز میشود که تعدادی از سیاستمداران، با چهره و ظاهری مردمی در مقابله با نخبگان سیاسی وارد کارزار سیاست میشوند و خود را تنها نماینده مردم جا میزنند.» به همین دلیل است که لفظ پوپولیست را به عنوان یک توهین سیاسی به کار میبرند.
در مورد جنبش جلیقهزردها، معترضان مدعیاند که سیاستهای مکرون برای ثروتمندان طراحی شده و طبقه کارگر، عمدتا خارج از دستور کار سیاسی رئیس جمهور است. بُعد جالب دیگر این تظاهرات، تقسیم جامعه فرانسه به شهرنشینان و روستانشینان است. تظاهرکنندگان، شخصیت مکرون را به عنوان مظهر «فرانسه شهری» در نظر میگیرند؛ در این راستا، روستانشینان و حومهنشینان فرانسه احساس میکنند که از قافله عقب ماندهاند. چنین تقسیمبندیهایی، گرچه با تعریف کاس ماد از پوپولیسم مطابقت دارد، اما از آنجا که این جنبش، کاملا خودجوش بود و در فضای مجازی شکل گرفت، نمیتوان لفظ پوپولیست را آنچنان که در مورد سیاستمداران به کار میرود، به این جنبش نسبت داد. درست است که مارین لوپن، رقیب پوپولیست مکرون، از آغاز، آشکارا از این جنبش اعتراضی حمایت کرد، اما خود وی نیز بعدها اذعان کرد که نقشی در شکلگیری آن نداشته است. در مورد پیوند این جنبش با راست افراطی، اقدام سیاسی دولت فرانسه در برچسب زدن به این جنبش تحت عنوان راست گرایان افراطی، توجیه بیشتری برای لوپن و جبهه ملی او فراهم کرد تا فعالانه در این موضوع دخالت کنند و تا حدودی مدعی نفع سیاسی از این فرایند شوند. گرچه نشریه «نیو ریپابلیک» گزارش داد که تظاهرات آغازین جلیقه زردها بدون عناصری از راست افراطی نبود و در برخی از تظاهرات آغازین، نشانههایی از نژاد پرستی، یهودی ستیزی و اسلام هراسی وجود داشت، اما به صرف وجود چنین عناصری نمیتوان آن را به راست افراطی نسبت داد.
به طور کلی، مرزهای ایدئولوژیک این جنبش، نامشخص و مشخصات اجتماعی تظاهرکنندگان آن، متنوع است. خواستههای مطرحشده آنها نیز گوناگون است. با این حال، اغلب خواسته ها، ماهیتا اقتصادی است که میتواند جنبش جلیقه زرد را به الگوی رو به رشدِ واکنش پوپولیستی علیه سیاست مستقر در کشورهای غربی، مرتبط سازد. مردم از وضعیت موجود ناراضیاند و به رغم این واقعیت که ممکن است اجماعی درباره شکل یا هدایت تغییر مورد نظر نداشته باشند، خواستار تغییرات عمیق هستند. نارضایتی رو به رشد از نظم اقتصادیِ مستقر میتواند راهی برای دگرگونی دولت رفاهی در غرب باز کند، به نحوی که فراگیرتر یا برابریپطلبانهتر شود. البته، این بهترین سناریو است که در صورت تحقق آن، نخستین باری نخواهد بودکه ما شاهد یک تغییر پارادایم مهم به دنبال ناآرامی اجتماعی و پروتستانتیسم سیاسی باشیم. این احتمال وجود دارد که فرانسه و سایر کشورهای غربی، بار دیگر در سپیدهدم عصر جدیدی باشند که دستور کار اجتماعی- اقتصادی جدیدی به دنبال خواهد داشت.
خیزشی علیه جهانی شدن
از نظر طبقه کارگر در اقتصادهای توسعه یافته، جهانیشدن مفهومی نیست که به معنای تحولات مثبتی نظیر نوآوری، تنوع، چند فرهنگی و... باشد. در عوض، اغلب به بیکاری، درآمد پایین و امنیت شغلی کمتر، ترجمه میشود. با رشد بخش مالی و اقتصادِ به اصطلاح دانش بنیان، شهرها تبدیل به مراکز کارمندان یقه سفید و نیز مهاجرانی که در شغلهای خدماتی کم در آمد به آنها خدمت میکنند، شده است. این در حالی است که طبقه کارگر با درآمد متوسط به تدریج به حاشیه رانده و در نهایت از شهرها تبعید میشوند. این جغرافیای اجتماعی جدید، منبع اصلی پدیده جلیقه زردهاست. به همین دلیل، مالیات جدید بر سوخت، تنها قطرهای بود که کاسه صبر آنها را لبریز کرد. تعمیق مشکلات اقتصادی فقرا و بی اعتمادی به نظم سیاسی موجود برای مواجهه موثر با این مشکلات، حس رو به رشدی از نارضایتی و خشم را میان طبقات متوسط و کارگر ایجاد کرده است. بنابراین، تغییرات چشمگیر در سیاست غربی، تنها در چشم انداز گستردهتری از تغییر موازنه قدرت میان طبقه فقیر و غنی در دهههای اخیر، قابل فهم است. پوپولیسم رو به رشد در غرب نیز عمدتا ناشی از همین تعمیق حسِ از دستدادنِ قدرت و امنیت اقتصادی است. انگیزه اقدام سیاسی، این پویاییهاست و همینهاست که پارادایم غالب اقتصادی را به چالش میطلبد.
