نقوی، فاطمینژاد/
جهاد و شهادتطلبی از موضوعاتی است که در میدان منازعه علوم تربیتی غربی و اسلامی همواره مطرح بوده است. در رویکرد دنیاطلبانه غرب، شهادت جز یک سرنوشت غمانگیز و پیامد یک خشونت بیحد و حصر نیست، در حالی که در دیدگاه اسلامی یک سعادت دنیوی و پاگذاشتن به عرصه حیات ابدی به شمار میرود. در مورد رویکردهای اتخاذ شده در مواجهه با مفهوم جهاد و شهادت با خانم دکتر رقیه فاضل، دانشآموخته مدیریت آموزشی و پژوهشگر تعلیم و تربیت به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
* چه رویکرد تربیتیای را باید برای استفاده از ظرفیتهای مفاهیمی چون شهادت اتخاذ کرد؟ در مقابل دیدگاهی که سعی دارد شهادت را ترویج خشونت بنامد، چه باید کرد؟
نکته مهمی که در مورد کلیات مفهوم شهادت وجود دارد، این است که این مفهوم را نقطهای نبینیم؛ مشکل عمده تحلیلها که شهادت را به خشونت و تراژدی تعبیر میکنند، به واسطه دیدن نقطهای این مفهوم به عنوان یک حادثه غمانگیز و تصویرگری آن به همین شکل است؛ در حالی که شهادت یک مسیر است و اصولاً در فرهنگ شیعی شهادت مزد و پاداش مجاهدتی است که با طی یک مسیر به انسان اعطا میشود. رهبر معظم انقلاب جملهای با این تعبیر دارند که «شهادت بالاترین مزد جهاد فی سبیلالله است» واین مؤید همین دیدگاه است. برای کسانی که نگاه پویایی به مسئله شهادت ندارند و به پدیدهها نگاه استاتیک و نقطهای دارند، طبیعی است که شهادت، امری خشونت بار تلقی شود؛ چنین دیدگاهی را در مواجهه برخی افراد نه فقط با عاشورا و سیدالشهدا، بلکه در ماجرای حسین فهمیدهها نیز شاهد بودهایم.
باید از صاحبان چنین دیدگاههایی پرسید که اگر ما به کلی مسئله شهادت را کنار بگذاریم با مسئله ناگزیری چون مرگ چه خواهیم کرد؟ در مورد مرگ چگونه با فرزندانمان گفت و گو خواهیم کرد؟ در حالی که شهادت یک مواجهه آگاهانه با مرگ است؛ یعنی مرگی که روح کودک و نوجوان یا حتی بزرگسال ما را به هم می ریزد را میتوان با مطرح کردن شهادت، فضای تراژیک و غمناکش را تغییر داد و به جای فرار کردن از حقیقتی چون مرگ، آن را حق دانست و مدلی برای مواجهه با آن را انتخاب کرد که دیگر مرگ نیست و ما را به حیات ابدی می رساند. به خصوص اگر برای نوجوان جهاد به عنوان مسیر و نقطه پایانی یعنی شهادت به درستی تبیین شود، دستاوردهای تعلیم و تربیتی فراوانی را برای ما به همراه خواهد داشت.
* از چه زمانی می توان این مفاهیم را به کودک و نوجوان آموزش داد؟
ما با مفهوم بسیطی با عنوان رشد مواجه هستیم که برای کودک و نوجوان و جوان و بزرگسال معنای مخصوص خود را دارد. در بحث تربیت مرزبندی خاصی وجود ندارد، بلکه یک مسیر کلی وجود دارد. از دوران نوزادی تا بزرگسالی، طبیعتاً فهم و درک و قوه معرفتشناسی بشر از عینیت به سمت درک انتزاعیات می رسد؛ بنابراین زمان مشخص و سن و سال دقیقی را نمیشود تعیین کرد. نکته اینجاست که طبیعتاً در مقابل ما طیفی وجود دارند که مثلاً سعی دارند عاشورا روایت نشود، ولی برخی دیگر هستند که در بین این دو دیدگاه قرار دارند و با هدایت کردن می توان آنها را به سمت این رویکرد جذب کرد. اکنون روایتهای تربیتی فراوانی در مسئله جهاد و شهادت وجود دارد که با آن نه تنها کودک و نوجوان آسیب روحی نمیبیند، بلکه از لحاظ آرمانی و هویتی تقویت نیز میشود. ما الگوهای موفق شده فراوانی را به عنوان شاهد مثال این موضوع در انقلاب و دفاع مقدس داریم که این الگوها را تاکنون به خوبی روایت نکردهایم و به همین واسطه در مقابل جبهه فکری مقابل احساس ضعف میکنیم؛ بنابراین انتخاب روایتهای درست به راحتی میتواند ما را در استفاده از ظرفیتهای تربیتی بحث جهاد و شهادت یاری کند. به نظرم ما در این مبحث دست و بالمان به لحاظ هنری تنگ است و هنرمندان ورود کمتری به این موضوعات داشتهاند.
* یعنی جامعه هنری ما باید به این سمت حرکت کند یا با رویکردهای جدید آموزش و پرورش این امر میسر است؟
باید در هر دو زمینه این اتفاق بیفتد. هیئت نگارش و مؤلفان کتابهای درسی اگر با گنجینه هنری و روایی در این زمینه روبهرو باشند، قطعاً از این ظرفیتها برای هویتبخشی و تقویت روحیه آرمانخواهی استفاده خواهند کرد؛ چرا که منابع و محتوای غنیای را پیش روی خود خواهند دید.
* برخی اعتقاد دارند که برای انسان مدرن این مفاهیم بیمعناست؛ پاسخ شما به این دسته از افراد چیست؟
از کسانی که چنین ادعایی دارند همین ابتدا باید پرسید منظورتان از انسان مدرن چیست و این انسان مدرن در چه بافت و جغرافیایی زندگی میکند؟ به عقیده من این تعبیر، حرف دقیقی نیست که بگوییم انسان مدرن با این مفاهیم بیگانه است. شاید برای همه نشود از این مفهوم گفت، ولی برای کودکی که در دل انقلاب اسلامی به دنیا آمده و اینجا رشد کرده است، به راحتی می تواند با این مفاهیم ارتباط بگیرد. نکته دوم این است که این اصطلاحات راه دررو است؛ یعنی اینقدر این تعبیر را تکرار میکنند، تا انسان این مدرن بودن را قبول کرده و این گزاره را همه بپذیرند. نمیدانم چقدر کسانی که چنین ادعاهایی دارند اصلاً با مبحث تعلیم و تربیت کودک سروکار دارند، ولی بنده به عنوان یک مربی تربیتی نه تنها اعتقاد دارم، بلکه به عینه شاهدم که یک کودک با مفاهیمی چون توحید، ولایت و شهادت نه تنها ارتباط میگیرد، بلکه آنها را میفهمد. به نظرم حتی بسیاری از بحرانها همچون بحران نوجوانی، افسردگی و پرخاشگری در این گفتمان قابل حل است.
* نقش خانوادهها و سبک زندگی آنها چقدر تأثیرگذار است؟
اگر والدین و بزرگسالان ما به اندازهای که خودشان مفهوم جهاد و شهادت را درک کردهاند، ائمه را ذیل مفهوم قیام برای خدا و علیه طاغوت ببینند و خودشان معتقد به جهاد به عنوان یک مسیر باشند، میدانند که سبک زندگی سرشار از رفاه و تجملگرایانه نمیتواند فرزند عاشورایی بار بیاورد. حضرت امام(ره) جملهای طلایی دارند با این مضمون که «تنها کسانی تا آخر خط با ما خواهند بود که طعم فقر و محرومیت را چشیده باشند» که به استناد و پیادهسازی آن در عرصههای تربیتی حقیقتاً میتوان انقلاب کرد؛ یا این جمله که «مبارزهطلبی با رفاه سازگار نیست». ما باید بدانیم که در درجه اول این مفاهیم هستند که سبک زندگی ما را سروشکل میدهند.
* در مورد انتخاب رویکردی که به آن اشاره کردید، برای الگوسازی مثلاً در مورد شخصیتی همانند حضرت زینب(س) باید روی چه وجوهی تأکید کرد؟
اگر پرسیده شود که باید چکار کرد، دوباره باید روی عنصر مجاهده تأکید کرد که عاشورا قله تجلی این مجاهدت است. رهبر انقلاب در توصیف حضرت زینب(س) به بصیرت ایشان اشاره میکنند و میگویند جایی که علمای آن دوران دور خوردند و به نصیحت سیدالشهدا(ع) مشغول شدند، حضرت زینب(س) موقعیتشناسی کردند. اگر ما چتر حاکم بر زندگی حضرت زینب(س) یعنی مجاهده را ببینیم میدانیم که این مجاهدت، با علم فراوان و معنویت بالاست که میسر میشود. طبیعتاً مشکل ما این است که به اهل بیت(ع) و الگوهای متعالی در یک نقطه نگاه میکنیم. نگاه نقطهای ما را از نگاه کلان دور میکند.
نکتهای را باید اضافه کنم و آن این است که وقتی حرف از مجاهده و مبارزه میزنیم، با دو جبهه مواجه میشویم که به افراط و تفریط مشغولند؛ یعنی از شهید شاید حرف بزنند ولی آن غیریتسازی اتفاق نمیافتد؛ پس اگر از یک مفهوم سخن گفتیم باید به جبههبندیهای حاصل از آن نیز توجه کنیم؛ یعنی بدانیم که برای چه قیام شده و ذیل چه مفهومی این اتفاق افتاده است؛ حتی میشود با نگاه خنثی به پدیده شهید و سیدالشهدا(ع) نگاه کرد؛ بنابراین اگر ما میدان مبارزه حق و باطل را به نوجوان خودمان نشان دهیم، آن فضای مبارزه و هویتطلبی این نوجوان همه به سمت این ظرف تربیتی سرریز میکند و میتوان بهترین استفاده را از آن کرد. همان کسانی که ادعای خشونتبار بودن مفاهیم شهادت و جهاد را دارند، در همه محصولات فرهنگی خودشان، روی همین مسئله دست میگذارند و خشونتطلبی را ترویج میکنند. در حالی که ما مبارزه را در ذات هویت یک نوجوان میدانیم که میتوان آن پرخاشگری و دعوای فضای نوجوانی را هدایت کرده و میدان حقی برای ظهور و بروز آن پیدا کنیم.
نظر شما