آیا جنبش جلیقه زردها ضد سرمایه داری است؟
جلیقهزردها از وضع سیاسی موجود و چشم انداز رفاه اقتصادی آینده خود، ناراضی و خشمگین هستند. آنها به وضعیت ناامنی اقتصادی در عصر سرمایه داری دیجیتال دچار شدهاند و اکنون به هر چیزی که بازتابی از نظم اقتصادی مستقر باشد، معترض هستند. آنها وضعیت نامناسب اقتصادی خود را ناشی از سیاستهای نادرست دولت فرانسه و در نگاه کلان، ناشی از نظام سیاسی و اقتصادیِ حاکم بر فرانسه میبینند. در این معنا میتوان این جنبش را ضدسرمایهداری دانست؛ چنانچه در مجمع ملی جلیقهزردها در ماه آوریل نیز سخن از رهاکردن نظام سرمایهداری و مبارزه با سیستم جهانی مطرح شد. با این حال، از آنجا که اغلب این افراد به دنبال بهبود وضع معیشتی خود هستند و دشمنی ذاتی یا ایدئولوژیک با نظام سرمایهداری ندارند، نمیتوان جلیقه زردها را به مثابه یک جنبش ضدسرمایهداری تمام عیار یا یک بحران برای نظام سرمایه داری در نظر گرفت. به عبارت دیگر، اگر خواستههای اقتصادی این جنبش محقق شود و بستری برای رشد اقتصادی آنها فراهم شود، این موضع مبارزه طلبانه فروکش خواهد کرد. در واقع، این ایدئولوژی نیست که موجب تقاضاهای اقتصادی شده است بلکه برعکس، خواستههای اقتصادی، شکل ایدئولوژیک به خود گرفته است.
سخن پایانی
شاید تصادفی نباشد که فرانسه یکی از بزرگترین پژوهشگران موضوع «نابرابری» در عصر ما را تولید کرده است. توماس پیکتی، یکی از اقتصاددانانی است که نه تنها به رشد نابرابری در فرانسه پرداخت بلکه به طور موفقیت آمیزی، آنچه را در سیاست فرانسه آشکار شده است، پیش بینی کرد: «.. این موضوع خطرناک است که پیش و بیش از هر چیز به کسانی پرداخته شود که از جهانیشدن نفع بردهاند، اما اغلب گروههای آسیب پذیر اجتماعی این تصور را داشته باشند که رها شده اند... مواجهه با واقعیت نابرابری موجود در فرانسه، امری ضروری است.»
ظهور جنبش جلیقه زردها که ارتباط مستقیمی با هیچ یک از احزاب سیاسی، سازمانهای غیر دولتی یا اتحادیههای تجاری ندارد، پدیده جدیدی در فرانسه نیست و جنبشهایی نظیر آن در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۶ نیز (البته با ابعاد محدودتر) بروز کرده بود. این جنبشهای مردمی از یک سو نشاندهنده یک چالش موقت برای دولت فرانسه هستند، زیرا بدون داشتن رهبر و سازماندهی مشخص، به تدریج به سمت محو شدن حرکت خواهند کرد، اما از سوی دیگر، این جنبشها ممکن است مناقشه برانگیز نیز باشند، زیرا رهبری مشخصی ندارند که دولت بتواند با آن مذاکره کند. به علاوه، ممکن است به سرعت شدت بگیرند و سایر گروهها را برای پیوستن به آنها تحریک کنند. در نهایت، نارضایتی شدید جلیقه زردها از نهادهای موجود، بی دلیل نیست. افرادی که در طیف پایینتر اقتصادی قرار دارند، احساس میکنند که به واسطه سیاستهای نئولیبرال، به لحاظ اقتصادی به حاشیه رانده شدهاند و صداهایشان در استدلالهای لیبرال اقتصادی گم شده است. افرادی که اغلب از رکود درآمدهای واقعی، موج گسترده جهانیشدن و وخامت شرایط کاریِ همراه با آن رنج میبرند، همچنان به تنبیه نخبگان سیاسی و اقتصادی ادامه خواهند داد مگر اینکه به مشکلاتشان پرداخته شود. آنها نه کمونیست هستند، نه آنارشیست و نه پوپولیست. آنها فراموش شدگانی هستند که خواهان فرصتی بهتر برای یک زندگی بهتر هستند.
منبع: باشگاه خبرنگاران
انتهای پیام/
نظر شما